محقق همداني
محقّق همداني مينويسد:
اذ ليس المدار عندنا في جواز العمل بالروايات علي اتصافها بالصحه المصطلحه و الاّ فلا يکاد يوجد خبر يمکننا اثبات عداله رواتها علي سبيل التحقيق لولا البناء علي المسامحه في طريقها والعمل بظنون غير ثابته الحجيّه بل المدار علي و ثاقه الراوي اوالوثوق بصدور الروايه و ان کان بواسطه القرائن الخارجيه الّتي عمدتها کونها مدوّنه في الکتب الاربعه او مأخوذه من الاصول المعتبره مع اعتناء الاصحاب بها و عدم اعراضهم عنها.
ولا شبهه في انّ قول بعض المزکّين بانّ فلاناً ثقه او غيرذلک من الالفاظ الّتي اکتفوا بها في تعديل الرواه لا يؤثر في الوثوق ازيد مما يحصل من اخبارهم بکونه من مشايخ الاجازه. و لاجل ما تقدمت الاشاره اليه جرت سيرتي علي ترک الفحص عن حال الرجال و الاکتفاء في توصيف الروايه بالصحه کونها موصوفه بها في السنه مشايخنا المتقدمين الذين تفحّصوا عن حالهم. [1] .
ملاک نزد ما دربارهِ جواز عمل به روايت، اتّصاف روايت به صحت مصطلح نيست؛ وگرنه خبري که بتوانيم عدالت راويان آن را به طور قطع اثبات کنيم، وجود ندارد؛ بلکه ملاک وثاقت راوي يا وثوق به صدور روايات است؛ گرچه اين به واسطه قرائن خارجيّهاي باشد که عمدتاً همان تدوين روايت در کتب اربعه و يا گرفته شدن روايت از اصول معتبره است؛ البته با شرط توجه اصحاب به روايت و عدم اعراض از آن.
و شکي نيست، اين که بعضي در رابطه با روات گفتهاند: «فلاني ثقه است» يا لفظ ديگري از الفاظي که در مقام تعديل راوي بدان اکتفا ميکنند وثاقت آن راوي را بيشتر نميکند؛ به جز اينکه با خبر شويم آن شخص از مشايخ اجازه است. و به همين دليلي که به آن اشاره شد، روش من بر ترک فحص از حال راويان و اکتفاي به توصيف روايت از سوي مشايخ قبلي، به وصف صحت است.
مرحوم محقّق همداني کاملاً به سختگيري در پذيرش روايات توجه داشته است
و هر دو جهتي که مايهِ سختگيري است، از ديد او مخفي نمانده است:
الف) حجّيت خبر ثقه به تنهايي؛
ب) تأکيد بر لزوم تعبير ثقه يا عدل دربارهِ راوي.
ايشان کاملاً اين دو جهت را نفي ميکند. در نتيجه نظر ايشان چنين ميشود:
1- حجّيت خبر موثوقبه؛ با اين بيان که ملاک وثاقت راوي و يا وثوق به صدور روايت است.
2- کفايت تعابير ديگر براي اثبات وثاقت راوي (چرا که ملاک اصلي حصول وثوق است).
محقّق همداني به جدّ ريشهِ سختگيريهاي سندي را خشکانده و راه اعتدال را پيش گرفته است؛ راهي که اکثريت قريب به اتفاق فقيهان شيعه در قول و عمل بدان پايبند هستند.
پاورقي
[1] مصباح الفقيه، کتاب الصلاه، ص 12.