آموزه کفايت در مصرف
تأمين نيازهاي واقعي بشر و دستيابي به رفاه واقعي اقتصادي، بالاترين هدف عدالت اقتصادي است. اما متأسفانه قرن بيستم شاهد پديده جديدي در تاريخ اقتصادي بشر بوده که «مصرف گرايي» را بالاترين هدف در زندگي قرار داد و اين روند در قرن بيستويکم نيز همچنان با شدت بيشتر ادامه دارد. بنياد جهانيسازي سرمايهسالارانه بر اساس ثروت و لذات جسمي و خوشيهاي حسي قرار گرفته است و اين موارد تنها يا مهم ترين ارزشهاي ممکني هستند که انسان غربي در راه تحققش تلاش مي کند. مصرف هدف نهايي زندگي اقتصادي و اصل متعالي «سعادت» بنتامي مهم ترين توجيه کننده هر تلاش و کار بشري شد. همچنان که برترين فضيلت ها، دستيابي به بيشترين درآمد و اشباع تمايلات شد. هر کاري که فرد براي دستيابي به اين هدف انجام دهد مباح است؛ زيرا سود مخصوص به خود و در نتيجه در پايان کار، سود عموم را تحقق مي بخشد. اين فلسفه، سهم اساسي در انحطاط اينچنين اخلاقي در غرب داشت؛ انحطاطي که ممکن بود تا حد زيادي کاهش يابد، اگر اعتقادات ديني و ارزشهاي اخلاقي باقي مي ماند و نقش پالايش اخلاقي اجتماع را ايفا مي کرد. زادگاه اين شيوه، زندگي آمريکايي است و لفظ «آمريکايي» روح آن را به بهترين شکل مجسم مي نمايد. ويکتور لِبو تحليلگر خردهفروشي در دوره وفور آمريکا پس از جنگ دوم جهاني، چنين اعلام مي کند:
اقتصاد فوقالعاده بارآور ما چنان مي طلبد که ما مصرف را به شيوه زندگي خويش بدل کنيم، که خريد و فروش کالاها را به صورت آيين در آوريم. مي طلبد که اقناع خود، اقناع روح خود را در مصرف بجوييم. ما نيازمند آنيم که چيزها مصرف شوند، بسوزند، فرسوده و تعويض شوند و با سرعتي رو به تزايد اسقاط گردند.
مطابق آمارهاي سال 1992، در يک تقسيمبندي بومشناختي، مردم دنيا در سه طبقه کلي جاي مي گيرند: «جامعه مصرفي»، «جوامع با درآمد متوسط و فقيران». فقيران دنيا که رقم آنها 1/1 ميليارد نفر است، شامل همه خانوارهايي مي شوند که متوسط درآمد براي هر عضو خانواده کمتر از 700 دلار باشد. اينان اغلب روستاييان افريقايي، هندي و ساير مناطق جنوب آسيا هستند. اينان تقريباً به طور انحصاري از غلّه، محصولات ريشه اي و بقولات تغذيه مي کنند و بيشترشان آب ناسالم مي نوشند. اين گروه بيشتر در کلبه ها و حلبيآبادها زندگي مي کنند، پياده مسافرت مي نمايند و بيشتر دارايي آنها از سنگ، چوب و ديگر مواد موجود در محيط محلي ساخته شده است. اين يک پنجم جميعت دنيا فقط 2 درصد از درآمد جهان را به خود اختصاص مي دهد.
