افسانه ابن سبا
عطف به آنچه گذشت، ميپرسيم امامت ريشه قرآني داشته و اصل اعتقادي در رديف نبوت و توحيد است يا تنها توطئهاي سياسي و مربوط به ابن سبا است؟ آيا ولايت تکويني با دايره وسيعي که دارد و از کارگزاري فرشتگان بنا بر فرموده قرآن شروع شده، به معجزات پيامبران ميانجامد جاي انکار دارد؟ آيا مقام «امامت»ي که قرآن براي گروهي از پيامبران قائل شده [1] نپذيرفتني است؟ آيا مقامات نبي اکرم (ص) که در قرآن بازگو شده نيز اطاعت بي قيد و شرط از ايشان و اوصياي ايشان بنا بر نصوص قرآني، [2] جاي ترديد دارد و نميتوان براي امامت ريشه قرآني يافت؟ آيا انکار حجم انبوه آيات مربوط به اين موضوع که امثال «حاکم حسکاني» از دانشمندان اهل سنت را به نگاشتن امثال «شواهد التنزيل» کشانده کاري ساده است؟ آيا فروکاستن يک اصل اعتقادي مهم در سطح توطئه شايسته يک مسلماني است که تسليم سخن خداست؟ آيا تحقيقات باارزشي که درباره حقانيت شيعه انجام گرفته و ساختگي بودن افسانه هايي چون افسانه «ابن سبا» را نشان داده، [3] بايد يک جا ناديده گرفته شده در عين حال ادعا شود، نقد و بررسي علمي در چنين موردي انجام گرفته است؟ آيا اينگونه داوري کردن بدون اينکه کمترين سندي ارائه شود کاري علمي است!؟ راستي کدام سند تاريخي اصل وجود ابن سبا را اثبات ميکند تا ساختن امامت و تشيع بدو منتسب گردد؟ آيا ادعاي غير منطقي و بيدليل نويسنده ضمن پاورقي شماره 88 مقاله که کتاب کافي مملو از آراي ابن سبا است موجه است؟ چنين ادعايي کار ساز نيست، تنها نقد سندي و مضموني روايات کافي شرط است که اثري از آن در مقاله به چشم نميخورد و البته آن قدر کتاب شريف کافي و روايات آن در موضوعات گوناگون استوار است که از امثال سخناني که در مقاله مورد بحث آمده گزندي نميبيند.
اکنون پس از بحث کلي درباره امامت به سراغ مسئله مهدويت ميرويم:
پاورقي
[1] البقره: 124؛ الانبياء: 73؛ السجده: 24.
[2] النساء: 59؛ المائده: 55، 92؛ الاحزاب: 6؛ التغابن: 12؛ آل عمران: 32، 132؛ الانفال: 1،20،46؛ النور: 54، 56.
[3] بنگريد به پژوهش پرارج علامه محقق سيدمرتضي عسکري با عنوان: عبدالله بن سبا در سه جلد، تهران، نشر کوکب، 1360.