عصمت امام
در مقاله مورد بحث در عصمت امام نيز خدشه شده است: «پس از پيامبران وحي قطع شده کسي نميتواند معصوم باشد و براي غير پيامبر (ص) عصمت غلّوي بيش نيست. در خطبه 216 نهجالبلاغه نيز آمده: من بالاتر از اين نيستم که خطا نکنم» (پاورقي شماره 6 مربوط به صفحه 5)
پاسخ اين سخن؛ نخست اين که عصمت امام (ع) مانند نبي (ص) ضرورتي عقلي است؛ زيرا در غير اين صورت پيامبر (ص) امين وحي و مردم نبوده قابل اعتماد نخواهد بود. امام نيز بايد معصوم باشد تا مردم به او اعتماد کنند و او دين را تحريف نکرده و صلاحيت مرجعيت ديني و رهبري سياسي را دارا ميباشد.
دوم: اطاعت مطلقه از رسول و امام، آن گونه که قرآن تشريع کرده، فرع عصمت آنهاست وگرنه قرآن ضمن اينکه «وَلاتُطيعُوا اَمرَ المُسرِفينَ از فرمان مسرفان و تجاوزگران اطاعت نکنيد؛ الشعرا: 152» را ميفرمايد، خودش به اطاعت بي چون و چراي غير معصوم امر نميکند.
سوم: عصمت هيچ ملازمهاي با نبوت ندارد؛ چنانکه حتي با امامت نيز ندارد. عصمت يعني مصونيت از گناه و خطا امري است اکتسابي و در گرو ايمان و اراده قوي معصوم است در نتيجه غير پيغمبر نيز ميتواند به اين مقام برسد چه امام و وصي باشد و چه غير امام مانند حضرت زهرا (س) که با نص قرآن (الاحزاب: 33)، معصومه است. چنانکه حضرت مريم (س) نيز از اين مقام به نص قرآن: (آل عمران: 42) برخوردار بوده است. در خصوص عصمت حضرت زهرا (س) و اهل بيت روايات بسياري در دست داريم از جمله حدود 140 روايتي که حاکم حسکاني از عالمان بزرگ و سخت کوش اهل سنت آنها را نقل کرده است. [1] .
چهارم: آنچه در خطبه 216 نهج البلاغه است نفي عصمت نيست، بلکه ناظر به ذاتي و جبري نبودن آن و در مقابل اختياري و اکتسابي بودن آن است. يعني تکويناً خطا براي اميرالمؤمنين (ع) محال نيست، نه اينکه ايشان از تحقق خطا درباره خويش گزارش ميکند.
پاورقي
[1] شواهد التنزيل، ج 2 صص 10-92، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات ، بيروت ، چاپ اول ، 1393، ق.