بازگشت

تشرف بي تابگر


جناب حجة الاسلام محمد علي شاه آبادي نقل کرد:

پس از درگذشت عابد مجاهد و عارف رباني، مرحوم حاج آقا فخر تهراني، مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ حسن معزي فرمود:

عادت مرحوم حاج آقا فخر تهراني اين بود که وقتي به مجلس علماء وارد مي شد، در کنار در ورودي نشسته و با احترام خاصي از هر گونه اظهار فضلي دوري مي نمود!

روزي در اواخر عمر وي، در محفلي که حضرات علماء و از جمله آية الله حسن زاده نيز شرکت داشتند، ناگاه مرحوم حاج آقا فخر تهراني با لباسي نامرتب و عبايي که معلوم بود روي زمين کشيده شده، وارد مجلس شد و بر خلاف هميشه، در گوشه اي با حالتي بسيار مضطربانه نشست؛پس از پايان يافتن مجلس و رفتن حضار و حضرات آقايان، وقتي از حالت اضطراب و ناراحتي اش پرسيدم، او رو به من کرد و با افسوس فراوان گفت: يک عمر آرزوي ديدار حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف را داشتم، حال که نصيبم شد، اکنون از دوري وصالش آرامش ندارم!



بي مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست



هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست [1] [2] .


پاورقي

[1] حافظ.

[2] از جمله اوتاد بزرگ تاريخ معاصر شيعه، مرحوم حاج آقا فخر تهراني بود که تمام مکنت و ثروت پدري را به کنار انداخته و با پيشه ساختن خياطي به زندگي عابدانه و فقيرانه اي رو آورده و از راه رعايت تقوا و زهد، به اوج معرفت ديني دست يافته بود. خلوص او در گفتار و کردارش حتي بسياري از افاضل حوزه را تحت تأثير قرار مي داد. جلسات عزاداري اش اوج عظمت ولايت داري اش بود. او عارفي وارسته و رزمنده اي انقلابي و به يقين از اولياء الهي روزگار بود؛زيرا که با ديدنش آدمي به ياد خدا مي افتاد:



قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم قيل يا رسول الله من اولياء الله قال الذين اذا رؤ وا ذکر الله اذا رؤ وا ذکر الله.

پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سؤ ال شد که اولياء خداوند چه کساني هستند؟

فرمود: آنان که (ديدنشان فرد را به ياد خدا مي اندازد.

او يکي از رهبران پنهان و واقعي حزب الله بود، که اگر او را مي ديدي، هرگز باورت نمي آمد.



کسي نيست که افتاده آن زلف دو تا نيست

در رهگذر کيست که دامي ز بلا نيست



روي تو مگر آينه لطف الهيست

حقا که چنين است و در اين روي و ريا نيست



باز آي که بي روي تو اي شمع دل افروز

در بزم حريفان اثر نور و صفا نيست



(حافظ)

او به آن درجه رسيد که فقيه عارف حضرت آية الله خرازي دام ظله پيرامونش فرمود: چند ماهي پيش از رحلت اش شبي رسول خدا صلي الله عليه و سلم را در خواب، به حال گريان ديدم، وقتي از آن حضرت علت گريه را پرسيدم، حضرت فرمود: حاج آقا فخر از دنيا رفته است!

آري! حاج آقا فخر به آن درجه رسيد که عليرغم ميزباني رسول خداوند صلي الله عليه و سلم از وي، او نيز بر فقدانش در دنيا مي گريد؛زيرا که نفس او براي دين و انقلاب ارزش داشت و او که پنهان زندگي مي کرد، در همان پنهاني بسياري را به درجات بالاي معنوي رهنمون ساخت.

اشارات:

1 - در صورت تداوم معنويت و عبوديت بالاخره وصال ديدار يار - حضرت بقية الله اعظم عليه السلام - حاصل خواهد شد.



