حس خدا خواهي و عبوديت و بندگي
فرد اگر در مسير عبوديت و بندگي خداوند قرار نگرفته باشد و عبد خدا نباشد، چطور بايد از او انتظار پذيرش ولي خدا را داشته باشيم. پس، پيش از گسترش و نشر فرهنگ مهدويت، بايد در ايجاد روحيه بندگي و عبوديت فعاليتي منسجم و اصولي صورت گيرد. طبيعي است وقتي ما بتوانيم روحيه تعبد را در متربي پرورش دهيم، در مرحله بعد ميتوانيم خيلي راحت با بهرهگيري از اين روحيهِ بلند، او را به سمت پذيرش ولي خدا سوق دهيم. و زمينه انس و ارتباط با مولا و در نهايت روحيه اطاعت و انقياد از ولي خدا را در او پرورش دهيم. انسان اگر بنده خدا باشد، بدون چون و چرا مطيع اوامر الهي خواهد بود؛ چرا که بنده خدا، فردي آزاد از زنجير عوامل قالبساز و شکل دهندهِ محيط و اجتماع و فردي آگاه و آزاد از تخيلات، اوهام و آرزوهاي بياساس و داراي انديشه و فهم واقع ياب ميشود. فردي آزاد از اسارت فرهنگها و سنتهاي فرسوده و رها از چنگالِ لذت و الم خواهد بود و نهايتاً آزاد از خودخواهي و خودکامگي، که وجود اين ويژگيها، زمينه ساز پذيرش ولي خدا و اطاعت و پيروي از او ميباشد.
جانِ کلام آن که بايد در زمينه ايجاد روحيه تعبد و آن هم تعبد برگرفته از تعقل، در جامعه فعاليت کرد؛ چرا که اين نخستين گام اساسي و مهم در ايجاد بستري مناسب براي انجام فعاليتهاي مهدوي است. کساني که در طول تاريخ از بندگي خدا برخوردار بودند و به معناي واقعي عبد بودند نه عابد، هيچ گونه مشکلي براي پذيرش ولي خدا نداشتند. از سوي ديگر، بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد کساني زير بار رهبريهاي الهي نرفتند که در زمينه عبوديت و بندگي دچار ضعف و سستي بودند.
بنابراين، بدون ايجاد روحيه تعبد و بندگي، هرگونه فعاليتي در زمينه ولايت مداري و پذيرش ولي امر بينتيجه خواهد بود يا به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. حرکت در مسير عبوديت و بندگي، فرد را آراسته به شاخصهاي بسيار ارزشمند به نام تقوا ميسازد. اين شاخصه يکي ديگر از پيش زمينههاي لازم و ضروري در گسترش فرهنگ مهدويت ميباشد.
در زمينه تقوي و صيانت ذات، زياد سخن گفته شده، ولي منظور ما از تقوا همان مطلبي است که علامه جعفري(ره) از آن به صيانت ذات تکاملي ياد ميکند. [1] منظور از اين اصطلاح، تبديل تدريجي ذات يا من طبيعي به ذات يا من تکاملي است که اين تبديل با دو بال جذبه کمال و دفعِ نقص، صورت ميگيرد. به اين معنا که وقتي فرد در پي جذب کمال باشد، بهترين راه را براي رسيدن به کمال، تأسي به الگوهاي کمال يافته و انسانهاي کامل ميداند. او بر اين باور است که بايد دست خود را در دست امام زمان خود قرار دهد، تا او را به نقطه نهايي کمال، همان ايصال الي المطلوب، که شأن واقعي امام است، برساند. از اينرو، خواهان يافتن وجود امام زمان خود ميباشد و با شور و اشتياق به دنبال اوست. ايجاد اين زمينه موجب ميگردد هرگونه معرفت مهدوي و هرگونه فعاليت براي نهادينه سازي آن، جايگاه خود را بيابد و در ظرف لازم قرار بگيرد.
پيروي از قرآن يکي ديگر از شاخصها و ملاکهايي است که عبد خدا در مسير عبوديت بايد از آن برخوردار گردد که اين بهره مندي از لوازم ضروري پذيرش فرهنگ مهدويت است. چرا که اگر فرد پيرو قرآن باشد، با توجه به وجود آيات مکرر در قرآن دربارهِ ضرورت پيروي از اهل بيت، قطعاً عمل به اين آيات را هم خواهد پذيرفت. عمل به آياتي چون)اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم...(براي او امري واجب و ضروري خواهد بود. پس لازم است که در ابتدا فرد را شاگرد مطيع و منقاد مکتب قرآن تربيت کنيم. در قدم بعد، او خود عمل به آياتي چون آيات ولايت را خواهد پذيرفت. از سوي ديگر، کسي که در اصل تبعيت و سرسپردگي به دستورات زندگيبخش قرآن دچار سهل انگاري، تزلزل و تردد است، اين ترديد و دودلي و سهل انگاري در عمل به قرآن، در ميزان تبعيت او از ولايت هم تأثير دارد.
از نشانههاي ديگر آسيبمندي در دين و ولايت مداري، مسئله پايبند نبودن به هنجارهاي اخلاقي است. به هر ميزان که افراد در قبال هنجارهاي اخلاقي سهلانگار و بيتوجه باشند به همان ميزان، تبعيت از امام معصوم(ع) کاهش مييابد. حوادث و جريانات تاريخي بيانگر رابطهاي مستقيم ميان گردن نهادن به دستورات رهبر الهي و ميزان پايبندي افراد به هنجارهاي اخلاقي است.
پاورقي
[1] ر. ک: علامه جعفري، حکمت اصول سياسي اسلام،
ص 133.