بازگشت

گزينش آيات در موضوع مهدويت


الف) البقره‌: 114:

(و من اَظلم ممن منع مساجد الله لهم في الدنيا خزي و لهم في الاخره عذاب عظيم)

ستمکارتر از کسي که مانع ورود به مسجدها (خانه‌ها) ي خدا شود کيست؟... نصيب اين افراد خواري دنيا و عذابي بزرگ در آخرت است.

ابن ابي حاتم رازي و رشيدالدين ميبدي از مفسران عامه به نقل از مقاتل و کلبي آورده‌اند که مراد خواري اهل کتاب به دنبال فتح قسطنطنيه، عموريه و روميه است و از سدّي و عکرمه نقل کرده‌اند خواري آنان به دنبال قيام امام مهدي (ع) خواهد بود. وي سپس حديثي راجع به قيام امام عصر (ع) از پيامبر (ص) نقل کرده است. [1] برخي ديگر از مفسران اهل سنت آيه را عام دانسته‌اند تا شامل هر مسجدي شده و هر قيامي از جمله قيام امام زمان (ع) که به آزادسازي مساجد از دست اهل کتاب و مجازات آن‌هاست بشود. [2] بي‌ترديد فعلاً اجرا و تحقق اين آيه و خلع يد از اهل کتاب مسلط بر مساجد - مانند سلطه‌اي که يهود در حال حاضر بر مسجدالاقصي دارند - و سرکوب آن‌ها جز با انقلابي بزرگ و دولتي نيرومند در آينده تاريخ انجام نخواهد گرفت. از بعد تفسير نقلي و اثري نيز، مفسران متقدمي که به عهد رسالت نزديک بوده‌اند به سخن پيغمبر (ص) تکيه مي‌کرده‌اند نه را‌ي و نظر خويش.

ب) الانعام‌: 158:

(... يوم يأ‌تي بعض آيات ربّک لاينفَع نفساً ايمانها لم تَکن آمنت من قَبل او کسبت في ايمانها خيراً قل انتظروا انا منتظرون)

روزي که بعضي از نشانه‌هاي خدا پديدار شود ايمان آنان که پيش از آن مؤ‌من نشده، يا عمل صالحي نداشته باشند، برايشان سودي نخواهد داشت به آن‌ها بگو منتظر آن روز باشند که ما نيز انتظار مي‌کشيم.

زمخشري از براء بن عازب نقل کرده که گروهي بوديم که راجع به نشانه‌هاي قيامت مشغول گفت‌وگو بوديم در اين حال پيامبر (ص) بر ما وارد شده از موضوع مذاکره ما پرسيد ما گفتيم درباره قيامت است ايشان فرمود: قيامت برپا نمي‌شود جز اين‌که پيش از آن ده نشانه را مشاهده کنيد: دود، پديدآمدن جنبنده‌اي خاص روي زمين، فرورفتن کساني در غرب زمين در آن، نيز همين حادثه در مشرق زمين و در جزيره العرب، ظهور دجّال، طلوع خورشيد از مغرب (کنايه از قيام امام عصر«ع»)، پديدآمدن يأ‌جوج و مأ‌جوج، پايين آمدن حضرت عيسي (ع) از آسمان (که به هنگام ظهور امام زمان (ع) خواهد بود) و آتشي که از عدن آشکار شود. [3] علاءالدين بغدادي معروف به خازن و نسفي از مفسران اهل سنت نيز آيه را مربوط به قيام امام زمان (ع) دانسته‌اند. خازن ضمن نقل روايات بسياري در اين باره گويد:

جمهور مفسران گويند اين آيه مربوط به طلوع خورشيد از مغرب است به دليل روايت ابوهريره و...، صحيح‌ترين قول در اين آيه همان است که از سوي روايات بسيار صحيح، پشتيباني مي‌شود و از پيامبر (ص) به اثبات رسيده که همان طلوع خورشيد از مغرب خواهد بود. [4] .

مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيح خود بابي با عنوان «الزمن الذي لايقبل فيه الايمان» آورده و ضمن آن شش حديث از پيامبر اسلام (ص) نقل کرده که ايشان به اين آيه سوره انعام استناد کرده به علائم ظهور امام زمان اشاره کرده است. [5] حال پس از ملاحظه اين آيه روايات مربوط به آن و اقوال مفسران مي‌توان نتيجه گرفت که تفسير و تأ‌ويل آن به انقلاب و ظهور امام زمان (ع) با عقل سازگار بوده منعي ندارد. اما اگر اين تأ‌ويل خلاف قرآن و عقل است پس معناي درست آيه و تأ‌ويل واقعي آن چيست؟

پ) التوبه: 33:

(هوالذي ارسل رسوله بِالهدي و دينِ الحق ليظهره علي الدين کله و لوکره المشرکون)

اوست که پيغمبرش را به هدايت و دين حق فرستاد تا دينش را بر تمام اديان به رغم ناخوشايندي مشرکان چيره کند.

ترديدي نيست که اين وعده الهي تاکنون تحقق نيافته است؛ زيرا به رغم گسترش اسلام، هنوز اديان و مذاهب ديگري که منسوخ شده يا از اساس باطلند وجود دارند و ستم بر اسلام و مسلمانان در روزگار ما به ويژه از سوي قدرت‌هاي استکباري و يهود در اوج است. بنابراين، پيروان ابن تيميه يا بايد وعده خدا را دروغ بدانند يا اگر راست مي‌دانند منتظر تحقق آن باشند و مانند گروهي از مفسران اهل سنت [6] علاوه بر مفسران شيعه [7] روايات مربوط به اين آيه، که آن را مربوط به قيام امام زمان (ع) دانسته‌اند گردن نهند. سخن فخر رازي نيز ذيل آيه جالب است که مراد پيروزي ظاهري اسلام بر اديان ديگر است نه پيروزي منطق اسلام؛ زيرا اين امر از اول حاصل بوده است وي از قول سدّي آيه را مربوط به قيام امام عصر دانسته است. [8] .

ت) هود: 86:

(بقيّتُ الله خَيرٌ لَکُم اِن کُنتُم مؤ‌مِنين...)

اگر مؤ‌من باشيد ذخيره الهي برايتان (از ديگري) بهتر است.

اين آيه شرط ايمان را پذيرش «بقيه‌الله» دانسته است. بقيه‌الله کيست که بدون اعتقاد به او ايمان تحقق نمي‌يابد؟ نويسنده مقاله مورد بحث بدون توسل به تحريف و تأ‌ويل باطني و ضد قرآني با انگيزه نجنگيدن با قرآن، اين آيه را چگونه معنا مي‌کند؟ سبک ويژه قرآني يعني مطرح کردن بيش از يک موضوع در يک آيه را بايد لحاظ کرده و به کمک راسخان در علم مراد درست را فهميد. تا آن‌جا که مي‌دانيم تفاسير مأ‌ثور و غيرمأ‌ثور عامه، بر خلاف تفاسير خاصه، [9] درمورد ارتباط اين آيه با امام مهدي (ع) سکوت کرده‌اند. اما شيعه آن را مربوط به امام مهدي (ع) مي‌داند.

ث) الانبياء:105:

(وَ لَقَد کَتَبنا فِي الزّبورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَن الارضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ)

در «زبور» نيز علاوه بر «ذکر» نگاشتيم که بندگان شايسته‌ام وارث زمين خواهند شد.

ابن ابي حاتم رازي و جلال الدين سيوطي روايتي از ابي درداء از پيغمبر (ص) آورده‌اند که ايشان فرمود: «ما صالحون هستيم» [10] طبري و آلوسي ترجيحاً آيه را مربوط به نزول عيسي و ظهور امام مهدي (ع) گرفته‌اند [11] و فخر رازي اين قول را بدون ترجيح بيان کرده است. [12] .

