روحانيت پاسدار دين و فرهنگ
در جاي جاي مقاله مورد بحث، اهانتهاي بسياري به روحانيت شده است. ظاهراً به دو دليل: يکي حمايت اين گروه از امام و مقتداي خويش، حضرت بقيهالله، ديگري بر سرِ قدرت بودن آنان در نظام جمهوري اسلامي ايران. گمان نميرود اين دو دليل قانع کننده باشند؛ زيرا دفاع روحانيت از سنگر عقيده مهدويت به شرحي که در اين نوشتار رفت، دفاعي عقلاني و شرعي است و چنين دفاعي شرافتمندانه و افتخارآميز است نه خرافي به گونهاي که در مقاله ادعا شده است. در مورد دليل دوم نيز گوييم هر قشر و گروهي در هر جامعهاي که بر اساس راي مردم به قدرت برسند جاي چون و چرا نيست و اين معيار ويژه جامعه ديني ما نيست. روحانيت نيز از اين نظر نبايد محکوم باشد. پس چه دليلي براي آن همه هجمه و اهانت باقي ميماند؟ بد نيست به نويسنده مورد نظر يادآوري کنيم روحانيت از نظر تاريخي، فرهنگي و اجتماعي پايگاه باارزش و مستحکمي دارد؛ زيرا سابقهاش به روزگار پيشوايان دين و عصر پيامبر اسلام (ص) برمي گردد. اين قشر فرهنگي به دست آن رهبران بزرگ به عنوان پاسداران دين و فرهنگ پايه گذاري شده تربيت يافتند و اگر اشکالي باشد به آنها وارد است.
نويسنده بايد بداند هر قضاوتي درباره روحانيت شيعه و عالمان بزرگش در مورد روحانيت اهل سنت که در طول چهارده قرن حيات اسلام وجود داشته عالماني شايسته در رشتههاي گوناگون علمي را تشکيل داده به حق خدمات باارزشي نيز کردهاند، نيز صادق خواهد بود. اهانت يا تجليل از يکي، اهانت و تجليل از ديگري نيز خواهد بود.
پس حفظ حريمها پسنديده و شکستن آن اقدامي غيرمنطقي و مصداق بر سر شاخ بن بريدن است.