بازگشت

مباحثه خودي - غير خودي در قرآن


از نظر تاريخي و با توجه به شرايط سياسي و اجتماعي و وضعيت اقليت - اکثريت که تحت آن مسلمانان امور خود را سامان مي‌بخشيدند ضرورت داشت تا دو سطح از مباحثه را به دلائل کاربردي بسط دهند: سطحي که به تدريج تکامل يابد و هويت انحصاري مذهبي را در جامعه «معتقدان» استحکام بخشد و با آن مراوده کند و سطح ديگري که از ارتباط اخلاقي و معنوي جهاني حمايت کند و با جهان در مقياس بزرگ ارتباط برقرار سازد. سطح مراوده جهاني در مقياس وسيعي تکامل تدريجي يافت زيرا در جامعه افرادي بودند که طالب رستگاري خاص موجود نبوده و با آن وجه مشترکي نداشتند. به علاوه، در وضعيتي که جامعه اسلامي در اقليت بود (مانند مکه در سالهاي اول ظهور اسلام) مباحثه معنوي و اخلاقي جهاني زبان ويژه‌اي را به وجود آورد تا با تأ‌کيد بر هدف معنوي و اخلاقي مشترک انساني مسير تسامح و تعاون را جويا شود.

اما در موقعيتي که جامعه اسلامي نظم عمومي خود را در دست داشت و سازمان اجتماعي و سياسي خود را بر مبناي اخلاق و قانون مذهبي هدايت نموده و اداره مي‌کرد (مانند مدينه و در دوره‌هاي بعدي تاريخ اسلام)، امت اسلامي نياز فوري بر تأ‌کيد بر مباحثه جهاني احساس نمي‌کرد؛ زيرا تنها يک سطح مباحثه اعم از براي معتقدان يا ساير افراد وجود داشت و آن هم مباحثه در اعتقادات ديني حاکم بود. در عين حال، از نظر تاريخي، به منظور آنکه با جهان خارج مراوده برقرار شود، اسلام به صورت ديني توانمند که در آن بين شخص و عالم رابطه فيمابيني و تعاملي وجود دارد مي‌بايست يک زبان جهاني را بر مبناي ارزشهاي اخلاقي مستقل مانند عدالت، معروف و غيره داشته باشد. مسلماً، اسلام در مقايسه با ديگر اديان جهاني، مثالي مرئي و عالي از ديني است که با بسط ابزار فکري در جهت مراوده و ايجاد ارتباطات در تعاليم خود بر زبان ويژه «خودي - غيرخودي» کار زيادي کرده تا از اهداف مشترک انساني حمايت کند. در واقع، متوني که توسط علماي والا مرتبه معتقد و متقي در اسلام تهيه شده دلائل کافي را در حمايت از نظريه اين دو نوع مباحثه فراهم مي‌آورند. مباحثاتي که هميشه در اسلام در کنار هم و به مکاتب مختلف فکري هم در اسلام و هم غير آن اجازه داده است تا با يکديگر در موضوعات مشترک مورد علاقه تبادل فکري داشته باشند بي‌آنکه تفاوتهاي فکري يا مذهبي خاص خود را کنار گذارند.

مقدمتاً، قرآن معيارهاي اخلاقي جهاني را به رسميت مي‌شناسد حتي وقتي که هر کس مسير خاص مذهبي خود را مي‌پيمايد، معيارهايي که همه انسانها با آن در تماس‌اند. به علاوه اين ارزشهاي عيني جهاني در «روح انساني» تثبيت گرديده و در شکل يک طبيعت که مذاهب مختلف و جوامع ديني گوناگون را تعالي مي‌بخشد ديرينگي يافته است (قرآن، سوره 8، آيه 91). قرآن کريم در يکي از آيات به غايت مهم، انسان را اندرز مي‌دهد تا در کار نيک قدم بر دارد (قرآن، سوره 5، آيه 48)

«و ما اين کتاب (قرآن عظيم را) به حق بر تو فرستاديم که تصديق به درستي و راستي همه کتب که در برابر اوست نموده و بر حقيقت کتب آسماني پيشين احاطه دارد پس حکم کن ميان آنها به آنچه خدا فرستاد و در اثر پيروي از خواهش‌هاي ايشان حکم حقي که به تو نازل آمده وامگذار ما بر هر قومي شريعت و طريقه‌اي مقرر داشتيم و اگر خدا مي‌خواست همه را يک امت مي‌گردانيد وليکن اين نکرد تا شما را در آنچه به شما داده بيازمايد پس به کارهاي نيک سبقت گيريد که بازگشت همه شما به سوي خداست و در آنچه اختلاف مي‌نمائيد شما را به جزاي آن آگاه خواهد ساخت».

اين فرض که همه انسانها نيازمندي معنوي و اخلاقي اساسي معيني، بدون توجه به تفاوتهاي موجود در اعتقادات مذهبي ايشان را دارند نياز به دو سطح مباحثه را در بين جامعه مسلمان به وجود مي‌آورد: در يک سطح مباحثه در سطح جهاني به رهيافت‌هايي براي فعل و انفعال نياز است تا تعاون بين جامعه مسلمان و جهان اجتماعي غير مسلمان را در سطح وسيع‌تر به وجود آورد و در سطح ديگر مباحثه‌اي را در جامعه معتقدان و درون اعضاء آن به صورت فعل و انفعالي مي‌طلبد.

