بازگشت

پيشينه بس دراز اين کرشمه و ناز


اي پرچم نجات در آغوش؛ اي چشمه سار عاطفه را نوش؛ اي غايب ناگشته فراموش.

اي همه غم ها را تو پايان؛ اي همه دردها را تو درمان؛ اي همه نابساماني ها را تو سامان.

اي هر کجا فساد، تو هادم؛ اي هر کجا نظام، تو ناظم؛ اي هر کجا قيام، تو قائم.

اي چشمه جوشان حيات! پهنه گيتي خشکيد؛ گل بوته ها همه پژمردند، جز لاله خون رنگ دل باختگان.

شب تيره غيبت به درازا کشيد؛ درياي سياه زندگي طوفاني شد، پهن دشت انسانيت به کوير سوزان مبدل گشت و من در اين شب تار وحشت زا لحظه هاي حضور تو را شماره مي کنم، اي زداينده غم و موعود امم.

اين نه تنها منم که در اين غار دهشت زا، دقايق انتظار تو را شماره مي کنم؛ بلکه همه پيامبران الهي در انتظار ظهور واپسين حجت خدا ثانيه شماري کرده، در آتش هجر او سوخته، در فراق جانکاهش اشک ها ريخته اند.

در تاريخ وصل و هجران و در دفتر عشق و حرمان، محبتي چنين ديرپا و محبوبي چنان گريزپا، چشمي نديده و گوشي نشنيده است. اينک يکهزار و يکصد و هفتاد سال تمام است که اين جذبه و ناز و اين راز و نياز ادامه دارد.

سرودها و درودهاي حضرت داود (ع) که برگ هاي زرين عهد عتيق را به خود اختصاص داده، همه وصف جذبه و شور عشق توست. در هر فصلي از زبور، از ظهور موفورالسّرور، آن محبوب قرون و دهور، پايان بخش شب ديجور و مطلع صبح اميد و سرور، سخن ها گفته و نغمه ها نواخته است.

شادي آسمانيان، مسرت خاکيان، غرش درياها، به وجد آمدن صحراها، ترنم درختان جنگل، آباداني جهان، آسايش انسان و آرامش همگان، در جاي جاي اين کتاب آسماني به نمايش گذاشته شده است. [1] .

هر پيامبري از پيامبران پيشين روزهاي طلايي و خواستني پيشواي موعود را براي امت خود ترسيم و نويد بهروزي و گسترش عدل مهدوي را بازگو کرده اند.

اشعياي نبي که گسترش عدل و برچيده شدن ستم را به دست آن يگانه دوران خبر داده، ازرجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است. [2] .

حضرت دانيال از حوادث آخر زمان به تفصيل سخن گفته، در پايان فرموده است:

«خوشا به حال آنان که انتظار کشند». [3] .

حضرت حيقوق نيز نويد ظهور داده، از طول غيبتش سخن گفته و به امت خود فرموده است:

«اگرچه تأخير نمايد، برايش منتظر باش، که البته خواهد آمد». [4] .

حضرت عيسي (ع) در بيش از 50 مورد از منجي عالم سخن گفته، [5] به انتظار سازنده فرمان داده و از غفلت و بي توجهي بر حذر داشته است. [6] .

رسول گرامي اسلام حضرت ختمي مرتبت (ص) پس از مشاهده نور درخشان حجت قائم (عج)، چون ستاره اي فروزان در شب معراج [7] به خيل منتظران پيوسته و با منطق وحي از اين سوز و گدازپرده برداشته، [8] با يک دنيا شور و اشتياق مي فرمايد:

«طوبي لمن لقيه، وطوبي لمن أحبه، وطوبي لمن قال به». [9] .

خوشا به حال کسي که او را ديدار نمايد؛ خوشا به حال کسي که او را دوست بدارد؛ خوشا به حال کسي که به امامت او معتقد باشد.

