بازگشت

جامه پيرزن سجاده امام


سعد گويد: سپس مولايمان حسن بن علي هادي (ع) با آن آقا زاده به نماز برخاستند. من نيز در جست جوي احمد بن اسحاق بر آمدم. او، گريان به استقبال من آمد. گفتم: «چرا تأخير کردي؟ و چرا گريه مي کني؟». گفت: «آن جامه اي را که مولايم درخواست فرمود، گم کرده ام.». گفتم: «چيزي بر تو نيست. برو ماجرا را به حضرت عرض کن.».

او، شتابان، به خدمت حضرت رفت و با لبخند برگشت، در حالي که بر محمد و آل محمد صلوات مي فرستاد. گفتم: «چه خبر؟». گفت: «آن جامه را ديدم که زير پاي مولايم گسترده بود و روي آن نماز مي خواند.».

سعد گويد: خدا را سپاس گفتيم. بعد از آن، تا چند روز به منزل مولايمان مي رفتيم و آن آقازاده را نزد او نمي ديديم.