3/3 ميليارد نفر از مردم طبقه متوسط دنيا بين 700 تا 7500 دلار در ازاي هر عضو خانواده درآمد دارند. اينان بيشتر در آمريکاي لاتين، خاورميانه، چين و شرق آسيا زندگي مي کنند. اين طبقه همچنين خانواده هاي کم درآمد در بلوک شوروي سابق و کشورهاي صنعتي را نيز در بر مي گيرد. بهجز يک عده قابل توجه اين قشر، ديگران اغلب رژيم غذايي مبتني بر غله و آب دارند و در خانه هاي متوسط مجهز به برق، روشنايي، راديو و بهطور روز افزون يخچال و ماشين لباسشويي زندگي مي کنند. اينان با اتوبوس، قطار و دوچرخه مسافرت مي کنند و دارايي آنها شامل ذخيره متوسطي از کالاهاي بادوام است. اين طبقه مجموعاً 33 درصد درآمد جهاني را به خود اختصاص مي دهد.
حدود 1/1 ميليارد نفر، از اعضاي «جامعه مصرفي جهاني» هستند که شامل همه خانوارهايي مي شود که درآمد سرانه اعضاي خانواده در سال از 7500 دلار بالاتر است. اعضاي اين «جامعه مصرف جهاني» از گوشت و غذاهاي بستهبنديشده تغذيه مي کنند و نوشابه و ديگر نوشيدنيها را از بستهبندي هاي يکبار مصرف مي آشامند. بخش عمده اوقات خود را در ساختمانهايي بهسر مي برند که هواي آن کنترل شده است و به يخچال و ماشين لباسشويي، خشککن و آب گرم فراوان، ماشين ظرفشويي، اجاق مايکروويو و بسياري از ديگر وسايل برقي نو ظهور مجهز مي باشند. اينان با اتومبيل و هواپيما مسافرت مي کنند و گردشان را کالاهاي کمعمر يکبارمصرف گرفته است. اين جامعه مصرفي 64 درصد درآمد جهاني را کسب مي کند (32 بار بيش از طبقات فقير).
قسمت عمده آمريکاي شمالي، اروپاي غربي، ژاپن، استراليا و شهروندان سنگاپور، هنگ کنگ و شيخنشين هاي نفتي خليج فارس به اين جامعه تعلق دارند. شايد نيمي از مردم اروپاي شرقي و کشورهاي مستقل مشترکالمنافع روسيه نيز جزو اين جامعه باشند. همانطور که حدود يک پنجم مردم آمريکاي لاتين، آفريقاي جنوبي و کشورهاي تازه صنعتي شده آسيا، مانند کره جنوبي، نيز در اين گروه جاي مي گيرند.
البته تذکر اين نکته لازم است که در اين جامعه مصرفي 1/1 ميليارد نفري، سهم بيشتر اسراف و تبذير از آن طبقات ثروتمند اين جامعه است. ثروتمندان در مقايسه با مصرف کنندگان ديگر، پول بيشتري کسب مي کنند. منابع طبيعي را بيشتر مصرف مي کنند و نظامهاي بومشناختي را بيشتر آشفته مي سازند.
بههرحال، ظهور جامعه مصرفي را مي توان از روي مصرف سربهفلککشيدهاي معلوم کرد که بهصورت نماد عصر جديد درآمده است. از نيمه قرن بيستم، مصرف سرانه مس، انرژي، گوشت، فولاد و چوب در سراسر جهان تقريباً دو برابر، سرانه مالکيت اتومبيل و مصرف سيمان چهار برابر، سرانه مصرف پلاستيک پنج برابر، سرانه مصرف آلومينيم هفت برابر رشد يافته و سرانه مسافرت هوايي 33 برابر گرديده است. بهره کشي جامعه مصرفي از منابع طبيعي به صورت مصرف مسرفانه آب و غذا، استفاده تجملي از اتومبيل و هواپيما و بهرهبرداري سرسامآور از مواد آلودهساز و داراي پيامدهاي زيست محيطي مانند سيمان، فولاد و کاغذ، به خوبي در کتاب «جامعه مصرفي و آينده زمين» تبيين گرديده است. اما آنچه مهم است، اين نکته مي باشد که اقتصادهاي جوامع مصرفي، بهويژه جوامع سرمايهداري صنعتي، تدارکاتي مصرف خود را نه فقط از منابع طبيعي خود، بلکه بهطور عمده از منابع طبيعي جوامع غير مصرفي (جوامع با درآمد متوسط و جوامع فقير) تأمين کرده و اين خطوط تدارکاتي جهاني داغ پاک نشدني خود را بر اکوسيستمهاي خشکي مي گذارند.
