بازگشت

منظور از قائم


پيش گوييهاي معصومان (ع) در مورد رخدادهاي دوران حکومتهاي بني اميّه و بني عباس و چگونگي فروپاشي آنها و حرکتهايي که عليه آنها شکل مي گيرد و... گرچه، گاه به عنوان نشانه هاي ظهور بيان شده، ولي الزاماً منظور از ظهور، ظهور حضرت مهدي (ع) نيست، بلکه نشانه ظهور فرج و گشايش در کار شيعه و زندگي آنان است، چنانکه تعبير (قائم) در همه جا، به معناي قيام حضرت مهدي (ع) نيست، بلکه در شرايط اختناق و ديکتاتوري خشن بني اميه و بني عباس و چيرگي افرادي که از سر عناد با اولاد پيامبر (ص)، از هيچ شکنجه اي کوتاهي نمي کردند، مجالي براي ائمه (ع) و شيعيان آنان نبود که به وظايف خويش، در جهت احياي اسلام و مسلمانان اقدام کنند. در اين شرايط، ايجاد رخنه و اختلاف بين آنان و شکل گيري حرکتها عليه آنها و در نتيجه ضعف، يا فروپاشي آنان، به منزله گشايشي بود که براي شيعيان پيش مي آمد، تا براي مدتي، گرچه اندک آسوده شوند و از فشارها و زندانها و تعقيبها در امان بمانند. امامان (ع) نيز، اين فرصت را مي يافتند، تا به سازماندهي شيعيان و احياي فرهنگ و ميراث اهل بيت بپردازند.

يادآوري: در دوران سياه حاکميت بني اميه و بني عباس، دهها قيام و انقلاب کوچک و بزرگ توسط شيعيان و طرفداران اهل بيت وبيشتر علويان، عليه آنان، به وقوع پيوست که برخي از آنها، همچون قيام زيد بن علي به گونه اي مورد تأييد امامان (ع) واقع شد.

از روايات استفاده مي شود که تعبير (قائمنا) بر برخي از اين قيامها و يا حرکتهايي که خود ائمه (ع) زمينه آن را فراهم مي ساخته اند، اطلاق شده است و از پيش گويي اين گونه حوادث، به عنوان (علامات فرج) ياد شده است . [1] .

بر اين اساس، منظور از (قائم) در بسياري از اين روايات، ظاهراً، مهدي موعود (ع) نيست، بلکه مراد قيام کننده بحق است.

ثقة الاسلام کليني در کافي، بابي را گشوده با اين عنوان: (في انّ الائمّة (ع) کلهم قائمون بأمر اللّه) [2] که بيانگر آن است که لفظ (قائم) مخصوص و منحصر به امام زمان (ع) نيست.

امام صادق (ع) در تفسير آيه (يوم ندعوا کل اناس بامامهم) [3] ، مي فرمايد:

(امامهم الذي بين اظهرهم و هو قائم اهل زمانه . [4] .

پيشواي آنان که در پيشاپيش آنان حرکت مي کند، و او قيام کننده اهل زمان خود است.

يا مي فرمايد:

(کلّنا قائم بأمر الله واحد بعد واحد، حتي يجيئي صاحب السيف، فاذا جاء صاحب السيف جاء بأمر غير الذي کان. [5] .

همه ما، يکي پس از ديگري قيام کننده به حکم خداييم، تا وقتي که صاحب شمشير بيايد. پس آن گاه که صاحب شمشير آمد، با حکمي غير از آنچه بوده، بيايد.

از تعبيرهاي (هو قائم اهل زمانه)، (کلّنا قائم بأمر الله) و... در اين روايات استفاده مي شود که لفظ (قائم) لزوماً ويژه حضرت مهدي (ع) نيست و شامل هر قيام کننده اي مي شود؛ هر کس که انقلاب کند و مردم را به قيام عليه ظلم و بيداد فرا خواند (قائم) است . [6] .

از برخي روايات نيز استفاده مي شود که بسياري از امامان (ع) خود در صدد قيام بوده اند و به تدارک مقدمات حرکت و تهيه لوازم آن مي پرداخته اند.

امام صادق (ع) به مؤمن طاق مي فرمايد:

(فو اللّه لقد قرب هذا الأمر ثلاث مرّات، فأذعتموه، فأخّره اللّه ). [7] .

به خدا سوگند! اين امر (قيام) سه مرتبه نزديک بود آغاز گردد و شما آن را تباه ساختيد. پس خداوند آن را به تأخير انداخت.

ظاهراً منظور از جمله (هذا الأمر) قيام عليه حاکمان بني اميه و يا بني عباس است که شرايط آن فراهم مي شد، ولي سستي اصحاب و عدم رازداري آنان و يا بروز مشکلات ديگر، سبب به تأخير افتادن آن شد.

