بازگشت

ملاقات با امام زمان (30)


در تهران مرد پينه دوزي بود بنام سيّد عبدالکريم که من او را کم ديده بودم، نه بخاطر آنکه باو علاقه نداشتم بلکه بخاطر کمي سن لياقت معاشرت با او را در خود نمي ديدم ولي اکثر علماء اهل معني معتقد بودند که گاهي حضرت بقيّة اللّه (عليه السّلام) به مغازه محقر او تشريف مي برند و با او مي نشينند و هم صحبت مي شوند.

لذا بعضي از آنها به اميد آنکه زمان تشريف فرمائي حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) را درک کنند، ساعتها در مغازه او مي نشستند و انتظار ملاقات حضرت را مي کشيدند و شايد بعضيها هم بالاخره به خدمتش مشرّف مي شدند.

مرحوم سيّدعبدالکريم اهل دنيا نبود حتّي خانه مسکوني نداشت و تنها راه در آمدش کفّاشي و پينه دوزي بود.

يکي ازتجار محترم بازار تهران، که بسيار مورد وثوق علماءِ بزرگ و مراجع تقليد بود، براي من نقل مي کرد:

که مرحوم سيّدعبدالکريم در منزل يکي از اهالي تهران مستاجر بود با اينکه صاحب خانه زياد رعايت حال او را مي کرد در عين حال وقتي اجاره اش بسر آمده بود، حاضر نشد که دوباره منزل را باو اجاره دهد و باو ده روز مهلت داده که منزل ديگري براي خود تهيّه کند.

روز دهم در عين اينکه نتوانسته بود، خانه ديگري اجاره کند منزل راطبق وعده اي که بصاحب خانه داده بود، تخليه کرده و وسائل منزل را کنار کوچه گذاشته بود و نمي دانست که چه بايد بکند؟ در اين بين حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه نزد او مي روند و مي گويند:

ناراحت نباش اجدادمان مصيبتهاي زيادي کشيده اند.

سيّد عبدالکريم مي گويد:

درست است ولي هيچيک از آنها مبتلا به ذلّت اجاره نشيني نشده بودند.

حضرت وليّ عصر ارواحنا فداه تبسّمي مي کنند و باين مضمون با مختصر کم و زيادي مي فرمايد:

درست است ما ترتيب کارها را داده ايم، من مي روم پس از چند دقيقه ديگر مساءله حل مي شود آن تاجر تهراني که قضيّه رانقل مي کرد در اينجا اضافه کرد و گفت:

که شب قبل من حضرت وليّ عصر ارواحنا فداه را در خواب ديدم، ايشان بمن فرمودند:

فردا صبح فلان منزل را به نام سيّدعبدالکريم مي خري و در فلان ساعت او در فلان کوچه نشسته مي روي و کليد منزل را به او مي دهي.

من از خواب بيدار شدم ساعت 8 صبح بسراغ آن منزل رفت ديدم صاحب آن خانه مي گويد:

چون مقروض بودم ديشب متوسّل بحضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه شدم که اين خانه بفروش برسد، تا من قرضم ر ا بدهم.

من خانه را خريدم و کليدش را گرفتم و وقتي خدمت مرحوم سيّد عبدالکريم رسيدم که هنوز تازه حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه تشريف برده بودند.

خدا آن تاجر محترم که از دنيا رفته و مرحوم سيّد عبدالکريم را رحمت کند.