بازگشت

تشرف دستور العملي


مرحوم آية الله شيخ مرتضي حائري فرمود:

روزي برايم نقل شد که مردي به نام آقاي اشکاني، خدمت حضرت ولي عصر عليه السلام تشرفاتي دارد، پس به اتفاق دوست پنجاه ساله ام آقاي روحي و اخوي سلمه الله، به خانه اين پيرمرد در خيابان ايستگاه رفتيم، تا شايد به واقعيت ادعاي وي پي ببريم. وقتي به خانه اش وارد شديم او را پيري نوراني يافتيم، که آثار درست گويي و حقيقت جويي در چهره اش

واضح و روشن بود، با اين که در آن دوران - دوران رژيم سابق داشتن راديو خلاف عرف مقدسين بود، او در اتاقش راديو را داشت، از اين جهت در همان ابتداي ملاقات متوجه شدم که او اهل تظاهر و دکان داري نيست، پس از انجام تعارفات اوليه از تشرفش پرسيدم، او گفت: من از ديار خوي در آذربايجان هستم، در مدرسه نظام کشور ترکيه تحصيل و سالهاي فراواني است که در ارتش خدمت کرده ام و اينک به لطف حضرت زندگي را در قم مي گذرانم. [1] .

روزي در تهران، واعظ محترمي بر سر منبر دستوري را خواند و چنين اشاره کرد که هر کس خواستار ديدن امام عصر عليه السلام است، بايد به اين دستور عمل نمايد. من که عاشق آن حضرت بوده و حاجاتي نيز داشتم، آن اعمال را انجام دادم چيزي نگذشت که به خدمتش تشرف يافته و حوايج خود را به آن حضرت عرضه داشتم.

از وي دستورالعمل را پرسيدم؛او بدون کوچکترين مضايقه و ترديدي آن دستور را نقل کرد.

دوباره پرسيدم: آيا خدمت حضرت در حالت حضور کامل و با ديده عيان رسيدي؟

او گفت: پس از اجراي دستورالعمل، گاه ناگهان همانطوري که نشسته ام، اوضاع عوض شده به خدمتش مي رسم و گاهي ديگر در حالت خواب به نزدش تشرف مي يابم!

با خود گفتم: پس معلوم مي شود که به صورت مکاشفه خدمت حضرت ولي عصر عليه السلام تشرف مي يابد،

آنگاه پس از انجام صحبتهاي ديگر از خدمتش مرخص شده و خود در ماه مبارک رمضاني به آن دستور مأثور عمل کردم، ناگهان نور درخشاني را ديدم که منشاء آن ناپيدا بود، روزي ديگر دوباره آن عمل را انجام داده و پس از مدت زماني به خواب رفتم به محض خوابيدن ناگهان با دو موجودي که به صورت بخار بودند، مواجه شده، آنان به سويم آمده و پس از تصرف که در مغزم، بيدار شدم. [2] پس خود را دور آسمانهايي يافتم که سراسر آن نور بود، در آن آسمان صورت محترمي شبيه عکس ابوعلي سينا را يافتم، ولي به خدمت امام عصر عليه السلام نرسيدم.

براي اطمينان از اثر آن دستورالعمل، با استخاره، آن را به دو نفر ديگر از صالحان - که يکي روحاني و ديگري معلم است - دادم و با آنان نيز شرط کردم که نسبت به ظلم هاي سابقشان استغفار و پس از اين نيز عمل کنند که به هيچ فردي ظلم ننمايند. آنان نيز پذيرفته و به توسط اجراي آن دستورالعمل به خدمت حضرت ولي عصر عليه السلام تشرف مکاشفه يافتند.

روزي ديگر رفيق صالح آقاي روحي به من گفت: روزي تصميم گرفتم به دستور فوق عمل کنم، وقتي شروع کردم، در وسط اعمال شديدي را نور شديدي را ديدم، پس سخت ترسيدم و از ادامه انجام اعمال دست برداشتم!

از آن روز به بعد، گاهي مرحوم اشکاني را مي بينم که با اطمينان خاطر و آرامشي باور نکردني به حرم حضرت معصومه عليها السلام مي آيد و در همان جايي که خودم حضرت ولي عصر عليه السلام را به هنگام زيارت حضرت معصومه عليها السلام ديده بودم، آمده و به زيارت مي ايستد. گاهي در ايام عزاداري امام حسين عليه السلام به منزل مرحوم آية الله بروجردي آمده و همانند مردم به ميان جمعيت رفته و همان جا به عزاداري مي پردازد. [3] .


