بازگشت

آخوند خراساني


‌آخوند خراساني مي‌نويسد:

... و لا يخفي ظهور هذه الطائفه في انّ اعتبار هذاالوصف في الخبر انما هو لاجل حصول الوثوق بالصدور ففي الحقيقه يکون العبره به لا بها، فلو حصل من غيرها يکون مثله في الاعتبار و من المعلوم عدم انحصار اسباب الوثوق بالصدور لوثاقه الراوي بل هي تکون في الاخبار المدوّنه في الکتب المعتبره سيما الکتب الاربعه التي عليها المدار في الا‌عصار و الا‌مصار و ما يحذو حذوها في‌الاعتبار کثيره جدّاً.

‌منها وجود الخبر في غير واحد من الا‌صول المعتبره المتداوله في الا‌عصار السابقه‌

‌ومنها تکرّره و لو في اصل واحد بطرق مختلفه و اسانيد عديده معتبره‌.

‌ومنها وجوده في اصل معروف الانتساب الي من اجمع علي تصديقه کزراره و نظرائه و علي تصحيح ما يصح عنه کصفوان بن يحيي و ا‌شباهه‌.

‌و منها کونه مأ‌خوذاً من الکتب الّتي شاع بين السلف الوثوق بها و الاعتماد عليها و لو لم يکن مؤ‌لفوها من الاماميه الي غير ذلک مما لا يخلو عن اکثرها الکتب الّتي ا‌لّفت ليکون مرجعاً للانام في الاحکام‌.

‌وليشهد علي ذلک اي کون العبره علي الوثوق بالصدور مطلقاً ا‌نّه کان المتعارف بين القدماء علي ما صرح به الشيخ بهاء الدين في مشرق الشمسين اطلاق الصحيح علي ما اعتضد بما تقتضي الاعتماد عليه او اقترن بما يوجب الوثوق به والرکون اليه ولم يکن تقسيم الحديث الي الاقسام الاربعه المشهوره معروفاً بينهم و انه کان من زمن العلامه. [1] .

...و روشن است اين دسته (از روايات) در اين جهت ظهور دارد که اعتبار وصف وثاقت در روايت، تنها به اين دليل است که در سايهِ وثاقت راوي، وثوق به صدور پديد مي‌آيد؛ بنابراين در حقيقت، ملاک وثوق به صدور است، نه وثاقت راوي؛ در نتيجه اگر وثوق‌به صدور از راه غير وثاقت راوي پديد آيد، همانند وثاقت راوي اعتبار خواهد داشت و روشن است که علل وثوق به صدور، منحصر به وثاقت راوي نيست؛ بلکه اسباب و علل پديد آورنده وثوق به صدور در روايات کتب معتبر، به ويژه کتب اربعه، که در همه زمان‌ها و مکان‌ها محور است و کتاب‌هاي ديگري که در اعتبار مانند کتب اربعه است، بسيار فراوان است.



يکي از اسباب و علل وثوق آفرين، وجود روايت در بيش از يک اصل از اصول معتبر و متداول در زمان‌هاي پيشين است.

‌از جمله، تکرار يک روايت، گرچه در يک اصل و کتاب، با طريق‌هاي گوناگون و سندهاي متعدد و معتبر است.

‌از جمله، وجود روايت در اصل و کتابي است که انتساب آن به کساني چون زراره و امثال او، که همه بر پذيرش و تصديقشان اجماع دارند معروف است. همچنين کساني که بر تصحيح آنچه از آنان رسيده است اتفاق نظر وجود دارد؛ مانند صفوان بن يحيي و امثال او.

‌از جمله، اين که روايت در کتاب‌هايي باشد که بين گذشتگان وثوق و اعتماد بر آنها شايع بوده است؛ گرچه مؤ‌لفان آنها از اماميه نباشند. و همين‌طور ديگر اسباب و علل وثوق آفرين، که اکثر آنها در کتاب‌هاي مرجع در احکام وجود دارد.

‌و گواه اين سخن که ملاک، وثوق به صدور است، اين است که طبق تصريح شيخ بهايي در کتاب مشرق الشمسين، متعارف بين قدماي اصحاب اين است که آنان به روايتي که به دليلي اعتماد بر آن تأ‌ييد مي‌شود يا همراه با خبري است که موجب وثوق و اعتماد به آن مي‌گردد، صحيح اطلاق مي‌کرده‌اند؛ و تقسيم روايت به انواع چهارگانه مشهور، بين قدماي اصحاب شناخته شده نبوده و اين تقسيم از زمان علامه حلي مطرح شده است.

‌گفتار مرحوم صاحب کفايه در حاشيه بر رسائل، از چند جهت بسيار حايز اهميت است:

1- حجّيت خبر موثوق به و عدم انحصار حجّيت به خبر ثقه؛ و استفادهِ اين مبنا از روايات حجّيت خبر واحد؛

2- وفور اسباب وثوق‌به صدور در مجموعه‌هاي روايي معتبر، به ويژه کتب اربعه و کتابهاي مشابه آن؛

3- اشاره به برخي از اسباب حصول وثوق به صدور، جداي از وثاقت راوي؛

4- اشاره به اين نکته که کتب روايي مرجع در احکام، اکثر اسباب وثوق به صدور را داراست؛

5- اشاره به اين جهت که وثوق‌به صدور، به طور عام مورد توجه قدماي اصحاب بوده است.


پاورقي

[1] حاشيه بر رسائل، ص 70.