امير بيان، پيشواي پرواپيشگان که بر فراز منبر کوفه با يک دنيا شوق و شعف از آن مير هدايت سخن گفته، مي فرمايد:

«برترين قله شرف، درياي بي کران فضيلت، شير بيشه شجاعت، ويرانگر کاخ هاي ستم، جهادگر هميشه پيروز، قهرمان دشمن شکن و...» و در پايان، آهي از اعماق دل بر کشيده، دست روي سينه نهاده مي فرمايد: «هاه، شوقاً الي رؤيته؛ آه، چقدر مشتاق ديدار اويم». [10] .

چون از ياران مهربان آن محبوب دل ها سخن مي گويد، مي فرمايد:

«ويا شوقاه الي رؤيتهم في حال حضور دولتهم». [11] .

«آه، چقدر مشتاقم که آن ها را به هنگام ظهور دولتشان ديدارنمايم».

سبط اکبر امام حسن مجتبي (ع) حکومت شکوهمند آن حضرت را تشريح نموده و در پايان مي فرمايد:

«فطوبي لمن ادرک أيامه وسمع کلامه». [12] .

«خوشا به حال آنان که روزگار همايونش را درک نموده به فرمانش گوش جان بسپارند».

سالار شهيدان نيز در شب عاشورا به تفصيل از قيام جهاني آن مصلح آسماني سخن مي گويد. [13] .

سيد ساجدان در مجلس يزيد در آن خطبه تاريخي خود، از مهدي موعود (عج) ياد کرده، با ياد و نامش مباهات مي کند. [14] .

باقر علوم اولين و آخرين خطاب به ام هاني مي فرمايد:

«فان أدرکت زمانه قرت عينک». [15] .

«اگر آن روزگار ميمون را درک کني، ديدگانت روشن گردد».

صادق آل محمد (ص) در شأن آن امام همام مي فرمايد:

«ولو أدرکته لخدمته أيام حياتي». [16] .

«اگر من زمان او را درک مي کردم، همه عمر دامن خدمت به کمر مي بستم».

عالم اهل بيت، امام کاظم (ع)، به هنگام تشريح آن ايام مسعود به برادر ارجمندش علي بن جعفر مي فرمايد:

پسر جان! عقل هاي شما از درک آن ناتوان و استعدادهاي شما از دريافت آن عاجز است. اگر زنده بمانيد، آن را در مي يابيد. [17] .

امام ثامن و ضامن چون نام نامي «قائم آل محمد» را مي شنود، بر مي خيزد، دست بر سرمي گذارد و براي تعجيل فرج آن بزرگوار دعا مي کند. [18] .

جوادالائمه (ع) از قيام شکوهمند آن حضرت و برنامه هاي اصلاحي اش در مدينه منوره سخن گفته، با ياد آن، دل خود را تسکين مي بخشد. [19] .

امام هادي (ع) در زندان سامرا به ياد يوسف زهرا اشک مي ريزد و از اختصاص روزهاي جمعه به آن حضرت سخن مي گويد. [20] .

امام حسن عسکري (ع) نيز فرزند دلبندش را چون قرص قمر در شب بدر، به شيفتگان و دلدادگان نشان داده، خطاب به احمدبن اسحاق فرمود:

«اگر نبود که تو در نزد خدا و اولياي خدا منزلت خاصي داري، فرزندم را به تو ارايه نمي دادم». [21] .

جان جانان، کعبه خوبان، حجت يزدان، حضرت صاحب العصر والزمان (عج) نيز هم چون پدران خود از طول غيبت در سوز و گداز است و به شيعيان شيفته و منتظران دل سوخته اش مي فرمايد:

«واکثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلک فرجکم». [22] .

«براي تعجيل در امر فرج فراوان دعا کنيد که فرج شما در آن است».

اين سوز و گداز براي طولاني شدن دوران غيبت را همه معصومان داشتند، که تنها به تعدادي از آن ها اشاره مي کنيم:

پيشواي پرواپيشگان بيش از دو قرن پيش از ولادت حضرت مهدي (ع) در قنوت نمازشان مي فرمود:

اللهم انا نشکو اليک فقد نبينا وغيبه امامنا، ففرج ذلک اللهم بعدل تظهره وامام حق نعرفه. [23] .

