بازگشت

شناخت محتوا، تسلط و اشراف بر آن


يکي ديگر از شناخت‌هاي ضروري پس از تعيين محتوا، شناخت محتوا و تسلط و اشراف بر آن است. به ميزاني که آموزش بر موضوع درسي خود تسلط داشته باشد از جايگاه والا و بلندتري در منظر فراگير، برخوردار خواهد بود. هر چند محتواي پيام زيبا و قابل توجه باشد، ولي اگر پيام دهنده بر آن تسلط نداشته باشد، در ابلاغ پيام موفق نخواهد بود. مسئله قابل ذکر ديگر اين است که، در صورتي که مربي نسبت به پيام از تسلط کافي برخوردار نباشد، مجبور به کش دادن آن مي‌شود که خود، از عوامل مخّل در ارسال پيام است و خستگي و کسالت روحي فراگير را به دنبال دارد.

‌با توجه به مطالب ذکر شده، آگاهي ژرف از محتوا، ضرورتي اجتناب‌ناپذير است که در ديدگاه وحياني هم از جايگاه بالايي برخوردار است. در قرآن اين مهم به زيبايي مورد توجه قرار گرفته و به کساني که رسالت خطير ابلاغ پيام الهي را عهده دار مي‌باشند مي‌فرمايد:

(و ما کان المؤ‌منون لينفروا کافّه فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفقّهوا في الدّين و لِينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون) [1] .

و شايسته نيست که مؤ‌منان همگي براي جهاد کوچ نمايند. پس چرا از هر گروهشان، دسته‌اي کوچ نمي‌کنند، تا در دين ژرف­ آگاهي يابند و مردم خويش را که به سويشان بازگشتند هشدار دهنده باشد که پروا کنند؟

يا در آيه ديگر مي‌فرمايد:

(قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره ا‌نا و من اتبعني...) [2] .

بگو اين راه من است که من و پيروانم با بينش (کامل) به سوي خدا فرا مي‌خوانيم....

‌همان طور که ملاحظه مي‌کنيد دعوت به سوي خدا از روي بصيرت و بينش در اين آيه، مورد تأ‌کيد قرار گرفته است. رعايت اين اصل در مباحث مهدوي از اهميت بيش‌تري برخوردار است؛ چرا که با توجه به وجود اختلاف نظرها و شبهات فراوان در اذهان افراد و تا حدودي خارق العاده بودن مسئله وجود مبارک امام زمان و دامنه و گستردگي مباحث در اين حوزه و عوامل متعدد ديگر، لازم است که مبلغ تا احاطهِ کافي به همه جوانب بحث ندارد و خود از موضوع اطلاعات کافي و دقيق و قابل ارائه به دست نياورده است وارد اين حوزه نشود. متأ‌سفانه در اين‌باره آسيب‌هاي فراواني به جريان مهدوي وارد شده؛ زيرا هرکس با هر مقدار اطلاعات و آمادگي به خود اجازه مي‌دهد که وارد اين مقوله شود و ماحصل و نتيجه اين اقدام جز ايجاد ترديد، ناباوري و گاهي اوقات انکار ثمرهِ ديگري نداشته است.


پاورقي

[1] توبه / 122.

[2] يوسف / 108.