يا اميرالمؤمنين (ع) در خطبه اي حوادث و وقايع دوران بني اميه و بني عباس را بر شمرد و ياران خويش را از چيزهايي که پس از وي، تا هنگام ظهور قائم (ع) واقع مي شوند، با خبر ساخت و آن گاه فرمود:

(اذا قام القائم بخراسان وغلب علي أرض کوفان (کرمان) والملتان و جاز جزيرة بني کاوان، و قام منّا قائم بجيلان وأجابته الآبُر والديلم... ثم يقوم القائم المأمول.... [8] .

هنگامي که قائم در خراسان قيام کند و بر سر زمين کوفه يا کرمان و ملتان [9] چيره شود و از منطقه جزيره بني کاوان [10] نيز بگذرد و قيام کننده اي از ما در سرزمين گيلان قيام کند و ساکنان سرزمينهاي (آبُر) [11] و (ديلم) دعوت وي را اجابت کنند... آن گاه قائم مورد اميد و انتظار ما قيام خواهد کرد.

در اين حديث، چند بار کلمه (قائم) به کار رفته و روشن است که منظور از (قائم بخراسان) و (قائم بجيلان) مهدي موعود نيست، چه آن که برابر اين روايت، پس از قيام اينها، قائم اصلي، حضرت مهدي (ع) ظهور مي کند.

جالب اين جاست که از قيام کننده در منطقه گيلان، که احتمال مي رود اشاره به حرکتهاي علويان و شيعيان در آن منطقه باشد، به عنوان: (قام منا قائم) ياد شده است.

براين اساس، گروهي از عالمان شيعه، احتمال داده اند: چنگيزخان مغول که از منطقه خراسان بزرگ خروج کرد و بخشهاي زيادي از سرزمينهاي تحت سيطره خوارزمشاهيان و بني عباس را به تصرف خويش درآورد [12] و نيز نواده وي، هلاکوخان، که در سال 656. ه.ق. بر مرکز خلافت عباسيان هجوم برد و خليفه عباسي مستعصم را کشت، در بغداد قتل عام کرد و خلافت عباسيان را براي هميشه برانداخت [13] ، همان فردي است که در روايت از قيام وي در خراسان خبر داده شده.

يا شاه اسماعيل صفوي را، که بنيانگذار سلسله صفويه است و در سال 908ه.ق. حکومت را به دست گرفت و به ترويج مذهب شيعه پرداخت (قائم بجيلان) دانسته اند. [14] .

به باور اينان، از آن جهت که شاه صفوي در آن شرايط سختِ حاکميت حاکمان متعصب سني مذهب و در روزگار غربت تشيع، به حمايت از مذهب شيعه پرداخت و خود نيز از تبار علويان بود، به عنوان (قائم منا) ذکر شده است.

بنابراين بسياري از حوادث که در روايات از وقوع آن خبر داده شده، به ويژه رخدادهاي دوران بني اميه و بني عباس، در حقيقت نشانه هاي (فرج) در کار شيعيان و قيام امامان (ع) و يا سرداران علوي و... است، نه ظهور حضرت مهدي (ع).


پاورقي

[1] (بحارالأنوار)، ج 5: 210، 211.

[2] (اصول کافي)، محمدبن يعقوب کليني، ج 1: 536، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.

[3] سوره (اسراء)، آيه 17.

[4] (اصول کافي)، ج 1: 537.

[5] (همان مدرک)536.

[6] (دراسات في ولاية الفقيه)، حسينعلي منتظري، 1: 243.

[7] (تحف العقول)، ابن شعبه حراني، 229، مؤسسه اعلمي، بيروت.

[8] (بحارالأنوار)، ج 52: 235.

[9] نام شهري است در هند و در نزديکي غزنه (غزنه اکنون در افغانستان واقع است) که مردمان آن از دير باز مسلمان بوده اند. ر. ک (مراصد الاطلاع)، ج 3: 1105.

[10] جزيره کاوان، يا جزيره بني کاوان، جزيره بزرگي بوده در خليج فارس، بين عمان و بحرين که داراي روستاها و کشتزارهايي بوده و اکنون مخروبه است. ر. ک: (مراصد الاطلاع)، ج 1: 333.

[11] (آبر) يکي از روستاهاي سجستان است. ر.ک: (مراصد الاطلاع)، ج 1.

[12] (فرهنگ معين)، محمد معين، ج 5: 445. اميرکبير، تهران.

[13] (همان مدرک) ج 6: 2313.

[14] جيلان، همان گيلان است که نام سرزمين وسيعي از کرانه هاي بحر خزر است که شامل شهرهاي زيادي از منطقه طبرستان مي شود. ر.ک: (مراصد الإطلاع)، ج 1: 368.