کشف الغمه في معرفة الائمه
نوشته: ابوالحسن علي بن عيسي بن ابي الفتح اربلي.
ناشر: دارالکتاب الاسلامي، بيروت.
شماره صفحه ها:.
اربلي از اديبان شيعي قرن هفتم هجري است. وي در شهر اربل، در شمال عراق، چشم به دنيا گشوده و در هجوم مغول، از آن جا به موصل کوچ کرده و پس از مدتي، به اربل بازگشته است. از منابعي که شرح زندگاني او را ياد آور شده اند، بر مي آيد، وي در اربل، رياست ديوان انشا را در زمان ابن الصلايا، بر عهده داشته است. در سال 660 ه. ق. به بغداد رفت و رياست ديوان انشاء بغداد را از سوي علاء الدين صاحب ديوان پذيرفت و در سال 693 ه. ق. در همان جا به درود حيات گفت . [1] .
گرچه از تحصيل و رشد علمي او، ارباب تراجم کمتر سخن گفته اند، ولي بزرگاني چون: صاحب (امل الأمل) از وي به عظمت و بزرگي ياد کرده و درباره شخصيت علمي او نوشته است:.
(کان عالماً، فاضلاً، محدثاً، ثقة، شاعراً، اديباً ومنشأً جامعاً للفضائل والمحاسن. له کتب منها (کشف الغمه في معرفة الائمه(ع)...). [2] .
(اربلي) دانشمند، فاضل، محدث، ثقه، شاعر، اديب، نگارنده و مجمع فضائل و نيکيها بوده و از او نوشته هاي بسياري، از جمله: کشف الغمه في معرفة الائمه، به جا مانده است.
وي، در اين اثر ارزشمند، رواياتي که درباره سيره، تاريخ حيات، فضائل، مناقب و معجزات پيامبر(ص)، حضرت زهرا(س) و ائمه (ع) رسيده، از منابع معتبر و مورد اعتماد شيعه و سني گردآوري کرده، از جمله: تمامي دو رساله حافظ ابونعيم اصفهاني و برخي متون معتبر ديگر را بر اثر خود افزوده و چون ديده حجم کتاب زياد مي شود در هنگام نقل روايتها، اگر کلمه و جمله اي نياز به توضيح داشته، به اختصار توضيح داده است وسندهاي روايات را، حذف کرده است.
از آن جا که اربلي، از دانش بالايي برخوردار بوده و ذهن نقادي داشته است، در موارد بسياري ديدگاهها و استدلالهاي ديگران را آورده و به نقد و بررسي آن پرداخته و به برخي از اخبار نيز، به ديده نقد نگريسته است.
به خاطر ابتکاري بودن اثر و استحکام محتوا و موضع معتدل نويسنده، اين اثر از جايگاه ويژه اي در ميان جامعه شيعه و سني و دوستداران اهل بيت بر خوردار شده و افراد زيادي از آن نقل کرده اند.
نويسنده، بخش آخر جزء سوم کتاب خود را به امام زمان(عج) اختصاص داده وبه مباحثي به شرح زير پرداخته است: محل تولد حضرت مهدي(عج)، زمان تولد، نسب، پدر، مادر، اسم، کنيه، لقب.
احاديثي که از پيامبر(ص) درباره مهدي(عج) به طريق صحيح ابوداود ترمذي از ابوسعيد خدري و ديگران نقل شده، گرآورده است، آن گاه شبهه اي را مطرح مي کند:.
مهدي در اين که، با اوصافي که در روايات بيان شده، فرزند فاطمه است، سخني نيست، ولي بحث در اين است که اين روايات، دليل نمي شود بر اين که مهدي، با آن اوصاف، همان (محمد بن الحسن) باشد. زيرا اولاد فاطمه، تا قيامت بسيارند.دليل ديگري جز اين روايات لازم است تا اثبات کند مهدي، همان حجة بن الحسن العسکري است).
سپس از شبهه اين گونه پاسخ مي دهد:.
(پيامبر(ص)، مهدي را با اوصاف مشخص کرده و اين نشانه ها و ويژگيهايي که در روايات آمده، جز بر امام زمان(عج) تطبيق نمي کند وگرنه اين نشانه نخواهد بود.).
شبهه را پي مي گيرد و پاسخهاي محکم از آن مي دهد.
سپس به برهانهاي عقلي و نصوصي که برامامت امام عصر(عج) دلالت دارد، استدلال کرده و کساني که امام عصر(عج) را زيارت کرده اند، نام مي برد و...
در پايان، رواياتي که حافظ ابونعيم اصفهاني از پيامبر اکرم(ص) درباره مهدي(عج) گردآوري کرده و بخشهاي عمده اي از کتاب البيان في اخبار الزمان شيخ اباعبداللّه محمد بن يوسف بن محمد الگنجي الشافعي را در بيست و پنج باب که شامل بسياري از مطالب مربوط به غيبت و ظهور است، نقل مي کند.
پاورقي
[1] (الحوادث الجامعه):341؛ مجله (مشکواة)، شماره 273:47.
[2] (امل الآمل)، ج 195:2.