اشاره
«به زيستن» که از آرزوها و دغدغههاي هميشگي بشر بوده است، اقتضاء است و الزامات بسياري دارد.
پذيرش زندگي اجتماعي، نظم و قانون از شرايط لازم چنين دغدغهاي است، اما تأمين کننده دغدغه مذکور نيست. عادلانه بودن زندگي اجتماعي، نظم و قوانين، سياستها، عملکردها و نهادها و تعيين معيارها و سازکارهاي رسيدن به عدالت از ديگر شرايط مؤثر در تأمين خرسندي و رضايت انسان از زندگي خويش است.
در مقاله حاضر بر اين مطلب استدلال شده است که تأمين خرسندي حقيقي انسان در گرو حرکت بر «صراط مستقيم» يعني راه انبيا، اوصيا و اولياي الهي و اجتناب از جريانهاي «مغضوبين» و «ضالين» است.
خداوند متعال از روي لطف، تمامي ابزارهاي لازم براي انتقال از وضعيت «زيستن» به «به زيستن» و «سعادت» حقيقي را در اختيار بشر قرار داده است، اما بسياري از انسانها شکر نعمت به جا نياورده، دچار غضب الهي شدهاند.
رهبري الهي و قوانين عادلانه از مهمترين نعمتهاي خداوند براي انسان است اما ناسپاسي انسان باعث شد محروم از عطر حضور شود.
روزي که بشر از غير خود نااميد شد و انتظار ظهور در سطح جهاني محقق گشت، نوبت شکوفايي عدالت نبوي و علوي به دست مهدي خواهد بود.
بقيه الله از بين برنده نظم ظالمانه و برقرار کننده نظم عادلانه است. نظمي که شاخصهاي اساسي آن قوانين عادلانه، نهادها و ساختارهاي عادلانه، عملکردهاي عادلانه، کارگزاران عادل و رهبري عادل خواهد بود. اگر عدالت حاکم بر تکوين ناشي از عدالت ذات ربوبي است، عدالت حاکم بر جامعه انساني نيز تنها ميتواند منبعث از رهبري الهي و قوانين وحياني باشد.