عدالت، خاستگاه و بستر امنيت
اصولاً در چگونگي فهم وضعيت و نوع حکومت مهدوي، در عصر ظهور و شاخصههاي آن مانند عدالت و امنيت، دو راه ميتوان در پيش گرفت: راه نخست، تفحص در روايات درباره عصر ظهور حضرت مهدي (عج) است و راه دوم مراجعه به سيره نظري و عملي پيامبر (ص) و ديگر معصومين (ع) بهويژه امام علي (ع) روشن است که معصومان (ع)، همه در سيره و سنت داراي يک شيوهاند؛ زيرا همه از نوري يکتا آفريده شده و ترجمان وحي ميباشند. از سويي، حکومت آرماني امام عصر (عج) در واقع، ادامه تلاشهاي اصلاحطلبانه امامان معصوم (ع) بهويژه براي به ثمر نشاندن حکومت نافرجام امام علي (ع) است که به دليل فشار خودکامگان مسلّط و هواپرستي و گمراهي مردم ادامه نيافت. از سوي ديگر، مراجعه به سيره و سنت سياسي اجتماعي ديگر معصومان (ع) بهويژه سيره علوي، رافع پارهاي از ابهامها و کمبودهايي است که امروزه در فهم دقيق وضعيت عصر ظهور با آنها مواجه هستيم. به همين دليل، در اين گفتار ابتدا براي فهم ارتباط عدالت مهدوي و امنيت به سيره ديگر معصومان (ع) رجوع مينماييم.
در حوزه سياست و مباحث مرتبط با امنيت نميتوان از تعامل موضوع عدالت با امنيت غافل شد. اين نکته در بيان بسياري از معصومان (ع) آمده است. علي (ع)، عدالت را رمز بقا، استحکام و ترقي نظام سياسي و ضامن ثبات و امنيت واقعي و منافي خشونت بهشمار ميآورد. امام (ع)، عدل را «رستگاري و کرامت»، «برترين فضايل»، «بهترين خصلت»، «بالاترين موهبت الهي» [1] ، «فضيلت سلطان»، «سپر و نگهدارنده دولتها»، «مايه اصلاح رعيت»، «باعث افزايش برکات»، «مايه حيات آدمي و حيات احکام» و «مأنوس خلايق» ذکر مينمايند. او حکومت را مشروط به «عدالت گستري» دانسته و نظام آمريت را مبتني بر «عدل» ميداند. از اين ديدگاه «ملاک حکمراني و قويترين بنيان، عدل است»؛ بنياني که «قوام عالم به آن مبتني است». [2] .
مسئله مهم در سيره علي (ع) اين است که ايشان هيچ وقت براي حفظ امنيت و نظام سياسي، از عدالت به نفع امنيت عقب ننشستهاند، بلکه بر عکس، رعايت عدالت را ضامن امنيت، حفظ نظام، مايه روشني چشم زمامداران و رسوخ محبت آنان در دل مردم ميدانند. امام (ع) در نامه به مالک اشتر ميفرمايد:
تحقيقاً بهترين چيز (نور چشم) براي حاکمان، اقامه عدالت و استقرار عدالت در سطح کشور و جذب قلوب ملت است و اين حاصل نشود مگر به سلامت سينههايشان [خالي بودن از کينه و بغض حاکمان]. [3] .
پس اگر زمامداران عادلپيشه باشند، قلبها به سوي آنان جذب و عقدهها از دلها بيرون ميرود. اين خود تضمينکننده استحکام ارکان دولت و پيوند محکم آن با ملت است. عدلمحوري نظام سياسي باعث ميشود مردم براي رسيدن به آرمانها و خواستههاي خود راههاي منطقي را برگزينند. در غير اين صورت، نوميدي از عدالت، انسانها را به نيرنگ، سوء استفاده، خلافکاري، تضعيف اخلاق عمومي و از هم پاشيدگي اجتماعي خواهد کشانيد که خواه ناخواه، نتيجه آن ناپايداري امنيت و ثبات سياسي نظام حاکمه و دولت است.
از ديد امام (ع) رعايت عدالت از سوي رهبران و کارگزاران نظام اسلامي در سطوح مختلف سامانه سياسي، نتايج مثبت فراواني را دارد. اين آثار براي شخص رهبران عبارت است: [4] .