بههر تقدير، جهان سرمايهداري با رفتارهاي نابخردانه خود و مصرف بي رويه منابع سبب شده است که خاک تخريب شود، تنوع بيولوژيکي کاهش يابد، آب آلوده شود و هدر رود و خلاصه، کلّ اکوسيستم صدمه ببيند. اين تمدن، طالب مصرف است و مشوّق آن. با ايجاد نيازهاي کاذب، دل انسانها را براي مصرف بيشتر به تپش مي اندازد و بر شوق مصرف مي افزايد.
اما بشريت بايد تصوير روشن واقعيات را فراروي خود قرار دهد و بهدنبال راه حلهاي مؤثري باشد که مي توانند رفتارهاي مصرفي و مخلّ به حال امروز و فرداي کره زمين را تغيير دهند. در اين ميان، آنچه اهميت بيشتري دارد، تغيير در ارزشها و نوع نگاه به انسان، طبيعت و کلّ هستي است. بايد با اين ايده فراگير که «بيشتر يعني بهتر» مبارزه کرد. مردم جوامع مصرفي مي بايد شيوه زندگي خاصي را در پيش بگيرند که نوعي برگردان ـ از نظر فني پيچيده ـ الگوي زندگي کساني باشد که هماکنون در پله هاي پايين تر نردبان اقتصاد جاي گرفته اند. پيشرفتهاي علمي، قوانين بهتر، تجديد ساختار صنايع، پيمانهاي جديد، مالياتهاي زيست محيطي و مبارزات گروههاي مردمي، همه مي توانند جامعه مصرفي را در رسيدن به اين هدف ياري دهند. اما براي تأمين محيط زيستي که بتواند زندگي بشريت را تأمين کند، بايد ارزشهاي خود را دگرگون کرد. اي.اف. شوماخر، نقاد اجتماعي در سخنرانيهاي سال 1977 خود در سراسر ايالات متحده، اظهار داشته است که:
فوري ترين نياز زمان ما لزوم بازساخت ما بعد الطبيعه هست و خواهد بود و بايد عالي ترين تلاشمان در راه روشن ساختن ايمان عميقمان درباره مسئله آدمي باشد؛ اينکه انسان از کجا آمده است؟ هدف زندگي چيست؟
اسلام عزيز هدف زندگي را قرب به خدا تعيين کرده است و براي تشخيص صحيح نيازهاي واقعي از نيازهاي کاذب، آموزههاي ديني به ما ميگويند که تقوا کليد و جداکننده حق و باطل است:
يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً.
اي کساني که ايمان آورده ايد، [اگر از مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد، براي شما وسيله اي جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمي دهد [روشن بيني خاصّي که در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت].
برخلاف عصر جهانيسازي سرمايهسالارانه که نيازهاي واقعي از نيازهاي کاذب، توسط بيشتر مردم دنيا تشخيص داده نميشود و مصرفگرايي از طريق «جامعه مصرفي جهاني» به دو جامعه ديگر متوسط و فقير با تبليغات و چشم و همچشمي سرايت ميکند، در عصر جهانيسازي مهدوي، حکمت و عقل عملي بشر در اثر تقوا به تکامل ميرسد و مردم به آن روشنبيني خاص قرآني ميرسند. امام باقر (عليه السلام)در روايت ابوخالد کابلي مي فرمايد:
«اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤس العباد، فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم».
هنگامي که قائم (عليه السلام) ظهور کند، شعاع نورانيت و هدايتش همه بندگان خدا را فرا مي گيرد و عقول مردم متمرکز و اخلاقشان به واسطه آن امام بزرگوار کامل مي شود.