ج) القصص‌: 5:

(وَ نُريدُ اَن نَمُن عَلي الّذينَ استضعِفوا فِي الارضِ وَ نَجعَلَهُم اَئمهً و نَجعَلَهُمُ الوارِثينَ)

اراده مي‌کنيم بر مستضعفان زمين منت نهاده آنان را رهبران و وارثان آن قرار دهيم.

اين آيه با آيات 33 سوره توبه و 86 سوره هود شباهت داشته و درباره آينده درخشاني براي ستمديدگان با فعل مضارع «نريد» سخن مي‌گويد. پس ضمن اين آيه مصاديق فراواني قابل درج است که بارزترين آن‌ها قيام امام مهدي (عج) است که در روايات ما بيان شده است و از اين رو:

ابن ابي حاتم رازي از مفسران متقدم به نقل از حسن بصري روايتي از خليفه دوم نقل کرده‌؛ عمر گويد: عاملان و آبادگراني را به کار گماشتم‌؛ زيرا خدا فرموده و نريد ان نمن... [13] اگر استدلال خليفه دوم براي اهل سنت پذيرفتني نيست براي ما هست.

چ) النور:55:

(وَعَدَ اللهُ الّذينَ آمَنوا مِنکُم وَ عَملوا الصّالِحاتِ لَيَستَخلِفَنّهُم فِي الارضِ کَما استَخلَفَ الّذينَ مِن قَبلِهِم...)

خدا به مؤ‌منان و نيکوکاران شما وعده داده که آن‌ها را خليفه زمين قرار دهد آن‌گونه که کساني قبل از آن‌ها را خلافت بخشيده است.

آلوسي تسليم رواياتي که طبرسي ذيل آيه در مورد امام مهدي (ع) نقل کرده نشده، ضمن اين‌که پذيرفته در منابع اهل سنت نيز رواياتي در اين خصوص نقل شده است! شگفت اين است که وي دليلش را ناسازگاري عقيده شيعه با روايات وارد در سبب نزول و سياق اين آيه دانسته است. [14] مرحوم علامه طباطبايي در اين زمينه بحث باارزشي کرده است. [15] .

ه) الدخان‌: 4:

(فيها يُفرَقُ کُلّ اَمرٍ حکيمٍ)

در آن (شب قدر) هر کار حکمت‌آميزي سامان مي‌گيرد.

فعل مضارع مجهول «يفرق» در اين آيه گوياي استمرار و تکرار آن در شب قدر هر سال در حضور ولي و حجت خدا امام عصر (ع) است. طبري گويد: مراد آيه شب قدري است که در آن امور يک سال قطعي مي‌گردد. [16] سيوطي هم روايات بسياري در مورد شب قدر و تنظيم امور در آن نقل کرده است. [17] .

خ) القدر: 4:

(تُنَزّلُ المَلائِکَهُ وَالرّوحُ فيها بِاِذن رَبِّهِم مِن کلِّ اَمرٍ)

در شب قدر فرشتگان و روح به فرمان خدايشان براي تقدير امور فرو مي‌آيند.

با ضميمه کردن اين آيه به آيه چهارم سوره دخان که به آن اشاره شد نتيجه مي‌گيريم که نازل شدن فرشتگان از آسمان به زمين به طور پيوسته در هر سال در شب قدر انجام مي‌گيرد تا تدبير و تقدير امور طبق مشيت الهي انجام گيرد. اما چرا در زمين اين کار انجام مي‌شود نه در آسمان و نزول فرشتگان در زمين بر چه کسي است؟

د) الملک‌: 30:

(قُل اَرَاَيتُم اِن اَصبَحَ ماوِ‌کُم غوراً فَمَن يَاتيکُم بِماءٍ مَعينٍ)

بگو بنگريد اگر آب (مورد نياز) شما از ميان رود کيست که آبي گوارا در اختيارتان گذارد؟

در اين‌جا بار ديگر ولايت تکويني که بحثش گذشت، مطرح مي‌شود. فرشتگان مدبران و مقسّمان امرند، اما وقتي بر زمين فرود مي‌آيند نمي‌خواهند خود تدبير کنند و الا در آسمان اين کار را انجام مي‌دادند و اصولاً نزول فرشته با شرايط و هدف خاصي و به عنوان رسول حق به سوي انسان خاصي است. از جمله: به سوي پيامبران (ع)؛ [18] بر پيامبر اسلام (ص)، [19] بر مجاهدان در راه خدا، [20] بر بندگان خاص و برگزيده [21] و بر مشرکان با هدف عذاب و نابودي آنان. [22] .