استقلال و توان، نافذ شدن حکم، ارزشمندي و بزرگ مقداري، بينيازي از ياران و اطرافيان، مورد ستايش قرار گرفتن زمان حکمراني آنها و بالارفتن شأن، عظمت و عزت ايشان.
امام علي (ع) معتقد است، «هيچ چيزي مانند عدالت، دولتها را محافظت نميکند» و عدل چنان سپر محکمي است که رعايت آن موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سياسي ميگردد. [5] .
مهمترين و فراگيرترين اثر عدالت در سازندگي و اصلاح جامعه است؛ چرا که «عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه ميباشد» و «هيچ چيز به اندازه عدالت نميتواند مردم را اصلاح نمايد»، اجراي عدالت «مخالفتها را از بين ميبرد و دوستي و محبت ايجاد ميکند» [6] و در عمران و آباداني کشور (توسعه اقتصادي، صنعتي) تأثير بسزايي دارد. [7] اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم و ستم جاي آن را خواهد گرفت و ظلم جز آوارگي و بدبختي و در نهايت، خشونت اثري نخواهد داشت. حضرت خطاب به يکي از واليان خود ميفرمايد:
استعمل العدل، و احذر العسف والحيف، فان العسف يعود بالجلاء، الحيف يدعو الي السيف. [8] .
کار را به عدالت کن و از ستم و بيداد بپرهيز که ستم رعيت را به آوارگي وا ميدارد و بيدادگري شمشير در ميان آورد.
از اين سخنان نتيجه گرفته ميشود که از ديدگاه امام علي (ع)، عدالتورزي زمامداران باعث برچيده شدن خشونتگرايي و شورش مردم عليه حکومت ميگردد و به جاي احساس نوميدي و سرخوردگي و تنفّر از حکومت، اطمينان، آرامش و محبّت به نظام سياسي در دل ايشان جاي ميگيرد. با افزايش محبت و وفاداري مردم به نظام، تشتت، تفرقه، ناامني و ناپايداري، به سوي وحدت عمومي، امنيت و ثبات واقعي تغيير جهت خواهد داد. همين معاني در سخنان ديگر معصومان (ع) نيز آمده است. حضرت فاطمه (س) در خطبه فدک ميفرمايد:
خداي سبحان، ايمان و اعتقاد به توحيد را براي پاکيزه نگهداشتن از آلودگي و شرک واجب کرد و عدالت را براي تأمين اطمينان و آرامش دلها لازم نمود، اطاعت مردم از حکومت را مايه انتظام ملت قرار داد، و با امامت و رهبري، تفرقه آنها را رفع کرد، و نيز عدالت در احکام را براي تأمين اُنس و همبستگي و پرهيز از اختلاف و تفرقه قرار داد. [9] .
همچنانکه امام سجاد به والي و سلطان ميفرمايد:
حق مردم بر تو آن است که بداني ايشان به دليل ضعف خود و قوّت تو زير فرمان روايي و رهبري تو قرار گرفتهاند. پس واجب است که با آنها عدالت پيشه کني و برايشان همانند پدري مهربان باشي و از نادانيهايشان گذشت نمايي و در عقوبت و مجازاتشان عجله نکني و ضروري است درباره نيروي فرادستي خود نسبت به آنان، که عطيّه الهي است، شکر خدا را به جاي آوري. [10] .
از سوي ديگر، استبداد، سرکوبگري و خودکامگي، در روايات منشأ ناامني و بروز شورش و بيثباتي سياسي، اجتماعي و از ميان رفتن حکومت به شمار آمده است. از اين رو، براي اعمال بهينه قدرت سياسي و دستيابي به آرمانهاي والاي حکومت ـ مانند امنيت ـ برخورد دوستانه و مودتآميز، بدون کاربرد خشونت و سرکوبگري مردم توصيه شده است. لذا با نهي شديد استبداد ورزي، بر رعايت عدالت در حقوق متقابل مردم و حکومت پافشاري گرديده است. اگر عدالت متعامل با امنيت است، بديهي است ظلم نيز مقارن با ناامني و بيثباتي است. امام علي (ع) در نهجالبلاغه، يکي از نشانههاي ظلم را سرکوب کردن (تغلب) زيردست ميداند و چيرگي فرد نسبت به فرودستان را از نشانههاي ستمگري ميداند. [11] .
