درباره محتواي روايت
ما نميدانيم نويسندهِ مشرعه چه انگيزهاي براي نفي اين قبيل روايات دارد و چرا اين گونه روايات را از دم تيغ ميگذراند؟
ما اگر به اشکال سندي ايشان تن دهيم و مثل ايشان معتقد باشيم که حتماً بايد راوي حديث از سوي قدماي عالمان رجال توثيق داشته باشد و دربارهِ وي ثقهٌ و مانند آن گفته شده باشد و به اين دليل حسنبن احمد مکتّب را مجهول بدانيم، ولي چرا در محتواي روايت دقت نکنيم و احتمال ندهيم که منظور از مشاهده، مشاهده خاصي باشد؛ يعني اگر کسي ادعا کند که امام را ديده و از سوي او مأموريت و نيابتي دارد. بگذريم از اين که احتمالات ديگري نيز در مفاد روايت پيش ميآيد.
بنابراين، ما نميتوانيم اين مفاد روايت را بياعتبار بدانيم. کاري که به گفتهِ نويسندهِ مکيالالمکارم احدي از عالمان شيعه نکرده است. در اين جا ضروري ميدانم که متن بيان مرحوم مجلسي و نيز کلام صاحب مکيال المکارم را بياورم:
الف) متن بيان مرحوم مجلسي
«لعلّه محمول علي من يدعي المشاهده مع النيابه و ايصال الاخبار من جانبه عليه السلام الي الشيعه علي مثال السفراء لئلاّ ينافي الاخبار التي مضت و ستأتي فيمن راه عليه السلام واللّه يعلم.
شايد اين حديث بر کسي حمل شود که ادعاي ديدار حضرت را همراه با دعوي نيابت از سوي حضرت و واسطه خبر بودن بين حضرت و شيعه را داشته باشد تا اين حديث با احاديث گذشته و آينده منافاتي پيدا نکند..»
ب) متن کلام صاحب مکيال المکارم
«و لا شبهه بقرينه صدر الکلام في انّ المراد بدعوي المشاهده هي المشاهده علي نحو ما وقع للسفراء الاربعه المحمودين المعروفين في زمان الغيبه الاولي...
و الحاصل ان المراد بالمشاهده هي المشاهده المقيده بکونها بعنوان البابيه و النيابه الخاصه مثل ما کان للسفراء الاربعه الموجودين في زمان الغيبه الصغري لا مطلق المشاهده»
ايشان پس از تأييد اين تفسير براي حديث مينويسد:
«و قد قيل في الجمع بينهما وجوه بعيده لا حاجه لنا في التعرض لها و ردّها و ان ما ذکرناه واضح لاهله کالنور علي شاهق الطور والله الموفق.»
در هر صورت اين روايت بر مبناي صحت خبر موثوق به حجيّت و اعتبار مييابد و بر مبناي حجيّت خبر ثقه نيز اعتبار مييابد، البته اگر ما در پذيرش توثيق راويان سختگير نباشيم؛ چرا که به راحتي از ترضي و ترحم مکرر صدوق از استاد خويش وثاقت استاد به دست ميآيد و اعتماد بر نقل او عقلايي است.
از نظر محتوايي نيز محتواي روايت مورد پذيرش عالمان بوده است و وجوهي را ميتوان درتفسير روايت گفت.
الف) منظور از مشاهده، ظهور حضرت است و منظور از ادعاي مشاهده، ادعاي ظهور حضرت(ع) است.
ب) منظور از مشاهده، يک بار ديدار استثناءً نيست، بلکه ديدارهاي مکرّر است؛ چيزي مانند سفيران زمان غيبت صغري.
ج) منظور از مشاهده، دعوي نيابت امام(ع) به مانند سفيران زمان غيبت صغري است.
د - هر حکمي استثناء دارد؛ ديدار در اين روايت نفي شده، ولي براي برخي در طول دوران غيبت کبري اتفاق ميافتد و حکمت نفي به شکل عام اين است که کسي به راحتي به خود اجازه ندهد تا از ديدار با امام سخن بگويد.
