بازگشت

تشرف امدادگر


مرحوم آية الله شيخ مرتضي حائري به نقل از رفيق با سابقه، صالح و راستگويشان آقاي حاج حسين خان ضيائي بيگدلي فرمود:

در سالهاي اخير روزي با تعدادي از زنان و دوستان قمي عازم سفر حج شديم، نام يکي از آنان اکبر خان بود. پس از رسيدن به مکه و فرا رسيدن ايام حج، در شبي که از عرفات عازم مشعر الحرام بوديم. حاجيان پس از رسيدن به مشعر، سخت خسته شده و در آن بيابان بدون چراغ [1] بساطي را پهن کرده تا استراحت کنند، ولي نياز به آب، ما را وادار کرد تا اکبرخان را نزد خانم ها گذاشته و با بقيه دوستان به سوي عرفات بازگشته تا از شير آب که نزديک صحراي عرفات بود، آب برداشته و باز گرديم. پس از طي مسيري حدود 7 کيلومتر و برداشتن آب مورد نياز، در راه بازگشت، به دليل خاموشي چراغها، راه را گم کرديم. هر چه اکبرخان را صدا زديم، کسي را نيافتيم، پس خسته و درمانده شديم و به حالت اضطراب تمام، دقايقي چند را گذرانديم، ناگهان سه نفر سوار سوار بر اسب را ديديم که قبائي بر تن پوشيده و شالي به کمر بسته، کلاه نمدي خاص قمي ها را بر سر داشتند، يکي از آنان که نورانيت بيشتري داشت، رو به ما کرده و فرمود: قمي ها را مي خواهيد؟

با خوشحالي و حيرت گفتيم: آري!

پس تپه اي بسيار نزديک را نشانمان داد و فرمود: از اين تپه بالا برويد و صدا بزنيد، همانطرف تپه هستند!

پس بدون توجه مجدد به آن اسب سواران، با عجله به سوي تپه دويديم و پس از رسيدن به تپه و بالا رفتن از آن اکبر خان را صدا زديم، او جوابمان داد، خيالمان راحت شد! ولي ناگهان از خود پرسيديم: آن اسب سواران چه کساني بودند در آن صحرايي که بجز اتومبيل وسيله نقليه ديگري نبود، اين اسب سواران چه کردند؟ چرا آنان در حال احرام نبودند؟ از کجا مي دانستند که ما قمي هستيم و به دنبال گروه خويش باز مي گرديم و چرا آنان لباس ‍ قديم الايام قمي ها را پوشيده و از کت و شلوار! استفاده نمي کردند؟!

در اين موقع متوجه شديم که آنان از دستگاه غيب الهي بوده اند که در مواقع خطر و يا اضطرار، به قدرت ولايت تکويني به فرياد مردمان مي رسند! [2] .


پاورقي

[1] که آن روزگار ظاهرا بجز چراغهاي دستي روشنايي نبوده است.

[2] اگر حج، جهاد ضعيفان است:

قال امير المؤ منين عليه السلام: ألحج جهاد کل ضعيف

حضرت امير المؤ منين امام علي عليه السلام مي فرمايد:

حج جهاد ضعيفان است.

و اگر حاجيان جهادگر، ميهمانان خدايند پس اکرامشان از سوي خداوند هم ضروري است:

قال امير المؤ منين عليه السلام: الحاج و المعتمر و فد الله، و حق علي الله تعالي أن يکرم وفده.

حضرت امير المؤ منين امام علي عليه السلام مي فرمايد:

حج و عمره گذاران مهمانان خدايند و بر خداوند است که مهمانان خود را اکرام نمايند.

آي انسانها، خانه خدا وسيله عبوديت و امتحان اطاعت گري است:

قال الصادق عليه السلام: و هذا بيت استعبدالله بن خلقه ليختبر طاعتهم في اتيانه.

کعبه، خانه اي است که خداوند به واسطه آن عبوديت و اطاعت بندگان را مورد آزمايش قرار مي دهد.

آي انسانها دين را، و خروج از گناهان را در حج از خداوند بخواهيد:

قال الرضا عليه السلام: علة الحج الوفادة الي الله عزوجل، و طلب الزيادة، و الخروج من کل ما اقترف.

حضرت امام رضا عليه السلام مي فرمايد:

هدف از حج مهماني خداوند، طلب زيادت در دين و خروج از گناهان مي باشد.