رفتار امام (عج) به عنوان انساني کامل، بههمراه ياران خالص و کامل خود در عرصه فردي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، بهتدريج، نهادهاي قديمي ضعيف يا شيطاني را اصلاح يا تغيير داده و نهادهاي جديدي ابداع کرده و ساختارهاي نويني بهوجود ميآورد. آن ساختارها به تدريج، تعداد انسانهاي کامل و نخبه و نوآور را تکثير نموده و اين فرايند تأثير متقابل نوآوران بر نهادهاي قديم و نهادهاي جديد و بر افراد جامعه جهاني، اهداف جهانيسازي مهدوي را در زمينه تشخيص نيازهاي واقعي از نيازهاي کاذب، قوام بودن «مال» و مصرف به حد کفايت براي همگان، محقق خواهد ساخت. در آن عصر است که بشر قوام بودن مال را بهطور کامل درک کرده و ارزشها و نهادهاي جديد قدرت، ترک اسراف و تبذير را براي انسانها امکانپذير ميکنند. هنگامي که قوام بودن مال به گونهاي صحيح درک شود، عقلانيت اقتصادي با ارزشهاي واقعي هستي هماهنگ شده و کارايي مطلق اقتصادي (کارايي بدون هزينه اجتماعي) تحقق مييابد. رسول خدا (ص) درباره درک عميق آدميان، حتي مجرمان و گنهکاران آن عصر نسبت به اموال ميفرمايد:
زمين بهترين چيزهايي که در دل دارد، بيرون ميريزد؛ مانند پارههاي طلا و نقره. آنگاه قاتل ميآيد و چنين ميگويد: براي اينها دست به قتل زدم و کسي که قطع رحم کرده است ميگويد: اين باعث قطع رحم شده بود. دزد ميگويد: براي اين دستم بريده شد. پس همگي طلا را رها مي کنند و چيزي از آن بر نميدارند.
معني اسراف و قوام مال: در آيه (وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسرِفُوا وَ لَمْ يَقْترُوا وَ کانَ بَينَ ذَلِک قَوَاماً) واژههاي انفاق، اسراف و قوام را بررسي ميکنيم.
«انفاق» به معني هزينه کردن و بذل و بخشش مال براي نيازهاي خود يا ديگران است و ميتوان گفت اين واژه اعم از انفاق اصطلاحي بوده و با مصرف در اصطلاح اقتصادي آن مترادف ميباشد. در تفسير اسراف و اقتار که نقطه مقابل يکديگرند، مفسران سخنان گوناگوني دارند که روح همه به يک امر باز ميگردد و آن اين است که اسراف مصرف بيش از حد و در غير حق و بيجا مصرف گردد و اقتار آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
کلمه قوام - به فتح قاف - نيز به معناي حد وسط و معتدل است و همين کلمه به کسر قاف به معناي مايه قوام هر چيز است. جمله بين ذلک متعلق است به قوام. بنابراين معناي آيه اين است که بندگان رحمان انفاق مي کنند و انفاقشان همواره در حد وسط و ميان اسراف و اقتار است. امام صادق (ع) در يک تمثيل، ميان سه حالت «اسراف»، «اقتار» و «قوام» مقايسه مناسبي مينمايند. ايشان مشتي سنگريزه را گرفته و آن را در دست مبارک فشردند، به گونه اي که هيچ دانه اي از آن فرو نيفتاد. سپس فرمود:
«اين رفتاري است که خداوند در کتاب خود، از آن به بخل ياد کرده است». آنگاه دست خود را به طور کامل باز کرد، به گونه اي که هيچ ريگي در آن باقي نماند. بعد فرمود: «اين نيز اسراف است». مشتي ديگر از ريگ برداشته و دست را به گونه اي گشود که مقداري از ريگ ريخت و مقداري در آن باقي ماند و فرمود: «اين است قوام و حدّ وسط».
