ملاقات با امام زمان (36)
عالم بزرگوار صاحب کتاب وسائل الشيعه و چند کتاب علمي ديگر مرحوم شيخ حر عاملي در کتاب اثبات الهداة مي نويسد:
من در زمان کودکي که ده سال داشتم، مبتلا به مرض سختي شدم که همه از درمانم عاجز ماندند، اقوامم دور بسترم جمع شده بودند و براي از بين رفتن من گريه مي کردند و يقين داشتند که من مي ميرم.
در آن شب پيغمبراکرم و دوازده امام (عليهم السّلام) را ديدم که دور من ايستاده اند.
به آنها سلام کردم و با يک يک آنها مصافحه نمودم و بين من و امام صادق (عليه السّلام) سخني مذاکره شد، که در خاطرم نماند ولي يادم هست، که آن حضرت در حق من دعاء کردند و وقتي با حضرت وليّ عصر ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء مصافحه مي کردم، گريستم و گفتم اي آقا و مولاي من مي ترسم که با اين کسالت و مرض بميرم و موفّق به تحصيل علم و عمل به آن نشوم.
فرمود:
نترس در اين مرض نخواهي مرد خدا تو را شفا مي دهد و عمر طولاني مي کني، آنگاه ظرف آبي که در دست مبارکش بود به من داد، من از آن آب آشاميدم و فورا شفا يافتم و آن مرض به کلّي از من برطرف شد، خويشاوندان و اقاربم تعجّب کردند و همه متحيّر بودند، تا آنکه پس از چند روز آنها را از اين قضيّه اطلاع دادم.