بازگشت

تشرف مکمل


مرحوم آية الله حاج شيخ مرتضي حائري به نقل از آقا سيد نورالله يزدي فرمود:

عمويم سيد جليل القدر و شريفي بود، او در تهران زندگي مي کرد، تا آن که وي درگذشت، طبق وصيت، جنازه اش او را با تصدي فرد خير و خدمتگذاري به نام آقا شکر الله خان، با آمبولانس به سمت قم حرکت دادند. در آن روزگار حدود 6 ساعت طول کشيد تا بتوان از تهران به قم آمد، هنگامي که ماشين به راه افتاد پس از سه ساعت راه پيمودن، به هنگام فرا رسيدن شب ناگهان در علي آباد توقف کرد، و وقتي از راننده علت توقف پرسيده شد او با ناراحتي مي گويد:

من شب کورم، چشمهايم در شب درست نمي بينند، جاده نيز شلوغ است و من توان رفتن ندارم.

آقا شکر الله خان که مي دانست بسياري از بستگان عمويم زودتر به قم رفته و به انتظار جنازه از عصر ايستاده اند، هر چه به راننده آمبولانس التماس ‍ مي کند، کمتر نتيجه مي گيرد. پس به سراغ اتومبيلي ديگر رفته و از او مي خواهد در قبال 200 تومان - که آن روزگار مبلغ بسياري بوده است - جنازه را به قم منتقل نمايد، آن راننده نيز از محل جنازه ترسيده و نمي پذيرد!

نگراني و حيرت شکر الله خان را فرا مي گيرد، ناگهان در آن بيابان سيدي با قبايي بلند و عمامه اي سياه - و بدون عبا - به نزدش آمده و مي گويد: من آمبولانس را به قم مي برم! شکرالله خان با خجالت مي پذيرد آن سيد روحاني پشت فرمان ماشين نشسته و به راه مي افتد. راننده اصلي آمبولانس ‍ رو به سيد کرده و مي گويد:

شما گواهينامه رانندگي داريد؟

سيد مي فرمايد: کسي مطالبه گواهينامه نمي کند و اگر مطالبه کند، نشانش ‍ مي دهند؟! از او مي پرسند: شما عبا نداريد؟

سيد مي فرمايد: عبا و عصا دارم، بعدا مي آورند!

با گذشت حدود يک ربع ناگهان آنان خود را در قم مي يابند! در حالي که از علي آباد تا به قم بيش از سه ساعت راه بوده است - پس سيد پياده شده و خطاب به آنان مي فرمايد:

برويد به ميهمانخانه بهار، بستگان اين جنازه آن جا منتظرند.

آن ها بدون توجه به سيد، به سرعت از ماشين پياده شده و به سوي ميهمانخانه بهار حرکت مي کنند تا مردم را از نگراني در آورند پس از رسيدن جنازه و آماده شدن حاضران براي تشييع، ناگهان همان سيد با عبا و عصا در تشييع حاضر مي شود آنگاه خود به محازات امام جماعت، ايستاده و نماز ميت را مي خواند.

شکر الله خان اضافه کرد اين تنها من نبودم که سيد را مي ديدم بلکه تعدادي ديگري از افراد - نه همه آنان - نيز سيد را مي ديدند، پس از پايان نماز تصميم گرفتيم همان مبلغ 200 تومان را که بنا داشتيم به راننده ديگري جهت انتقال جنازه در علي آباد بدهيم، به آن سيد بپردازيم ولي هر چه جستجو کرديم، او را نيافتيم! [1] .


پاورقي

[1] اگر بشر و بني آدم، برترين مخلوق خداوند:

قال امير المؤ منين عليه السلام: ما من شي ء اکرم علي الله من ابن آدم.

حضرت امير المؤ منين امام علي عليه السلام مي فرمايد:

نزد خداوند مخلوقي برتر و بزرگوارتر از بني آدم نمي باشد.

و پيچيده ترين آن ها:

عن عبدالله بن سنان: ان الله عزوجل رکب في الملائکة عقلا بلا شهوة، و رکب في البهائم شهوة بلاعقل، و رکب في بني آدم کلتيهما.

عبدالله بن سنان:

خداوند عزوجل در وجود ملائکه عقلي بدون شهوت نهاد و در حيوانات شهوتي بدون عقل قرار دارد ولي در وجود آدمي عقل و شهوت را به هم آميخت

مي باشد و اگر اين بشر مخلوق پيچيده، خود امانتي الهي از براي رهبريت ولائي جهت تجلي امانت هاي الهي نهفته در درون انسان ها مي باشند:

قرآن کريم: انا عرضنا الامانة علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا.

خدا در قرآن مي فرمايد: ما بر آسمانها و زمين و کوههاي عالم (و قواي عالي و داني ممکنات) عرض ‍ امانت کرديم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبت کامل حق يا بار تکليف يا نماز و طهارت يا مقام خلافت و ولايت و امامت را ارائه داديم) همه از تحمل آن امتناع ورزيده و انديشه کردند تا انسان (ناتوان) بپذيرفت و انسان هم (در مقام آزمايش و اداء امانت) بسيار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصيان شتافت.

و اگر حفظ امانت هاي الهي به بروز حکمت، انفاذ علم و امضاء تدبير خداوندي است:

قال الصادق عليه السلام: قال خلقهم لاظهار حکمته، و انفاذ علمه، و امضاء تدبيره.

حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

خداوند خلق را به منظور اظهار حکمت، انفاذ علم و امضاء تدبير خود خلق نمود.

و اگر قوام امور سه گانه فوق به معرفت ناشي از عبادت محض است و اگر معرفت فوق چيزي جز معرفت اهل البيت عليهم السلام نيست:

قال حسين بن علي عليه السلام: ايها الناس ان عزوجل ذکره ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ماسواه، فقال له رجل: يابن رسول الله بأبي أنت و امي فما معرفة الله؟ قال: معرفة أهل کل زمان امامهم الذي يحب عليهم طاعته.

حضرت امام حسين عليه السلام مي فرمايد:

اي مردم خداوند بندگان را به اين دليل آفريد که او را بشناسند، چرا که اگر او را بشناسند عبادتش ‍ مي کنند و از عبادت غير او بي نياز مي گردند مردي پرسيد: اي پسر رسول خدا پدر و مادرم به فدايت معرفت خدا چيست؟ فرمود: معرفت اهل هر زماني نسبت به امام واجب الاطاعتشان.

پس حفظ امانت خداوند در دست رهبريت ولائي اهل البيت عليهم السلام به تلاش آنان براي ارشاد، و هدايت و تدبير امور آنان و بالاخره بازگرداندن آبرومندانه آنان به خداوند در پايان عمر دنيوي آنان است.

اين سخن بدان معنا است که هر انساني در دستگاه مقام ولايت تکويني و تشريعي داراي پرونده اي است که از دوران نطفه ريزي تا دوران مرگ و از دوران مرگ و حضور برزخي تا دوران بعثت و قيات و از دوران قيامت تا هنگامه سکني يافتن در مکان هاي ابدي، تحت کنترل، حفاظت و اداره آن رهبريت ولائي است اساسا هويت رهبري ولائي به مقطعي نبودن آن و دقيق بودن آن است اگر انسان ها هر لحظه نياز به مرشد و هدايتگر دارند و اگر تمامي رفتارها و کردارهايشان مؤ ثر در هدايت و عاقبت بخيري و يا عاقبت به شري است پس کنترل دقيق روزانه و هفتگي رفتارهايشان و امداد آنان در تمامي حوادث تلخ و شيرين زندگي از سوي رهبريت ولائي ضروري است در غير اين صورت، حجت براي بازخواست در دوران برزخ و قيامت از براي آنان ناتمام است.

اگر داريم که امام عليه السلام در هر روز يا هر دوشنبه و پنج شنبه پرونده ياران اش مي بينند، بر رفتارهاي خوبشان شادمان و بر رفتارهاي بدشان، گريان مي شود و اگر داريم که اين امام عليه السلام است که توفيق ساز صالحان است و اگر داريم که هر انسان به هنگامه مرگ، امامان خويش را مي يابد آنان تسکينشان مي دهند تلقينشان مي کنند، توصيه شان مي دهند تا شايد با خير و راحتي جان به جان آفرين تسليم کنند، اگر امامان در شب اول قبر به فرياد مردگان امت خودي مي رسند و اگر امامان در روز قيامت فرياد رس شيعيان و محبان خويش اند پس مرتدان بر اين باور بود که وظيفه امانت داري امامان عليه السلام و امانت بودن مردمان شيعه در دستگاه اهل البيت عليهم السلام ضروري مذهب تشيع است کرامت امانت داران ولائي به گونه اي است که امانت داري را به اوج مي رسانند، تا انسان هاي محبشان را امداد نکنند تا عاقبت به خير از دنيا نروند مرگشان را امضاء نمي کنند پس از امضاء نيز رهايشان نمي کنند مقدمات دفن و کفن شان را تدارک مي بينند اگر زماني امت ناتوان شد خود خواهند آمد آن زمان که موقع نماز ميت خواندن است خود نماز را مي خوانند. تا براي آخرين بار امانت هاي الهي را به آنان عرضه کنند خود به هنگامه گذارده شدن امانت ها در قبر، به فرياد امانت ها مي رسند، آري اين است رسم امانت داري، اين است نگهداري و حفاظت نازکشانه ربوبي و ولوي.

حالا که چنين است پس حادثه فوق را بايد گوشه اي از همان امدادهاي رهبريت ولائي ببنيد که چگونه جنازه را دنبال مي کند؟ خود به حمل آنها مي پردازد، مسافت ساعتي را تبديل به دقيقه اي مي کند تا دوستان منتظرش، انتظاري دغدغه آور نداشته باشند. اين است امامت ديني؛اين است ولايت ديني؛اين است روح محبت و لطف خداوندي؛ اين است کرامت هستي و بالاخره اين است لطف مقام مهدويت ديني.

اشارات:

1 -توجه خاص اهل البيت عليهم السلام به صالحان و محبان خويش در تمامي احوال حتي در هنگام مرگ، و نماز گذاردن و دفن شدن.

2 - تصرفات معرفتي صاحبان ولايت براي نمايش طبيعي انجام امور.

3 - نسبي بودن مسافت و مکان در دستگاه ولايت و امامت همانند نسبي بودن زمان.

4 - کامل و دقيق بودن سيستم اطلاعاتي مقام ولايت ديني.

5 - مأموم نبودن امام عليه السلام در تمام حالات و شرائط.

6 - بروز و تجلي نماز مقام ولايت تکويني و تشريعي، جهت اتمام حجت و تربيت و ارشاد.

7 - ارزش و اعتبار معنوي لباس روحانيت ديني.