درباره ملاک تشخيص قوام و حد وسط، برخي، از جمله مرحوم نراقي، در اين باره قائلاند که:
ملاک تشخيص اعتدال و وسط، عرف است؛ زيرا مرجع در شناخت حقايق معاني لغوي مصاديق عرفي است و از نظر عرف، حد وسط عبارت است از هزينه کردن مال به اندازه نياز و يا به مقداري که با موقعيت شخص تناسب دارد. بنابراين هرگونه هزينه و انفاق مال خارج از اين دو ملاک ـ رعايت نياز و تناسب با موقعيت ـ اسراف است؛ چه اين که اتلاف و تضييع مال باشد، خارج از موقعيت فرد باشد و يا مورد نياز نباشد.
به هر حال، محاسبه مقدار مصرف تجملي و مسرفانه اجتماعات بشري روشن مي سازد که اگر ارزشهاي الهي حاکم شوند و اين اسرافها و شادخواريها به صورتي درست و اصولي مهار گردد و با انضباط و قانوني سازش ناپذير، جلوي عياشي و ريخت وپاشهاي بيش از اندازه گروه اشراف رفاه طلب و شادخوار گرفته شود، نيازهاي کل بشريت برآورده مي شود و زندگي همگان در روي زمين تامين مي گردد. مطالعه آمار و ارقام منتشرشده از طرف سازمانهاي خواروبار و توليد و مصرف جهاني، همچنين آمارهاي اقتصادي کشورها اين موضوع را ثابت مي کند که تنها از اضافه غذايي که در برخي کشورهاي سرمايه داري در ظرفهاي زباله مي ريزند يا مصرفي بيش از اندازه دارند و مواهب طبيعي را اسراف مي کنند، مي توان برخي کشورهاي پرجمعيت جهان را به خوبي تغذيه کرد. در سالهاي اخير، دنيا سالانه حدود 250 ميليون تن غله و دانه هاي غذايي توليد کرده و کشورهاي توسعه يافته با داشتن تنها ربع جمعيت جهان، بيش از نيمي از اين توليدات را مصرف مي کنند. حيوانات آنها يک چهارم تمامي غله دنيا را مي خورند که معادل است با غذاي مصرفي 3/1 ميليارد از مردم چين و هند. در آمريکا براي سرسبز نگاهداشتن زمينهاي گلف، چمنها و قبرستانها سالانه بيش از 2 ميليون تن کود شيميايي از ميان مي رود و اين مقدار برابر است با کمبود کود مصرفي در کشورهاي عقبنگه داشته شده. اگر اين مقدار کود در کشورهاي جهان سوم مصرف مي شد، مي توانست اضافه توليدي برابر با 15 تا 20 ميليون تن غله داشته باشند. نمونه ديگر مصرفهاي اضافي و اسرافي هزينه هاي سرسام آور نظامي است. اکنون همه کارشناسان سرشناس و حتي کارشناسان محافظه کار، به اين نتيجه رسيده اند که تنها راه چيرگي بر بحران مالي جهان، جابه جا کردن اعتباراتي است که به هزينه هاي نظامي اختصاص يافته است. بر باد دادن بي حساب اعتبارات دولتي در راه سياستهاي تسليحاتي از عوامل مهم برانگيزنده مشکلات کنوني اقتصاد جهان است. اين حرف را حتي مي توان به شکل صريحتري بيان کرد: مسابقه تسليحاتي راه را بر بهبود و رشد اقتصادي جهان مي بندد. با هزينه توليد يک هواپيماي جنگي مي توان حدود 000/40 داروخانه روستايي برپا کرد. هزينه توليد زيردريايي هسته اي مساوي است با مجموعه بودجه هاي آموزشي 23 کشور رو به رشد با 160 ميليون کودک که در سنين مدرسه رفتن هستند.