مفهوم و جايگاه عدالت
يکي از دشواريهاي بحث، مفهوم بنيادي عدالت، ابهام در تعاريف و معاني آن است. البته اين دشواري باعث نشده که مکاتب ديني، سياسي، اجتماعي و... در ارائه نظرات خود در اين باره کوتاهي ورزند. به عنوان نمونه، فلسفه و انديشه سياسي غرب در اين زمينه داراي ميراثي غني است. گرچه در نظر برخي از انديشمندان اين حوزه، تعريف و شمارش همه معاني عدالت وهمي بيش نيست و اين مفهوم دچار ابهامي لاعلاج است. [1] .
اما در انديشه اسلامي کلمه عدل را معمولاً با چند معني و کاربرد مختلف استفاده ميکنند که برگرفته از قرآن، سنت نبوي و سخنان امام علي (ع) است. اين معاني عبارتند از: راستي، درستي، داد، موزون بودن، رعايت تساوي و نفي هرگونه تبعيض، قراردادن و نهادن هر چيز در جاي خويش، رعايت حقوق افراد و دادن حق به مقدار، رعايت استحقاقها در افاضه وجود توسط خداي متعال و...
همچنين در فرقهها و گرايشهاي گوناگون در انديشه سياسي اسلام (مانند فلسفه سياسي، فقه سياسي، اندرزنامه نويسي، ادبيات سياسي، تاريخ و فلسفه اجتماعي)، عدالت تعريف شده است. در آراي همه انديشمندان اين نحلهها و مکاتب، تعابير متعدد و همانندي از مفهوم عدالت ـ با تأسي به قرآن و سنّت ـ صورت گرفته که بخشي از آنها به شرح زير است:
1. عدالت، خصيصه ماهوي نظم الهي حاکم در کائنات؛ [2] .
2. عدالت به معناي «وضع کلّ الشيء في موضعه؛ قرار دادن هر چيز در جاي خويش»؛
3. عدالت به معناي «اعطاء کل ذيحق حقه؛ حق را به مقدار رساندن» و ايفاي اهليّت و رعايت استحقاقها و نفي تبعيض و عدم ترادف با برابري مطلق؛
4. عدالت به معناي اعتدالگرايي، ميانهروي و رعايت ملکات متوسط؛ [3] .
5. عدالت به معناي تعادل سه قوه در نفس و مدينه و سپردن راهبري نفس و مدينه به خرد و خردمندان؛
6. عدالت به معناي راستي و راستکرداري و راست کردن؛
7. عدالت به معناي تناسب و تساوي جرم با مجازات در حوزه قضا؛ [4] .
8. عدالت به معناي تأمين مصلحت عمومي به بهترين صورت ممکن و اصلي ترين مبناي تأمين عمران و امنيّت؛ [5] .
9. عدالت در مدينه، به معناي تقسيم برابر خيرات مشترک عمومي؛ [6] .
10. عدالت به معناي «حُسن در مجموع» و کمال فضايل و جور به معناي «مجموعه و تمام رذايل»؛ [7] .
11. عدالت به معناي تقواي فردي و اجتماعي و همسازي با نظم الهي حاکم بر طبيعت؛
12. عدالت به معناي انصاف؛ [8] .
13. عدالت به معناي عقد و قرار داد اجتماعي افراد، براي تقسيم کار در زندگي مدني مبتني بر شريعت؛ [9] .
14. عدالت به معناي مفهومي همسان با عقل و خرد عملي؛ [10] .
15. عدالت از ديد فقها، به معناي ملکه راسخهاي که باعث ملازمت تقوا در ترک محرمات و انجام واجبات ميگردد؛ [11] .
16. عدالت به معناي استقامت در طريق شريعت.
البته برخي از اين تعريفها از رواج و اجماع بيشتري برخوردار بوده است؛ براي مثال، امام علي (ع) و بيشتر انديشمندان اسلامي از گذشته تا کنون اذعان داشتهاند که «عدالت به معناي قرار دادن هر چيز در جاي خويش و حق را به مقدار رساندن و ايفاي اهليّت و رعايت استحقاقهاست». بر مبناي اين تعريف از عدل، هر چيز بايد در جاي مناسب خويش قرار گيرد و در جايگاه خود ميبايستي به انجام وظيفه ويژه خود بپردازد. شاهد اين مدعا اين که در قرآن بر همين اساس در سوره کهف، از دو باغ سخن ميرود که هر دو سبز و خرم بودند و ميوههاي فراوان به بار ميآوردند، قرآن در وصف اين دو باغ ميفرمايد:
«هر دو باغ ميوههاي خود را به بار ميآوردند و هيچ يک در اين کار ظلم نميکردند.» [12] .
