بازگشت

علي بن ابي حمزه بطائني


و اينک يک نمونه از يک فرد وابسته به يکي از مذاهب باطله:

او يکي از پايه گذاران واقفيّه است و اينک نمونه اي از گفتار علماي رجال پيرامون وي:

1. مرحوم نجاشي:

از امام صادق (ع) روايت کرده، سپس قائل به وقف شد و خود يکي از ارکان واقفيه مي باشد. [1] .

2. ابن الغضائري:

خدايش لعنت کند که پايه واقفيه است و شديدترين مردمان از لحاظ عداوت و دشمني با حجتِ خداي پس از امام کاظم (ع) ـ يعني امام رضا (ع) ـ است. [2] .

3. شيخ طوسي:

علي بن حمزه بطائني واقفي مذهب است. [3] .

4. و هم چنين فرمود:

او از اول کساني بود که مذهب واقفي را بنياد نهادند، علي بن ابي حمزه بطائني، زياد قندي و عثمان بن عيسي رواسني بودند، به طمع مال دنيا. [4] .

5. مرحوم کشي: امام رضا (ع) در مورد ابن ابي حمزه فرمود:

آيا دروغِ او بر شما آشکار نشد؟ مگر او نمي گفت که سرِ مهدي (مهديِ عباسي) به عيسي بن موسي اهداء مي شود و او صاحب سفياني است؟! همو مي گفت که امام کاظم بعد از هشت ماه رجعت مي کند!! [5] .

6. کشي: امام رضا (ع) پس از مرگ علي بن ابي حمزه فرمود:

از او پرسيدند که بعد از امام کاظم (ع)، امام کيست؟ گفت: من بعد از او امامي نمي شناسم. پس ضربه اي بر او زدند که قبرش پر از آتش شد و در حديث ديگر: قبرش از آتش مشتعل شد. [6] .

7. شيخ طوسي: در محضر امام رضا (ع) از وي ياد کردند، فرمود:

علي بن ابي حمزه مي خواست که خداوند در آسمان و زمين پرستيده نشود، ولي خداوند اراده فرمود که نورش را به کمال برساند؛ اگرچه آن مشرکِ ملعون نخواهد. [7] .

8. علي بن بابويه:

به هنگام ارتحال حضرت موسي بن جعفر (ع) در نزد هر يک از کارگزاران آن حضرت اموالي بود، هفتاد هزار دينار در نزد «زياد قندي»، سي هزار دينار نزد «علي بن ابي حمزه»، و... هنگامي که امام رضا (ع) اين پول ها را از آنها مطالبه کردند، گفتند که پدرت نمرده است. [8] .

9. شيخ طوسي از يونس بن عبدالرحمن روايت کرده که گفت:

چون بعد از درگذشت امام کاظم (ع) امامت حضرت رضا (ع) بر من ثابت شد، مردم را به امامت آن حضرت فرا مي خواندم. زياد قندي و ابن ابي حمزه کسي را به نزد من فرستادند و گفتند: از اين دعوت و تبليغ چه منظوري داري؟ اگر منظور تو پول باشد، ما تو را کفايت مي کنيم و مبلغ ده هزار درهم براي من ضمانت کردند. چون نپذيرفتم با من به دشمني برخاستند. [9] .

10) ابن شهرآشوب از «حسن بن علي وشّا» روايت کرده که روزي در مرو امام رضا (ع) مرا فرا خواند، پس فرمود:

اي حسن، امروز علي بن ابي حمزه بطائني در گذشت و همين الان او را وارد قبر کردند. دو فرشته بر او وارد شد. از او در مورد خدا و پيامبر و امامان سؤال کردند، همه را پاسخ داد و امامان را تا موسي بن جعفر (ع) بر شمرد. پرسيدند: بعد از او؟ زبانش بند آمد، او را آزردند. باز هم پرسيدند، ساکت شد، گفتند: آيا موسي بن جعفر به تو چنين امر فرموده است؟! پس با تازيانه اي آتشين بر سرش کوبيدند، قبرش پر از شعله هاي آتش شد، تا روز رستاخيز.

حسن وشّا گويد:

من از محضر امام (ع) بيرون آمدم، آن روز و آن ساعت را تاريخ گذاشتم، طولي نکشيد که نامه هاي کوفيان واصل شد. در آن نامه ها از درگذشت بطائني در همان روز و دفن او در همان ساعت خبر داده بودند. [10] .

اکنون که با شمّه اي از سلوک رفتاري، اعتقادي و عاقبت به شرّ شدن بطائني آشنا شديم، به يک حديث منقول از وي اشاره مي کنيم:

علي بن ابي حمزه، از ابوبصير، از امام صادق (ع) روايت کرده که فرمود:

چون قائم (عج) خروج کند، در ميان او، عرب و قريش، چيزي جز شمشير نباشد. از آن ها جز شمشير دريافت نکند و به آنها جز شمشير ارزاني ندارد. چرا درباره خروج او شتاب مي کنيد؟ به خدا سوگند جامه اش جز (جامه) درشت، خوراکش جز جُوِ خشن ــ سبوس ناگرفته و بدون خورشت ــ و شيوه زندگي اش جز شمشير و مرگ در زير ضربات شمشير نمي باشد. [11] .

فرازهاي اين حديث در ضمن حديث سوم و پنجم محمدبن علي کوفي نقل شد و نقاط ضعف آن ها در زير آن دو حديث بيان گرديد.


پاورقي

[1] نجاشي، رجال، ص 249، رقم 656.

[2] ابن غضائري، رجال، ص 83، رقم 107.

[3] شيخ طوسي، فهرست، ص 161، رقم 418.

[4] طوسي، الغيبه، ص 63، ح 65.

[5] اختيار معرفه الرجال، ص 406، رقم 760.

[6] همان، ص 444، رقم 833 - 834.

[7] شيخ طوسي، الغيبه، ص 70، ح 75.

[8] الامامه والتبصره، ص 213، ب 16، ح 66.

[9] طوسي. الغيبه، ص 64، ح 66.

[10] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 365.

[11] نعماني، الغيبه، ص 234، ب 13، ح 21؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355، ح 116.