بازگشت

قتل نفس زکيه


نفس زکيه، يعني فرد بي گناه، پاک، کسي که قتلي انجام نداده است و جرمي ندارد.

حضرت موسي در اعتراض به کار خضر مي فرمايد:

(أقتلت نفساً زکية بغير نفس. [1] .

آيا جان پاکي را بي آن که قتلي انجام داده باشد، مي کشي.

گويا در آستانه ظهور مهدي (عج)، درگير و دار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدي (ع)، فردي پاکباخته و مخلص، مخلصانه در راه امام (ع) مي کوشد و مظلومانه به قتل مي رسد. فرد ياد شده، از اولاد امام حسن مجتبي (ع) است که در روايات، گاهي از او به عنوان: (نفس زکيه)، (سيد حسني) ياد شده است.

قتل نفس زکيه، چنانکه قبلاً ياد کرديم از نشانه هاي حتمي ومتصل به ظهور است. هر چند در منابع عامه، نامي از آن برده نشده، ولي در منابع شيعه، روايات آن فراوان و بلکه متواتر است [2] از اين روي، در اصل تحقق چنين حادثه اي به عنوان علامت ظهور، شکي نيست، هر چند اثبات جزئيات آن و نيز زمان و مکان تحقق آن و ويژگيهاي مقتول، مشکل است.

برخي [3] احتمال داده اند که مراد از نفس زکيه، محمدبن عبداللّه بن حسن، معروف به نفس زکيه است که در زمان امام صادق (ع) در منطقه (احجار زيت) در نزديکي مدينه کشته شد.

اين احتمال درست نيست، به چند دليل:

1.لازمه اش اين است که پيش از تولد مهدي (ع)، بلکه پيش از آن که امامان (ع) از آن خبر دهند، اين نشانه رخ داده باشد.

2. در روايات تصريح شده که نفس زکيه، بين رکن و مقام کشته مي شود و حال آن که محمدبن عبداللّه بن حسن، در منطقه (احجار زيت) در نزديکي مدينه کشته شده است.

3. همان گونه که پيش از اين اشاره کرديم، برابر روايات قتل نفس زکيه، از نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور است، حال آن که محمدبن عبداللّه، سالها پيش از تولد مهدي (ع) به قتل رسيده است.

امام باقر (ع) مي فرمايد:

(ليس بين قيام القائم (ع) و قتل النفس الزکيه اکثر من خمس عشر ليلة). [4] .

بين ظهور مهدي (ع) و کشته شدن نفس زکيه، بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست.

محمدبن عبداللّه بن حسن، معروف به نفس زکيه، در زمان امام صادق (ع) و در سال 145ه.ق. به قتل رسيده و از آن هنگام تا به حال، بيش از ده قرن مي گذرد و نمي تواند علامت متصل به ظهور باشد.

به نظر مي رسد، اموري چون همنامي وي و پدرش با پيامبر اکرم (ص) و پدر گرامي ايشان، شباهت ظاهري، بودن وي از خانداني شريف و بزرگوار امام حسن مجتبي (ع)، وجود برخي نشانه ها، چون داشتن خالي سياه بر روي کتف راست، قيام وي در شرايط سخت و در اوج خشونت بني اميه و از همه مهم تر، شيطنتها و تحريفهاي بني عباس، سبب گشته بود که مردم به اشتباه بيفتند و گروهي او را مهدي تصور کنند.

علاوه بر اين، از برخي قرائن استفاده مي شود که خود (نفس زکيه) و پدرش عبداللّه محض، که شيخ بني هاشم در آن عصر به شمار مي رفت و نيز برادرش ابراهيم، به ايجاد و تقويت اين شبهه در بين مردم دامن مي زدند و چنين وا مي نمودند که گويا مهدي ايشان، همان مهدي موعود است. آنان مي خواستند از اين راه، در رسيدن به قدرت و پيروزي انقلاب خويش و در هم شکستن بني اميه کمک بگيرند. امام صادق (ع) در همان هنگام، آنان را از اين کار بازداشت . [5] .


پاورقي

[1] سوره (کهف) آيه 74.

[2] (منتخب الأثر) 459.

[3] (تاريخ الغيبة الکبري) 511.

[4] (الارشاد)، ج 2: 374؛ (اعلام الوري) 427.

[5] (بحارالأنوار)، ج 47: 131، 132.

بعد از کشته شدن وليدبن يزيد بن عبدالملک و رو به زوال و ضعف نهادن حکومت بني اميه، عده اي از بني هاشم و بني عباس از جمله منصور و سفّاح از بني عباس و عبداللّه محض و پسرانش محمد و ابراهيم از بني عباس، در منطقه (ابواء) در نزديکي مدينه جمع شدند و محمدبن عبداللّه (نفس زکيه) را به خلافت برگزيدند و با او بيعت کردند. امام صادق (ع) پس از آن که در جريان کارشان قرار گرفت به آنان فرمود:

(اين کار را نکنيد؛ چه آن که اگر بيعت شما با محمد (نفس زکيه) به تصور آن است که او همان مهدي موعود (عج) است، اين گمان خطاست و او مهدي موعود نيست و اين زمان نيز، زمان خروج وي نيست و اگر بيعت شما بدان جهت است که خروج کنيد و امر به معروف و نهي از منکر کنيد، باز هم بيعت با محمد درست نيست؛ زيرا در حالي که عبداللّه، شيخ بني هاشم هست، چرا وي را بگذاريم و با پسرش بيعت کنيم....).

ر.ک. (مقاتل الطالبيين) 205- 208. (بحارالأنوار)، ج 46: 53 - 187؛ ج 47: 18، 276؛ (ارشاد)، 2: 192؛ (منتهي الآمال)، 1: 327.