آي انسانها هدف از جعل حج، شناخت از يکديگر و شناخت از آثار پر برکت مقام نبوت و امامت است پس آن را از حج بخواهيد:

عن هشام بن الحکم: فاجعل فيه الاجتماع من الشرق و الغرب ليتعارفوا... لتعرف آثار رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و تعرف اخباره.

هشام بن حکم:

در حج مسلمانان از شرق و غرب عالم جمع مي شوند تا با يکديگر آشنا شوند... و آثار و اخبار پيامبر خدا را بشناسند.

آي انسان ها آرامش قلب با حج رفتن است پس آن را بيابيد:

قال الباقر عليه السلام: الحج تسکين القلوب.

حضرت امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايد:

حج مايه آرامش قلبها است.

سلامتي بدن را، گسترش در روزي را، اصلاح ايمان و باورهاي ديني را، کفالت هزينه هاي زندگي تان را با رفتن به حج تضمين کنيد:

قال علي بن حسين عليه السلام: حجوا و اعتمروا، تصح اجسامکم، و تتسع أرزاقکم، و يصلح ايمانکم، و تکفوا مؤ نة الناس عيالاتکم.

حضرت امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:

حج عمره به جاي آوريد تا بدنهايتان سالم و روزيتان گشاده، و ايمانتان اصلاح، و هزينه زندگيتان تأمين گردد.

آنگاه با توجه و عنايت به مقام ولايت و امامت و يافت لقاء و ديدارشان، کمال حج را بدست آوريد:

قال الباقر عليه السلام: تمام الحج لقاء الامام.

حضرت امام محمد باقر عليه السلام مي فرمايد:

تماميت حج، در ديدار با امام است.

باري! اگر ديدارها گاه براي زيارت و گاه براي رفع نياز، گاه براي کسب سود است گاه براي رفع ضرر و خطر گاه براي تسکين و بالاخره گاه براي ارتقاء و رشد است، اگر ديدار برتر، ديدار زيارتي و ارتقائي است پس بايد تلاش کرد. شايد که که بتوان از راه غروب گرم عرفه، شکفتن شکوفه ها را به بار نشاند و در تاريکي اين بيابان مشعر الحرام، شعور محض را با ياور يقيني بدست آورد.

تا کي بايد زنداني خاک بود؟ تا کي بايد پنجه برگ هاي پائيزي گلوهايشان را بفشرد؟ تا کي بايد غبار آسمان هاي آلوده و ديده هايمان را کور کند؟ آيا نبايد در سرزمين عرفه، گره گريه هاي در گلو را باز کرد؟ آيا نبايد پژواک فرياد مقام ولايت و امامت را در سکوت کوه هاي مزدلفه و مشعر شنيد؟ آيا نبايد در بغض غروب عرفه، ماتم مهدي عليه السلام را نظاره کرد؟ آيا جز اين است که اين مهم تنها از راه انجام به موقع امور عبادي و امداد به مردمان نيازمند بدست مي آيد.

امدادگران حج، توفيق ديدار ياران يار، و يار ياران درا دارايند،

هيچ انديشي که چرا آنان، در حالت اضطرار آمدند؟

هيچ فکر کردي که چرا آنان، با لباس همشهريان آمدند؟

هيچ توجه کردي که چرا آنان محرم نبودند؟ چرا آنان با اسب هايشان آمدند؟ چرا آنان با نورانيت راه را نشان دادند؟ چرا آنان خود از خواسته ها خبر دادند؟ چرا آنان مکان را به تصرف گرفتند؟ و نسبيت مکاني! را بار ديگر به بروز کشاندند؟

اشارات:

1 - پيدا شدن توفيق ديدار ياران يار از طريق خدمت به مردم و بخصوص حاجيان حج.

2 - وصول امدادهاي غيبي به هنگام اضطرار و رواني.

3 - رعايت شدن تناسب در تصدي مسئوليت هاي ياران با توجه خصوصيات فرهنگي و قومي نيازمندان و تصدي شدگان تا ديدار برتر را بدست آورد.

4 - تصرف در امواج صدا و فيزيک صوتي براي رسانيدن صداي حاجيان به يکديگر.

5 - زير ذره بين مقام ولايت تکويني و تشريعي بودن تمامي حوادث ريز و درشت حجتيان در همه دوران هاي زندگي و بخصوص در ايام حج.