امام (ع) در بسياري از سخنانش، استبداد، خودکامگي و خشونت کارگزاران نظام سياسي را با مردم به شدت نهي کرده و برخورد ملاطفتآميز و عادلانه با آنها را سفارش اکيد فرموده است. وي از اين مشي به عنوان عامل بقا و ماندگاري حکومت و نوميدي دشمنان ياد ميکند و در همين راستا در خطبه 207، حقوق ميان حکومت و مردم را دوسويه دانسته و اين حقوق و رعايت آن را مايه انتظام در روابط مردم و عزت دين آنان به شمار آورده است. آن حضرت صلاح مردم را در صلاحيت حکومتها و صلاح حکومتها را در استواري و استقامت مردم ميداند. [12] .
روشن است که چنين امامت و حکومتي چه در عصر علوي و چه در عصر مهدوي، دستاورد آن عدالت و امنيت و حيات طيبه و کامل است و با ظلم، تغلب (چيرگي و سرکوب) و همچنين اعمال خشونت منافات داشته و حکومت به حق و عدل، و با رويه ملايمت و ملاطفتجويانه را توصيه ميکند.
پاورقي
[1] «العدل فوز و کرامه، الانصاف افضل الفضائل»، عبدالکريم بن محمد قزويني، بقا و زوال در کلمات سياسي اميرمؤمنان (ع)، به کوشش رسول جعفريان، قم، کتابخانه آيتالله مرعشي نجفي، 1371، ص 97. «العدل افضل سجيه»، همان، ص 100؛ «الانصاف افضل الشيّم»، همان، ص 97؛ «اسني المواهب العدل». همان، ص 112.
[2] «العدل فضيله السلطان»، «العدل جُنّه الدول»، «العدل يصلح الرعيه»، «العدل مألوف»، «اعدل تحکم»، «العدل نظام الامر»، «بالعدل تتضاعف البرکات»، «العدل حياه»، «العدل حياه الاحکام»، «ملاک السياسه العدل»، «العدل اقوي اساس» و «العدل اساس به قوام العالم»؛ ميزان الحکمه، باب العدل، صص 78-90.
[3] نهجالبلاغه، فيضالاسلام، نامه 53، ص 988.
[4] «من عدل تمکّن»، شرح غررالحکم، ج 5، ص 275؛ «من عدل عظم قدره»، همان، ج 5، ص 193؛ «من عدل في سلطانه استغني من اَعوانه»، همان، ج 5، ص 343؛ «من کثر عدله حمدت ايامه»، همان، ج 5، ص 290؛ «من عدل في سلطانه و بذل احسانه اعلي الله شأنه و اعزّ اعوانه»، همان، ج 5، ص 396.
[5] «لن تحصّن الدول بمثل استعمال العدل فيها» شرح غررالحکم، ج 5، ص 70؛ «من عمل بالعدل حصّن الله ملکه و من عمل بالجور عجل الله هلکه»، همان، ج 5، ص 355؛ «العدل جنّهُ الدول»، همان، ج 2، ص 62؛ «اعدل تدم لک القدره»، همان، ج 2، ص 178.
[6] «العدل قوام البريّه»، عبدالکريم بن محمديحيي قزويني، زوال و بقا در کلمات سياسي اميرالمؤمنان (ع)، ص 99؛ «حسن العدل نظام البريّه»، همان، ص 138؛ «عدل الساعه حيوه الرعيه و صلاح البريه»، همان، ص 175؛ «بالعدل تصلح الرعيه»، شرح غررالحکم، ج 1، ص 354؛ «العدل يستديم المحبه»، بقا و زوال... در کلمات سياسي اميرمؤمنان، ص 100؛ «الانصاف يرفع الخلاف و يوجب الائتلاف»، همان، ص 101.
[7] «ما عمّرت البلدان به مثل العدل»، همان، ص 193.
[8] نهجالبلاغه، فيض الاسلام، حکمت 468، ص 1304.
[9] ر.ک: عبدالله جوادي آملي، «اجراي عدالت، مهمترين عامل بقاي نظام»، روزنامه جمهوري اسلامي، شمارههاي 3082، 23 دي.
[10] همان.
[11] نهجالبلاغه، فيضالاسلام، حکمت 342، ص 1251.
[12] همان، خطبه 207، ص 681.