پاورقي

[1] ايشان در يکي از تشرفاتش از حضرت تقاضاي ماهيانه اي مي کند تا از پول ارتش استفاده نکند. حضرت او را به مرحوم بروجردي ارجاع داده و مرحوم آقاي بروجردي نيز ماهيانه 500 تومان به وي شهريه مي پرداخته است.

[2] نمي دانم اين بيداري در خواب بوده يا بيداري از خواب.

[3] اگر امام عليه السلام، راهبر تمامي اقشار جامعه ديني است اگر امام راهنماي تمام آحاد بشري است و اگر آحاد بشري هر يک داراي سلايق، ذوق ها، گرايشات فکري و کاري گوناگونند و اگر هر يک از آحاد بشري داراي پرونده اي اختصاصي در دستگاه امامت و ولايت تکويني و تشريعي مي باشند پس ارتباط تشرفي و مکاشفه اي با حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف مختص به گروه و يا قشري از آحاد جوامع نيست در دستگاه امامت و ولايت، نژاد، صنف، اعتبارات اجتماعي، توان اقتصادي، قدرت هاي نظري و انديشه اي، محور ارتباط و تفضل نيست آن چه که محور تفضل و ارتباط است تنها و تنها يک چيز است و بس و آن آمادگي روحي براي تعالي معنوي، اگر هدف از خلقت انسان ها تعالي روحي و معنوي است و اگر اين ممکن، مقصود و نهايت الغاية تمامي ابزارها و اعتبارات است و اگر تعالي روحي و معنوي تنها از راه توجه به اهل البيت عليه السلام و تفضل ارشادي، تکويني و عنايتي آنان ميسور است. و اگر تحقق هر خيري، به استعداد متناسب با آن وابسته است و اگر علاوه بر استعداد فطري انسان ها سرشت نيک و استعدادهاي شکوفا شده نيز لازم است و اگر تناسب روحي و معنوي تنها از راه استعدادهاي شکوفا شده تعريف پذير است پس مي توان بر اين باور بود که ارتباط تشرفي و يا مکاشفه اي با حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف تنها به تناسب و آمادگي روحي براي تعالي معنوي وابسته است. در حالي که در اين استعدادها، هويت صنفي، نژادي، اقتصادي، اعتبارات اجتماعي کوچکترين دخالتي ندارند در دستگاه ولايت و امامت مظروف مخلوق خداوند است پس اعتبار آن تکويني و غير قابل تبعيض است در حالي که آن چه که در ظرف آن مظروف ها ريخته مي شود و يا آن چه را که مظروفات بر اثر صيقل هاي روحي، طلب مي کنند معيار توجه عنايت در دستگاه ربوبي و مهدويت ديني است.

با اين بيان روشن مي شود که رسيدن به امام عصر عليه السلام از براي تمامي اقشار در تمامي دوران ها و مکانها و از تمامي نژادها و صنفها امکان پذير است بنابراين نبايد از جهت شؤ ون دنيوي، نگراني در وصال داشت نگراني را بايد تنها متوجه استعداد و آمادگي از براي ارتباط دانست. زيرا که فيض الهي و ولائي به طور دائم جريان و سريان دارد، آن چه که مايه نگراني است پذيرش فيض و استقبال از آن است که اين مهم را نيز خود شارع دين در لابلاي معارف فوق با ابزارهاي عبادي و ذکري بيان داشته است، هر آن کس که بر آن اذکار و عبادات معرفت يابد و با باور يقيني آن ها را بخواند و عمل کند به يقين فيض را دريافت خواهد کرد اذکار قابل سازند و نه فيض آفرين.

پس بايد که با باور دين به اذکار مأثور، يقين کرد شايد که پرستوي وصال يار بر دوش نشيند.

اشارات:

1 - ضرورت آزمون فقيهانه از مدعيان تشرف به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف.

2 - عدم تظاهر و رياکاري تشرف يافتگان در زندگي شخصي

3 - امکان تشرف دستور العملي از طريق اذکار مأثور شارع ديني.

4 - ضرورت ايجاد توجه و بلکه تشرف به محضر حضرت بقية الله عجل الله تعالي فرجه الشريف از سوي حوزويان.

5 - تفاوت آدميان در دريافت آثار، اذکار مأثور ديني.

6 - تجلي هاي متفاوت اذکار مأثور ديني.

7 - پرس و جوي فقيهانه و از چگونگي تشرفات افراد.