بازگشت

گستره عدل مهدوي


عدالت ريشه در فطرت انسان دارد. هر انساني به طور فطري تشنه عدالت است. اين تشنگي و شيفتگي از اعماق وجود او نشأت مي گيرد.

عدالت قانوني است فراگير که همه ابعاد زندگي اجتماعي را در بر مي گيرد و نظام هستي بر محور آن مي چرخد.

اگر در جامعه اي حق هر صاحب حقي به او برسد، عدالت اجتماعي در ميان آن ها رعايت شده است.

عدالت اجتماعي مفهوم بسيار گسترده اي دارد که همه ابعاد روحي، جسمي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، قضايي و... را در بر مي گيرد.

همان گونه که فرشتگان به هنگام خلقت انسان بر روي زمين پيش بيني کردند و گفتند:

(اتجعل فيها من يفسد فيها ويسفک الدماء) [1] ؛ «آيا بر روي زمين کساني را قرار مي دهي که در آن فساد مي کنند و خون مي ريزند؟»

از همان آغاز، فساد حاکم شد؛ جور و ستم آغاز گرديد، پسر آدم، قابيل برادرش، هابيل، را به قتل رسانيد و تا کنون اين فساد و تباهي سرتاسر گيتي را فرا گرفته است. اگر در زمان خاصي در مکان معيني (چون عهد رسالت و ايام خلافت مولاي متقيان) عدالت حاکم بوده، از نظر زمان و مکان آن قدر محدود بوده که در برابر جور و ستم حاکم بر کره خاکي در طول قرون و اعصار بسيار ناچيز است.

بنابراين به جرأت مي توان گفت هدف نهايي از بعثت پيامبران هنوز جامه عمل پوشانده نشده است.

قرآن کريم هدف از ارسال رسل و انزال کتب را (ليقوم الناس بالقسط) [2] بيان فرموده.

بر اين اساس، هدف از بعثت پيامبران هنگامي تحقق مي يابد که شالوده زندگي مردمان بر اساس «عدل» و«قسط» استوار شود.

اين معني جز در حکومت عدل حضرت بقيه الله ـ ارواحنافداه ـ اتفاق نيفتاده و اتفاق نخواهد افتاد.


پاورقي

[1] بقره، 30.

[2] حديد، 25.