بررسي پيامدهاي غيبت
1. در طول تاريخ حيات اسلام و دوران غيبت امام زمان (ع) فرقههاي باطل و مدعيان گوناگوني پيدا شده، ادعاي مهدويت کرده يا مانند نويسنده مورد بحث مهدي موعود را کس ديگري جز فرزند امام حسن عسکري (ع) دانستهاند، ليکن سخن آن ها باطل بوده و هست؛ زيرا با توجه به شرايط امام مانند علم و عصمت که بحثش در امامت عامه گذشت مدعيان باطل فاقد آن شرايطاند. به علاوه مجموعه نشانهها و ويژگيهاي قرآني و حديثي امام مهدي (ع) منحصر به ايشان است و بر آن مدعيان انطباق ندارد. با اين وصف آن ادعاها بيدليل و خلاف واقع بوده، عقلاً فرزند برومند امام عسکري (ع) مهدي موعود (ع) خواهد بود.
2. مدعيان و فرقههاي باطل دوامي نداشته از ميان رفتهاند و اين ويژگي باطل از زاويه نگاه قرآني است [1] که نه منطق قابل دفاع عقلاني دارد و نه دوام و بقاي عيني. بنابراين با زوال نظري و عملي باطل ناگزير جز حق در صحنه باقي نميماند.
3. راه ديگر براي پي بردن به ارزش غيبت امام زمان (ع)، انديشيدن به قبح و مفاسد نظري و عملي غيبت است. سؤال مهم اين است که از رهگذر غيبت چه ضرر و زياني قابل اثبات است؟ اگر گفته شود در طول دوران غيبت، جامعه از مواهب حضور امام عادل از يک سو محروم بوده و از سوي ديگر حکومتهاي ستمگر با همه نتايج زيانباري که دارند و داشتهاند بر مردم سلطه دارند و چه ضرري بالاتر از اينها. گوييم اين امر چنانکه در بند چهارم همين بخش گذشت مربوط به خدا يا امام نيست، بلکه مربوط به خود جامعه و فقدان زمينههاي اجتماعي ظهور و حضور امام است.
پس با اثبات عدم قبح عقلي قابل اعتنا براي غيبت، پيامدهاي مثبت آن نيز در ادامه مورد بررسي قرار ميگيرد.
4. در مقاله مورد بحث در جايي گفته شده (ص19)، اگر طبق گفته برخي عالمان شيعه غيبت امام عصر از ترس جانش باشد، پس فاقد شجاعت بوده و چون اين ترس همواره خواهد بود هيچ گاه نيز نبايد ظهور کند. به علاوه چگونه ايشان از سوي خدا ياري ميشود در حاليکه ميترسد و چنين فردي که قادر به دفاع از خويش نيست چگونه ميخواهد مدافع حقوق ديگران باشد. توجه داريم که فرضيه بيم از جان در مورد امام معصوم که اصولاً بايد از صفات منفي دور باشد، اساسي ندارد و به جاي آن شجاعت به عنوان فضيلتي اخلاقي وجودش را پر کرده است. در نتيجه غيبت امام مهدي (ع) به خاطر ترس از کشته شدن نيست و اساساً جان اين بزرگوار مانند پدران گرامياش فداي دين و احياي آن شده و ميشود. اما جانبازي در راه دين در مورد معصومان همواره در بهترين گزينه ممکن رخ مينموده و جان باارزش آنها در اين راه به شايستهترين گونه نثار ميشده است. چنان که پيامبر اسلام (ص) در «حديبيه» راضي به هدر دادن خون خود و يارانش نشد؛ چرا که هدف ايشان در آن وقت حفظ اصل دين بود و آن نيز در گرو زنده ماندن ايشان بود و کسي در شجاعت ايشان شکي ندارد. امام عصر - ارواحنا فداه - نيز به عنوان عصاره تمام فضايل اهل بيت (ع) و به عنوان تبلور دين حق آنگونه که قرآن او را «بقيهالله» [2] ناميده است بايد در بهترين و ضروريترين شرايط به ايفاي نقش بپردازد. طبيعي است که از ميان رفتن اين سرمايه يا خرج نابجايش خسارتي جبرانناپذير است و از اين روست که اکنون دور از دسترس است. به اين ترتيب فرض بيم و هراس کنار رفته جاي آن را شجاعت و ايثار پر ميکند.
پاورقي
[1] الاعراف: 118، 139؛ الانفال: 8؛ هود: 16؛ الرعد: 17؛ الاسراء: 81؛ الانبياء: 18؛ سبأ: 49؛ الشوري: 24.
[2] هود: 86.