بازگشت

طريق طبري در دلائل الامامه


1 - عبدالباقي بن يزداد بن عبدالله البزاز

آقاي نمازي گويد:

«لَم يذکروه»؛ در کتاب هاي رجالي، اسمي از ايشان به ميان نيامده است، بلکه سيد بن طاووس در کتاب اقبال، ص 200، از چاپهاي قديم از کتاب الطرازي حديثي را به سند عبدالباقي بن يزداد نقل مي کند، و نيز علامهِ مجلسي، در جلد 81 بحارالانوار رواياتي را به سند ايشان نقل مي کند، امّا توثيقي و يا حرف خاصّي ندارد.» [1] .

2 - عبدالله بن محمّد الثعالبي

آقاي نمازي فرموده:

«لم يذکروه؛ در کتاب هاي رجالي اسمي از ايشان نيست. او، در طريق سيد بن طاووس در اقبال، ص 3 واقع شده است و علي بن عبدالواحد النهدي از ايشان. از علي بن حاتم روايت کرده است.». [2] .

3 - احمد بن محمد بن يحيي العطار

گفته اند، ايشان ثقه است اين قول، اَشهر است.

علما، از جمله مرحوم مامقاني، وجوهي را براي و ثاقت وي ارائه داده اند:

الف) ايشان، از مشايخ صدوق و تلعکبري است، بلکه گفته شده که وي، از مشايخ نجاشي است.

ب) علامّهِ حلّي در کتاب خلاصه اش، طريق صدوق (ره) را به عبدالرحمان بن الحجاج و نيز به ابن ابي يعفور صحيح مي داند و در ميان اين دو طريق «احمد بن محمد بن يحيي العطار» واقع شده است.

ج) متأخران، توثيق اش کرده اند، مانند شهيد ثاني، در درايه و شيخ بهايي و سماهيجي - جزائري - در وجيزه.

د) ابن نوح سيرافي نامه اي به نجاشي (صاحب رجال) مي نويسد و طرق اش را به حسين بن سعيد اهوازي بيان مي کند که در ميان آنان «احمد بن محمد بن يحيي العطار» ذکر شده است. و ظاهراً اين امر دلالت بر اعتماد اصحاب به ايشان را مي رساند.

البته، اگر ثابت شود که از مشايخ نجاشي است، در آن صورت، وي ثقه، خواهد بود؛ به دليل اين که نجاشي، به ثقه بودن مشايخ اش تصريح کرده است، ولي اين امر ثابت نيست. لذا گفته اند: بل قيل...؛ گفته شده است که وي از مشايخ نجاشي است».

اما از مشايخ صدوق و تلعکبري بودن، اين هم مبنايي است. بعضي از علما، مشايخ ثقات را ثقه مي دانند و برخي ديگر، ثقه نمي دانند و معتقدند که از غيرثقه هم مي شود نقل حديث کرد.

بنابراين؛ دلايل فوق الذکر، ايشان را توثيق مي کنند، امّا مرحوم آقاي خويي و صاحب مدارک به مجهول بودن وي تصريح مي کنند و مي گويند:

«وي، اصلاً، توثيقي ندارد. و هيچ کس، بالصراحه، نگفته که ايشان ثقه است.».

همان طوري که ملاحظه فرموديد، با بررسي سند هر دو طريق، نمي توان آن ها را به ضرس قاطع تصحيح کرد، ولي به نظر ما، نيازي به تصحيح آن دو طريق نداريم، بلکه خود متن، مؤيداتي دارد و متني نيست که قابل ردّ بوده و قابل قبول نباشد.


پاورقي

[1] مستدرکات علم الرجال، ج 4، ص 367.

[2] مستدرکات علم الرجال، ج 5، ص 85.