بازگشت

تفسير برهان


اين تفسير، بيشتر جنبهِ روايي دارد و در آن بيشتر براهين و دلايل روايي آمده است و اگر چنان چه روايت صحيحي دربارهِ تفسير آيات وجود داشته باشد، معمولاً در آن جا موجود است. اين روايات بدين قرار است:

الف) قال ابن بابويه: اخبرنا ابوالحسن محمد بن هارون الزنجاني... عن سفيان الثوري، قلت، لجعفر بن محمد (ع)، «يابن رسول اللّه (ص): ما معني کهيعص؟» قال: «معناه، انا الکافي، الهادي، الولي، العالم، الصادق الوعد».

به جعفر بن محمد (ع)، گفتم: «اي پسر رسول اللّه (ص) معناي کهيعص چيست؟» فرمود: «معنايش اين است که من کافي، هادي، ولي، عالم و صادق به وعده هايم هستم».

دربارهِ سند روايت؛ اگر يکي از راويان مخدوش شود روايت صحيحه نخواهد بود.

بررسي سند روايت

علامه حلّي در قسمت دوم از کتاب خود که مربوط به ضعفا است، دربارهِ سفيان ثوري مي گويد: «ايشان از اصحاب ما نيستند.» [1] ابن داود نيز در کتاب خود دربارهِ سفيان چنين اظهار نظر کرده است. [2] .

ب) عنه، عن محمد بن اسحاق الطالقاني، قال: حدثنا، عبدالعزيز بن يحيي الجلودي، حدثنا جعفر بن محمد بن عماره، عن ابيه، قال: «حَضَرتُ عند جعفر بن محمد (ع)، فَدَخل عليه رجل، سَأله عن کهيعص. فقال: کاف؛ کافٍ لشيعَتِنا. هاء، هادٍلَهُم. ياء، وليُّ لهم. عين، عالم بِاَهل طاعتنا. صاد، صادقٌ لهم وعدهُ. حتي يَبلغَ بِهمُ المنزِلَهَ الّتي وَعَدَها اياهُم في بطن القرآن. [3] .

جعفر بن محمد بن عماره از پدرش نقل مي کند که گفت:

در محضر جعفر بن محمد (ع)، حاضر شدم، مردي به حضور وي آمد و از ايشان در مورد کهيعص سؤال کرد. حضرت، پاسخ داد: «کاف؛ يعني (خداوند) کافي بر شيعيان است. هاء يعني هادي آنان است و...».

بررسي سند روايت

در سند اين روايت، محمد بن ابراهيم بن اسحاق الطالقاني است.

در مورد وي آيت اللّه خويي (ره)، پس از نقل روايتي از ايشان، مي گويد:

روايتي را که وي از امام صادق (ع) نقل کرده است، دلالت بر تشيّع و حسن عقيده اش دارد، اما وثاقت وي ثابت نيست و ترضّي شيخ صدوق از ايشان نيز، هيچ دلالتي بر حسن بودن وي ندارد؛ چه برسد به وثاقت ايشان. [4] .

البته ممکن است کسي بگويد: «اين مبناي آيت اللّه خويي (ره) است. و ما مبناي ايشان را قبول نداريم. از سويي، خود آيت اللّه خويي به تشيع و حسن عقيدهِ وي اعتراف دارد. پس، نمي توان ايشان را تضعيف کرد.

باز در سند روايت مذکور، جعفر بن محمد عماره است.

آقاي تستري پس از نقل حديثي از ايشان دربارهِ وي نکتهِ جالبي را بيان مي کند و مي گويد:

روايتي را که ايشان نقل کرده است، عامي بودن وي بعيد نيست؛ به جهت اين که، ايشان، وقتي از امام، حديث نقل مي کند وي را با اسم و با ذکر نام آبا و اجدادشان تا پيامبر اکرم (ص) نام مي برد. معمولاً کساني که عامي هستند، امام صادق و بطور کلّي ائمه اطهار (ع) را به عنوان محدّث تلقي مي کنند و اين گونه، از آنان، حديث نقل مي کنند، ولي شيعه ها، معمولاً با کنيه، از ائمهِ طاهرين (ع) حديث نقل مي کنند. [5] .

و نيز آقاي نمازي مي گويد: «هيچ اسمي از ا يشان در کتاب هاي رجالي نيست».

بنابراين، بنا بر فرمايش آقاي تستري، عامي بودن ايشان بعيد نيست و بنا به گفتهِ آقاي نمازي وي مهمل است.


پاورقي

[1] خلاصه الاقوال، 356، شماره 1408.

[2] معجم الرجال، خوئي، ج 8، ص 154.

[3] تفسير برهان، ج 2، ص 3.

[4] معجم الرجال، ج 14، ص 220.

[5] قاموس الرجال، ج2، ص 678.