مورد سوره قدر نيز نزول فرشتگان در شب قدر با فرمان‌هاي ويژه بر «ولي امر» است و او کسي است که اطاعتش قرين اطاعت رسول (ص) قرار گرفته است؛ [23] يعني مانند او معصوم است. [24] .

«آلوسي» بغدادي از مفسران برجسته اهل سنت ضمن تفسير سوره مبارکه قدر گويد:

برخي گفته‌اند مراد نزول فرشتگان بر امام است. از خدا مي‌خواهيم صحت اخبار در اين باره را. [25] .

سکوت ديگر مفسران بزرگ عامه در اين باره و توجه نکردن آنان به روايات مربوط به اين موضوع براي ما زياني ندارد همان طور که به واقعيت موجود در اين بخش نيز آسيبي نمي‌زند.


پاورقي

[1] تفسير القرآن العظيم ، ج 1 ص 211؛ کشف الاسرار، ج 1 ص 325.

[2] الزمخشري، الکشاف ج 1 ص 179؛ الالوسي، روح المعاني ج 1 ص 363؛ الرازي ، مفاتيح الغيب، ج 4 ص 11.

[3] الکشاف، ج 2 ص 82؛ البرهان، ج 1 ص 564؛ طبري ،جامع البيان ، ج 8 ص 103؛ آلوسي روح المعاني، ج 8 ص 63؛ تفسير مقاتل بن سليمان ج 1 صص 598 و 599؛ تفسير ابن ابي حاتم رازي ج 4 ص 1427.

[4] تفسير الخازن ، ج 2 صص 69،68.

[5] صحيح مسلم ، ج 1 صص 96،95.

[6] تفسير الخازن ، ج 2 ص 220؛ روح المعاني، ج 10 ص 86 به نقل از بسياري از مفسران.

[7] بنگريد به محمد المشهدي، کنز الدقائق ، ج 4 ص 177، مؤسسه النشر الاسلامي ، قم، 1400؛ نيز محمد حسين الطباطبايي، الميزان في تفسير القرآن ، ج 9 صص 257، 266، 267، دارالکتب الاسلامية ، تهران، 1390 ق.

[8] مفاتيح الغيب، ج 16 صص 41، 42.

[9] به عنوان نمونه بنگريد به کنز الدقائق ، ج 4 صص 536- 538.

[10] تفسير القرآن العظيم، ج 8 ص 2471؛ الدر المنثور، ج 5 ص 687.

[11] جامع البيان ج 17 ص 105؛ روح المعاني ، ج 9 ص 104.

[12] مفاتيح الغيب ج 22 صص 229، 230.

[13] تفسير القرآن العظيم ، ج 9 ص 2941؛ نيز الدرالمنثور ، ج 6 ص 392.

[14] روح المعاني، ج 18 ص 206.

[15] الميزان في التفسير القرآن، ج 15 صص 163- 170، 172، 174.

[16] جامع البيان، ج 25 ص 108، 109.

[17] الدر المنثور ، ج 7 ص 399 و بعد.

[18] النحل : 2؛ الشوري: 51.

[19] الشعرا: 193.

[20] آل عمران: 124 و 125؛ فصلت: 30.

[21] مانند حضرت مريم (ع)؛ رک آل عمران: 39، 42 و 45؛ مريم: 17- 26.

[22] الانعام: 158؛ الحجر: 8.

[23] النساء : 59.

[24] رک الکافي، ج 1 ص 463، کتاب الحجة ، باب 40.

[25] روح المعاني، ج 15 ص 251.