بازگشت

بهار يعني رفتن تمام مظاهر سردي، خشکي و مردگي ...


چهارم: بهار يعني رفتن تمام مظاهر سردي، خشکي و مردگي و فرج و گشايش براي تمام آن‌ها که آرزوي روييدن را به سر داشته‌اند.

پيش از ظهور بهار، سوز سرما، رنج آور و تلخ است؛ (ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس.) [1] .

بي‌عدالتي، ظلم و ستم، دوري از معنويات و رخت بر بستن حيا و امانت و... اين اوضاع يخبندان چنان خواهد بود که آروزي بهار به فرياد و ناله مي‌کشد؛ و اشتد الطلب.



بر هر دياري بگذري، بر هر گروهي بنگري‌

با صد بيان با صد زبان در ذکر او غوغا بود [2] .



اين المعد لقطع دابر الظلمه، اين المنتظر لاقامه الامت و العوج، اين المرتجي لازاله الجور و العدوان. [3] .

کجاست آن‌که براي برکندن ريشهِ ظالمان و ستمگران عالم مهيا گرديده است. کجاست آن‌که منتظر[يم] اختلاف و کج‌رفتاري‌ها را به راستي اصلاح کند؟ کجاست آن‌که اميد [داريم] اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد؟

اين قاصم شوکه المعتدين، اين هادم ابنيه الشرک و النفاق اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان، اين حاصد فروع الغيّ و الشقاق، اين طامس آثار الزيغ و الاهواء اين قاطع حبائل الکذب و الفتراء. [4] .

کجاست آن‌که شوکت ستمکاران را در هم شکند؟ کجاست آن‌که بنا و سازمان‌هاي شرک و نفاق را ويران مي‌سازد؟ کجاست آن‌که اهل فسوق و عصيان و ظلم و طغيان را نابود مي‌گرداند؟ کجاست آن‌که نهال [شاخه‌هاي] گمراهي و دشمني و عناد را از زمين برمي‌کند؟ کجاست آن‌که آثار انديشهِ باطل و هواهاي نفساني را محو و نابود مي‌سازد؟ کجاست آن‌که حبل و دسيسه‌هاي دروغ و افترا را از ريشه قطع خواهد کرد؟

بهار رخ مي‌نمايد، سردي‌ها را مي‌زدايد. آنان که به سردي‌ها خو کرده و از عادات زشت سرما جدايي ناپذيرند، سرنوشت سرما را خواهند داشت و آنان که در اوج سرما، روح خويش را به گرماي انتظار، تقوي و انجام وظيفه، زنده نگه داشته‌اند، به ديدن بهار خوشنود مي‌گردند و به ياري‌اش به جنگ سرما و اهل سرما مي‌روند. براي بشريّت، هيچ سوز سرمايي بدتر از ظلم، تبعيض و بي‌عدالتي نيست و بهار واقعي زماني است که از اين امور، خبري نباشد.


پاورقي

[1] روم / 41.

[2] ديوان امام خميني (ره)، ص 103.

[3] دعاي ندبه، مفاتيح الجنان، ترجمه الهي قمشه‌اي.

[4] همان.