بار خدايا ما به تو شکايت مي کنيم رحلت پيامبرمان و غيبت اماممان را، خدايا گشايشي فراهم نما، با عدالتي که ظاهر سازي و پيشواي حقي که شناخت داريم.

شهيد اول مي گويد:

امام صادق (ع) به شيعيان فرموده بود اين قنوت اميرمؤمنان (ع) را در قنوت هاي خود بعد از کلمات فرج بخوانند. [24] .

امام باقر (ع) نيز همين مضمون را به زراره تعليم فرموده بود که در روزهاي جمعه در قنوت نمازش بخواند. [25] .

امام هشتم نيز دعايي به اين مضمون به شيعيان خود آموزش داده بود که روزهاي جمعه در قنوت نمازظهر بخوانند. [26] .

امام جواد [27] ، امام هادي [28] و امام عسکري [29] (عليهم السلام) هر کدام در قنوت نماز خود براي تعجيل در امرفرج، سپري شدن شب ديجور غيبت و گسترش عدل در زمين، به دست آن امام موعود، دعا مي کردند.

پيشواي ساجدان و زينت عابدان در صحراي عرفات در دعاي مشهور روز عرفه عرضه مي دارد:

واصلح لنا امامنا... اللهم املأ الارض به عدلاً وقسطاً... واجعلني من خيار مواليه وشيعته... وارزقني الشهاده بين يديه. [30] .

خدايا امر امام ما را اصلاح فرما... خدايا زمين را به وسيله او پر از عدل و داد نما... خدايا مرا از دوستان و شيعيان برگزيده اش قرار بده... و شهادت در محضر او را به من روزي بفرما.

اين ها قطره اي از دريا، مشتي از خروار و اندکي از بسيار مواردي است که پيشوايان معصوم، به هنگام نيايش درقنوت ها يا تعقيبات نمازها، از يوسف گم گشته سخن گفته، از دوران غيبتش شکوه ها نموده، در فراقش ندبه ها سرداده، براي پريشاني شيعيان در عصر غيبت، سيلاب اشک بر چهره هاي خود روان ساخته اند.


پاورقي

[1] عهد عتيق، مزامير، مزمور 37، بندهاي 9-18 و 96، بندهاي -13.

[2] همان، اشعياي نبي، فصل 65، بندهاي 9-13 و 20-18.

[3] همان، دانيال نبي، فصل 12، بندهاي 1- 5 و 10-13.

[4] همان، حيقوق نبي، فصل 2، بندهاي 3- 5.

[5] در اناجيل چهارگانه و ملحقات آنها 80 بار واژه «پسر انسان» تکرار شده، که تنها 30 مورد آن با حضرت عيسي (ع) تطبيق مي کند و50 مورد ديگر از منجي ديگري در آخرالزمان خبر مي دهد. [مستر هاکس آمريکايي، قاموس کتاب مقدس، ص 219].

[6] عهد جديد، انجيل لوقا، فصل 12، بندهاي 35 و 36.

[7] عيون الاخبار، ج 1، ص 47.

[8] يونس، 20.

[9] کمال الدين، ج 1، ص 268.

[10] بحارالانوار، ج 51، ص 115.

[11] اصول کافي، ج 1، ص 270.

[12] يوم الخلاص، ص 374.

[13] اثبات الهداه، ج 3، ص 569.

[14] نفس المهموم، ص 411.

[15] اصول کافي، ج 1، ص 276.

[16] نعماني، الغيبه، ص 245.

[17] کمال الدين، ج 2، ص 360.

[18] قاموس الرجال، ج 4، ص 290.

[19] اعلام الوري، ج 2، ص 243.

[20] کمال الدين، ج 2، ص 383.

[21] اعلام الوري، ج 2، ص 248.

[22] طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 471.

[23] مستدرک وسايل، ج 4، ص 404.

[24] ذکري، ص 184.

[25] مصباح المتهجد، ص 366.

[26] جمال الاسبوع، ص 413.

[27] بحارالانوار، ج 85، ص 226.

[28] مهج الدعوات، ص 62.

[29] همان، ص 64.

[30] مصباح المتهجد، ص 698.