از نقطه نظر تاريخي اسلام به صورت جزئي از تمدن فراملي فرافرهنگ خود «زبان جهاني» مراوده انساني را بسط داد. نمود انتخابي تاريخ بر هدف مشترک انسان تأ‌کيد دارد. هدف خلقت عبوديت ذات الهي است که خلقت نظم عمومي را لازم مي‌شمرد و هماهنگي و عدالت را باز مي‌تاباند.

بر اين اساس، تاريخ مقدس اسلامي با خلقت نخستين انسان، حضرت آدم (ع)، آغاز مي‌شود و او اولين مسلمان است، که خود را تسليم خدا کرده است. هم چنين، حضرت آدم (ع)، آغاز حماسه انسان را به سوي ايجاد جامعه‌اي آرماني، که فرمان الهي نبوت را براي او به ارمغان مي‌آورد، نشانگر است. پس از او، تاريخ مقدس اسلامي از قصص مقدس انبياء گذشته به وجود آمده، و تلاش آنان را به عنوان سخنگويان خداي بزرگ که براي هدايت جوامع مختلف فرستاده شده‌اند بازگو مي‌کند تا به حالات اخلاقي و معنوي آنها پاسخ دهند در آخر، اين قصص مقدس وجود مبارک پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) را معرفي مي‌کند.

در عين حال، بي شباهت به مسيحيت، که جهان را به ماديت و معنويت تقسيم مي‌کند و دو واژه جداگانه را اختراع مي‌نمايد تا دو حوزه مجزّا را در زندگي انساني بررسي کند؛ اسلام، عمدتاً به خاطر ايجاد رابطه بين دنيا و آخرت و مقوله جهاني نظم عمومي اخلاقي حاکم بر دنيا، مباحثه خودي - غيرخودي را در مراودات خود درست مي‌کند. در اسلام تعهد به خدا نه تنها انسان را عضوي از يک قبيله يا طايفه يا شهر مي‌شمرد، بلکه او را در رابطه مستقيم با خداي جاويدان قرار مي‌دهد. کاستن ارزش شخصيت انسان در ساختارهاي موجود اجتماعي کليت بشري را انکار مي‌کند، در حالي که رابطه محوري خدا - انسان بنياد يک مباحثه کامل را در قرآن بنا مي‌نهد. در عين حال، تنشي ذاتي بين واژه‌هاي عمومي ابداعي مسيحيت (که به طور کلي در ديدگاه غربيان در مباحثات مذهبي نفوذ دارد) و آنچه اسلام از برداشت بديعش از نظم سياسي - مذهبي دارد موجود است، اين برداشت بديع اسلام را از اين اصل که همه کساني که وحي الهي را پذيرفته‌اند به عضويت جامعه اسلامي در مي‌آورد و امت اسلامي را شکل مي‌دهد مي‌فهميم. مي‌توان پي برد، هر دو شکل مباحثه خودي - غيرخودي در اسلام از يک تجربه جديد مذهبي استخراج شده بود و همانگونه که تاريخ امت اسلامي گواهي مي‌دهد، اين دو اصطلاح تنظيم گرديد تا هم پاسخگوي نياز شرايط «خاص» و هم «عام» انساني باشد.

هم چنانکه جامعه مسلمين وارد عصر مدرن مي‌شود که در آن جوامع مذهبي «دهکده جهاني» در رويارويي و حتي تفاهم متقابل نزديک‌تر مي‌گردند. زمان آن فرا رسيده است تا علماي مذهبي فهيم منابع اخلاقي و معنوي تاريخ مذهبي خود را باز يابند و به احياء مباحثه دين باوران و دين ناباوران در ميان مردم مذهبي جهان بپردازند. مسائل اخلاقي و اجتماعي که مردم جهان امروز به صورت عام و مسلمانان به طور خاص با آن مواجه‌اند اين نکته را ضروري مي‌شمرد که اسلام راه حل‌هاي هوشيارانه را از طريق مباحثات و مناظرات منسجم و روشمند در حوزه‌هاي علميه فراهم آورد. به منظور آنکه نقشي مثبت و بنيادي در ايجاد نظم نوين جهاني فراهم آيد مسلمانان بايد تمام کوشش خود را مصروف تربيت و پرورش رهبران مذهبي در ارتقاء مباحثات «خودي» به زبان خاص «غيرخودي» کنند تا تعاون و همکاري بين گروههاي پراکنده را به وجود آورد بي آنکه منبع بنيادي هويت مذهبي آنها خدشه بيند.

اسلام بر حسب ارزشهاي معنوي و اخلاقي خود سخن‌هاي زيادي دارد تا به جهانيان ارائه دهد. در عين حال، اين مهم را تنها زماني مي‌توان جامه عمل پوشاند که علماي معتقد مسلمان با نسل جديد تحصيل‌کرده خود و ديگران با زباني که جبراً يا اختياراً، زبان مباحثه عصر مدرن شد، مراوده داشته و ارتباط برقرار کنند.