کسي که حسن و خط دوست در نظر دارد

محقق است که او حامل بصر دارد



کسي به وصل تو چون شمع يافت پروانه

که زير تيغ تو هر دم سري دگر دارد



به پايبوس تو دست کسي رسيد که او

چون آستانه بدين در هميشه سر دارد



(حافظ)

2 - ياران رفتارهاي عابدان زاهد را سخت تحت نظر بگيريد، اگر در آن نوسانهايي غير طبيعي يافتيد، بدانيد که مسأله اي رخ داده، پس بر يافت آن تلاطم ها کوشا باشيد و فرصتها را غنيمت بشماريد



از عشق تو اندر تاب و تبم

وز شوق تو در وجد و طربم



از شمه لطف تو سلمانم

وز شعله قهر تو بولهبم



هندوي بت خال تو شدم

رسواي تو در عجم و عربم



با سر ره عشق تو مي پويم

گر مانده شود پاي طلبم



(کمپاني)

3 - ديدار حضرت ولي الله اعظم عليه السلام همانقدر شيرين است که دوري از آن حضرت سخت شکننده و خرد کننده مي باشد، خوشا به حال آنان که دائم در محضرش به سر مي برند.

4 - مندرس بودن لباس حاج آقا فخر تهراني و ناشناخته بودن اش براي حزب اللهي ها درس بزرگي است که تا فرصت ها باقي است، ناشناخته ها را در کوچه و بازار بيابند؛ زيرا که اولياء خداوند پنهان اند:

قال الباقر عن آبائه عن امير المؤ منين عليه السلام: ان الله تبارک و تعالي أخفي اربعة... اخفي وليه في عباده فلا تستصغرن عبدا من عبيد الله فربما يکون وليه و انت لا تعلم.

حضرت اميرالمؤ منين امام علي عليه السلام مي فرمايد:

خداوند تبارک و تعالي چهار چيز را در چهار چيز ديگر پنهان نمود... و ولي خود را در ميان بندگانش.



بچشم عجب و تکبر نگه به خلق مکن

اگر خداي پرستي هوا پرست مباش



بچشم کوته اغيار در نمي آيند

مثال چشمه خورشيد و ديده خفاش



وز آنچه فيض خداوند بر تو مي باشد

تو نيز در قدم بندگان او مي پاش



سعدي

آري! او از مصاديق بارز اين روايت شريف حضرت صادق عليه السلام بود که:

في کتاب کمال الدين و تمام النعمة باسناده الي ابي بصير، قال الصادق عليه السلام: يا أبابصير طوبي لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته، و المطيعين له في ظهوره، اولئک أولياء الله الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.

ابي بصير:

در کتاب کمال الدين و تمام النعمه به اسناد ابي بصير آمده است که:

حضرت صادق عليه السلام فرمود: اي ابابصير خوشا به حال پيروان و شيعيان قائم ما که در زمان غيبت منتظر او و در زمان ظهور مطيع امر او هستند آنان اولياء خدايند که ترسي بر آنها نيست و حزن و غمي ندارند.

بار الها! تويي مونس اوليائت؛تويي کفايت کننده از براي توکل کنندگان بر درگاهت؛تويي شاهد بر اسرار اوليائت؛تويي داننده حقايق دروني آنها؛اسرار آنان نزد توست و قلبهايشان فناء در توست؛وحشت آنان از غربت از توست:

قال امير المؤ منين عليه السلام: اللهم انک آنس الانسين لاولياک، و أحضرهم بالکفاية للمتوکلين عليک، تشاهدهم في سرائرهم، و تطلع عليهم في ضمائرهم، و تعلم مبلغ بصائرهم، فاسرارهم لک مکشوفة، و قلوبهم اليک ملهوفة، ان أوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک، و ان صبت عليهم المصائب لجئووا الي الاستجارة بک علما بأن أزمة الامور بيدک و مصادر عن قضائک...

حضرت امير المؤ منين امام علي عليه السلام مي فرمايد:

بارالها، تو بهترين مونس براي يارانت و بي نياز کننده ترين کفايت کنندگان براي متوکلان به درگاهت هستي، درون و اسرار آنها را مشاهده مي نمايي و بر ضمائر آنان و ميزان بصيرتشان آگاهي، پس ‍ رازهاي آنان براي تو آشکار و قلبهايشان به سويت شتابزده است، اگر غربت آنان را و دلتنگ کند ذکر تو مونسشان مي باشد و اگر مصائب و بلاها بر آنان وارد شود تو پناهگاه آنان مي باشي در حاليکه کاملا آگاهند زمام امور در دست توست و مصدر همه امور در قضاء تو مي باشد...



بيچاره ايم و جز تو نداريم چاره اي

اي چاره ساز بر من مسکين نظاره اي



داني که چشم دل به تؤ ام دور مي زند

حاشا کني دريغ ز من يک اشاره اي



نعمت اللهي (شهره).