بازگشت

تشرف نجات بخش


مرحوم آية الله شيخ مرتضي حائري فرمود:

مردي به نام شيخ عبدالله از اهالي ديار بختياري را مي شناسم که عليرغم نداشتن سواد نسبت به علوم متداول، سيري عجيب در عالم معنويات دارد، در ابتدا او محيط بختياري ها را با تمام علائق اش، ترک و به نجف اشرف رفت و در کفشداري حرم مشغول خدمت به زائران حضرت علي عليه السلام شد. هر سال نيز پياده از نجف و کربلا جهت زيارت حضرت رضا عليه السلام به مشهد آمده و پس از چند روزي زيارت به کربلا باز مي گشت. پس از حکومت بعثي ها، وي به ايران هجرت و اينک در قم در منزل آقاي حاج سيد صادق حسين يزدي، اتاقي را به اجاره گرفته و زندگي مي کند.

او خود مي گفت: به هنگام پياده روي به سوي يکي از عتبات مقدسه، ناگهان خود را در بيابان کويري يافتم، هوا بسيار گرم بود. چيزي نگذشت که تشنگي و گرسنگي مزيد بر علت شد. در عين حال چاره اي جز عبور از آن کوير نداشتم، پس به زحمت هر چه تمام تر به راه ادامه دادم، چيزي نگذشت که از دور شبهي استوانه اي يافتم. ابتدا تصورم بر اين بود که درختي در وسط کوير روييده است، ابتدا با خود گفتم در کوير درخت نمي رويد. نزديکتر رفته، به ناگاه متوجه مردي شدم که لباس پشمينه اش! را بر روي زمين نهاده و به انتظار ايستاده است، پس از سلام و تعارفات اوليه، بدون معطلي گفت: شما تشنه اي؟

گفتم: بلي.

او بلافاصله از زير آن لباس پشمينه کوزه اي خنک و پر از آب شيرين بيرون آورده و به دستم داد، تا از آن سيراب شوم!



مرا به کشتي باده در افکن اي ساقي

که گفته اند نکوئي کن و در آب انداز



بيا رزان مي گلرنگ مشکبو جامي

شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز [1] .



دوباره پرسيد: شما گرسنه اي؟

گفتم: آري.

پس دوباره از زير همان لباس پشمينه، ناني گرم و تازه از تنور در آمده به دستم داد! سپس از مشک خشکي که در زير همان لباس بود، کره اي بسيار عالي در آورده و در مقابلم نهاد، تا با نان و کره رفع گرسنگي کنم. لحظاتي پس از سير شدن، به من گفت: خربزه مي خواهي؟

با خوشحالي گفتم: بله مي خواهم!

او بلافاصله از زير همان لباس پشمي، خربزه اي را در آورد که به نظر مي رسيد تازه از بوته چيده شده است. پس از آن نيز ميل کردم.

دقايقي بعد دوباره پرسيد: چاي مي خواهي؟

گفتم: نمي خواهم!

آنگاه از يکديگر خداحافظي کرده و جدا شديم. بعدا پشيمان شدم که چرا براي نوشيدن چاي به وي جواب مثبت ندادم، تا ببينم چاي را که محتاج به قوري، کتري و سماور است، از کجاي آن لباس پشمينه در مي آورد؟! [2] .


پاورقي

[1] حافظ.

[2] اگر زيارت ائمه عليهم السلام در دوران کنوني همانند زيارت آنان در دوران حياتشان است:

عبدالرحمان بن مسلم عن الصادق عليه السلام قال: من زارنا في مماتنا فکانما زارنا في حياتنا...

حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

هر کس ما را بعد از وفاتمان زيارت کند، به منزله آن است که در زمان حياتمان ما را زيارت نموده...

و اگر ادراک، قدرت تصرف، هدايت و ياري صالحان از براي ائمه عليهم السلام فراتر از مرگ و زندگي دنيوي آنان است؛ و اگر شيعيان بر زيارت مؤ منان:

قال اميرالمؤ منين عليه السلام: زوروا في الله و جالسوا في الله، و أعطوا في لله و امنعوا في الله، زايلوا أعدا الله و واصلوا اولياء الله.

حضرت امير المؤ منين امام علي عليه السلام مي فرمايد:

زيارت و همنشيني و عطا و منع شما براي رضاي خدا باشد، و از دشمنان خدا کناره گرفته با اولياء خدا همنشيني نماييد.

و بخصوص ائمه عليهم السلام:

الوشا عن الرضا عليه السلام قال: ان لکل امام عهدا في عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم، فمن زارهم رغبة في زيارتهم و تصديقا بما رغبوا فيه کان أئمتهم شفعاء هم يوم القيامة

حضرت امام رضا عليه السلام مي فرمايد:

براي هر امامي عهدي است بر گردن اولياء و شيعيانش و زيارت قبور آنان کاملترين و بهترين وفاي به اين عهد است. بنابراين هر که از روي علاقه و تصديق آنان را زيارت کند ائمه شفاعت کنندگان وي خواهند بود.

وظيفه مند است؛و اگر زائران، ميهمان خدا بوده:

قال الباقر عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم: من زار خاه في بيته قال الله عزوجل له: انت ضيفي و زائري، علي قراک و قد اوجبت لک الجنة بحبک اياه.

پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

هر کس به قصد زيارت وارد منزل برادرش شود خداوند عزوجل به او مي فرمايد تو مهمان من و زيارت کننده من هستي و اکرام تو بر عهده من است و بهشت را به خاطر محبت تو نسبت به او، برايت واجب نمودم.

و در آخرت نيز ثوابي کمتر از بهشت ندارند:

حصين عن الصادق عليهم السلام قال: من زار اخاه في الله قال عزوجل: اياي زرت و ثوابک علي، و لست ارضي لک ثوابا دون الجنة.

حضرت امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

هر کس به خاطر خداوند به زيارت برادرش برود، خدا به او مي فرمايد: تو مرا زيارت کردي و پاداش تو بر عهده من است همانا که به کمتر از بهشت برايت راضي نمي شوم.

پس بايد که شيعه حزب اللهي بر زيارت ائمه عليهم السلام همت کند و در اين راه نيز تمام سختي ها را به جان بخرد و نيز بداند که ميزبانان او هرگز ميهماني همچون او را از خانه نمي رانند و در شأن و مقدرات اش از او پذيرايي مي کنند.

اشارات:

الف) عدم انحصار راه معرفت خداوندي به آموختن علوم از راههاي طبيعي موجود و امکان يافت معارف حق از راه اعمال صالحانه.

ب) ارزش فراوان خادمان حرم ائمه عليهم السلام در پيشگاه آنان و لزوم رعايت احترام آنان.

ج) وجود قدرت تکويني براي صالحان جهت خلق فوري واقعيات عيني.

د)همراه بودن امدادات غيبي با تصرفات تکويني و حتي تصرفات ادراکي - بطوري که فرد به هنگام ملاقات با صالحان غيبي متوجه غير عادي بودن حادثه ها نمي شود.

ه) امکان تعريف روابط بين اشياء به صورتي ديگر غير از آنچه که اکنون بطور عادي بشر مي يابد. چگونه خربزه شيرين خنک از زير لباس پشمي بيرون مي آيد؟

چگونه آب گواراي شيرين و سرد از پس پرده همان لباس پشمي عرضه مي گردد؟!



سنگ و گل را کند از يمن نظر لعل و عقيق

هر که قدر نفس باد يماني دانست



حافظ.