يعني باغ هم در حقيقت عادل است و عدالت آن به اين معناست که در نظام هستي به وظيفه خود عمل ميکند. همه موجودات ديگر نيز همانند اين دو باغ بر پايه عدل استوارند. خواهيم ديد که در عصر مهدوي، با حکمفرمايي عدالت، زمين و زمان و طبيعت نيز عدالت پيشه کرده و با عمل به وظايف بايسته خويش، بشر را به حداکثر بهرهمندي از خودشان خواهند رساند و ميوهها و فايدههاي پنهان خود را براي بهينهترين نوع استفاده به بشر تقديم خواهند کرد.
درباره بيان منزلت عدالت، به دليل بديهي و مبرهن بودن شأن والاي عدالت، نيازي به توضيح فراوان نيست. تنها ذکر همين نکته بس که مبنا و زيربناي تمامي اصول، در همه انديشههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي اسلام، عدالت است. آيات الهي اشاره دارند که پيامبران را با مشعلهاي هدايت فرستاديم و به آنها کتاب و ميزان داديم تا عدالت را برپا دارند. بنابراين چه بياني رساتر از اينکه قرآن استقرار عدالت و گسترش آن را يکي از دو هدف اساسي و فلسفه بعثت انبيا ذکر کرده [13] و آن را از صفات الهي و بارزترين خصيصه آفرينش و نيکوترين انسان معرفي کرده است. [14] همچنين اساس حکميت و حکومت در قرآن، ايجاد قسط و عدل در جامعه است. از سوي ديگر، کثرت آيات و رواياتي که درباره عدل و کلمات مترادف و متضاد اين واژه است، بيانگر اهميت جايگاه اين مفهوم در قرآن و احاديث ـ بهويژه موارد مرتبط با عصر ظهور ـ ميباشد.
پاورقي
[1] see, chaim pereLman, Justice et raison, eed, 1970, edition de universite de Bruxelles, p.12-14.
[2] اين تعريف از عدالت، در کليه آثار انديشمندان اسلامي آمده است؛ براي نمونه ر.ک: ابونصر محمد فارابي، انديشههاي اهل مدينه فاضله، شرح و ترجمه سيد جعفر سجادي، تهران، طهوري، چ دوم، 1361، ص 258.
[3] ر.ک: خواجه نظامالملک طوسي، سياستنامه، تصحيح عباس اقبال، تهران، اساطير، ج دوم، 1369، صص 57 و 98.
[4] ر.ک: همان، ص 3.
[5] ر.ک: عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، محمد پروين گنابادي، ج اول، چ پنجم، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1366، صص 71-72 و 543-537؛ ج دوم، صص 716-711.
[6] ر.ک: ابونصر محمدفارابي، فصول المدني، تحقق: م.دنلوپ، کمبريج، 1961 فصل 58، صص 141-142. همچنين، ر.ک: خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، تصحيح مجتبي مينويي و عليرضا حيدري، تهران، خوارزمي، چ پنجم، 1373، صص 301-308.
[7] ر.ک: طوسي، همان، ص 136.
[8] ر.ک: نهجالبلاغه، ترجمه و شرح سيد علينقي فيض الاسلام، تهران، بيتا، 1392 هـ.ق،1351 هـ.ش، کلمه 223، ص 1188.
[9] ر.ک: ابن سينا، الاشارات والتنبيهات، ج چهارم، تهران، دفتر نشر کتاب، 1362، ص 61. همچنين ر.ک: ابن سينا، الشفاء والالهيات، به کوشش الاب قنواتي و سعيد زايد، قاهره، 1964م, ص 441.
[10] ر.ک: نهجالبلاغه، فيض الاسلام، حکمت 235، ص 171.
[11] ر.ک: ياسين عيسي العاملي، الاصطلاحات الفقهيه في الرسائل العلميه، بيروت، دارالبلاغه، 1413 هـ.ق، ص 139.
[12] کلنا الجنتين آتت اُکلها و لم تظلم منه شيئاً (کهف/ آيه 33).
[13] ولقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الکتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط. (حديد / 25).
[14] ر.ک: سورههاي: شوري/ 15، مائده/ 8، نساء/ 58، نحل/ 90.