در هر صورت اين روايت دلايل معتبري دارد و چرا نويسنده مشرعه هيچ در اين باره تأمل نميکند و بي درنگ اين ميراث بزرگ را به تاراج ميدهد، چه ضرورتي در اين نفي و طرد و بي اعتبار سازي سند و دلالت روايات نهفته است که ديگر عالمان شيعه از آن بي خبرند و ايشان با خبر است، خدا ميداند.
در پايان شايد اين اشاره ضروري باشد که مرحوم سيّد بحرالعلوم رجالي کبير در الفوائدالرجاليه خود جلد 3، صفحهِ 68 در فائدهِ سوم از شهيد ثاني و فرزند وي صاحب معالم و نيز از شيخ بهايي و از سيد ميرداماد عباراتي را ميآورد که همه نشان دهندهِ آن است که استادان و مشايخ اززمان مرحوم کليني تا به امروز نياز به توثيق و تعديل ندارند؛ آنان به حدّي مشهورند که نيازي به تعديل و توثيقشان نيست.
مرحوم سيد داماد که شيوخ جناب صدوق را يادآور شده و اسامي جمع زيادي از آنان را برده، در بخشي بر وثاقت کساني که صدوق به آنان «رحمهاللّه» و يا «رضياللّهعنه» گفته تصريح دارد.
مراجعه به بيان اين چهار عالم بزرگ بسيار کارساز است؛ چرا که رجال اين است نه آنچه امروز رايج شده است. حضرت خويي(ره) و به پيروي از ايشان، جمعي وضعيت علم رجال را دگرگون کردهاند و مفهوم رجالي بودن را دگرگون ساختهاند. بين نظر وحيد بهبهانيها، بحرالعلومها و بروجرديها و نظر حضرت آيتاللّه العظمي خويي(ره) تفاوت بسيار است.
و بايد روزي حوزه وضعيت اين تفاوت را مشخص سازد و به نظر ميرسد که حضرت آيتاللّه العظمي خويي در مبناي رجالي خود راه افراط را پيمودهاند و بر خلاف مبناي عالمان بزرگ رجال رفتهاند و عظمت اين مرد بزرگ باعث شده است که کسي در برابر ايشان مبناي عالمان و فقيهان نامور شيعه را مطرح نسازد و بيشتر مبناي ايشان در حوزهها مطرح گردد. وگرنه رجال به اين شکل که ايشان مطرح کرده است، نزد اکثريت عالمان و فقيهان شيعه مطرح نيست. ما در اينجا به همه هواداران علم رجال توصيه ميکنيم که به تعليقات مرحوم وحيد بهبهاني در رجال و به الفوائد الرجاليه مرحوم سيد بحرالعلوم و به شاگردان حضرت آيت اللهالعظمي بروجردي مراجعه کنند و علم رجال صحيح را بگيرند، بيشتر در مبناي حضرت آيت اللهالعظمي خويي دقت کنند و جدايي اين مبنا را از مبناي بيشتر عالمان و فقيهان و عالمان رجال احساس کنند.
در اينجا نيز اشاره ميکنيم به آنچه که يکي از شاگردان سيد بحرالعلوم از ايشان نقل ميکند. او ميگويد: در جلسهِ درس ايشان بودم که فردي از ايشان درباره امکان روِيت حضرت مهدي(ع) در زمان غيبت پرسيد. مرحوم بحرالعلوم همانطور که مشغول کشيدن قليان بود، سرش را پايين انداخت و آهسته با خويش چنين ميگفت:
«ما اقول في جوابه و قد ضمّني صلوات الله عليه الي صدره و ورد ايضاً فيالخبر تکذيب مدعي الروِيه في ايّام الغيبه. و تنها من ميشنيدم.
چه در جواب اين پرسش بگويم؛ در حالي که خود حضرت مرا در آغوش خويش گرفته، ولي در روايت آمده که مدعي ديدار در زمان غيبت را تکذيب کنيد.»
ايشان اين جملات را چند بار تکرار کردند، آنگاه در جواب پرسش کننده فرمودند: در روايات اهلبيت(ع) آمده است که اگر کسي ادعاي ديدار حضرت را داشته تکذيبش کنيد. ايشان به همين جمله بسنده کرد و ديگر آن جملات آهسته را به پرسش کننده نفرمود. [1] .
پاورقي
[1] بحارالانوار، ج 53، ص 236.