درباره سند
در کتاب مکيال المکارم اين روايت به عنوان روايت صحيح و عالي السند معرفي شده است.
بنگريد:
ان هذا الحديث صحيح عال اصطلاحاً لانه مروّي عن مولانا صاحب الزمان(ع) بتوسّط ثلاثه اشخاص
اين روايت از حضرت مهدي(ع) با سه واسطه نقل شده است:
1- مرحوم شيخ صدوق(ع)
2- مرحوم حسن بن احمد مکتّب، استاد شيخ صدوق
3- مرحوم ابوالحسن علي بن محمد سمري
آنگاه در مکيالالمکارم از مولي عنايه الله قهپائي مؤلف مجمعالرجال نقل ميکند که:
«ابو محمد الحسن بن الحسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام المکتّب و يروي عنه الصدوق مکرّراً مترضيّاً مترحّماً و هذا من امارات الصحه و الوثاقه.
مکتّب استاد شيخ صدوق(ره) است و مکرّراً صدوق از وي روايت ميکند و دربارهِ وي «رضياللهعنه» و «رحمهالله» ميگويد و اين ترضي و ترحم بر استاد حکايت از توثيق استاد دارد.»
گفتني است که گر چه آيت الله خويي(ره) در معجم رجال الحديث ترضي و ترحم را دليلي بر وثاقت نميگيرد، ولي ترضي و ترحم مکرّر، قطعاً حکايت از وثاقت شخص دارد.
در مکيال المکارم آمده که حضور اين روايت در کتاب احتجاج طبرسي نيز دليلي بر درستي و اعتبار حديث است؛ چرا که مرحوم طبرسي در ابتداي کتاب احتجاج فرموده است: دليل ما بر ذکر نکردن سند احاديث يکي از سه امر است:
الف) موافقت احاديث با اجماع
ب) اشتهار احاديث بين مخالف و موافق
ج) موافقت احاديث با عقل
دليل ديگري بر درستي و اعتبار اين حديث در مکيالالمکارم آمده که از زمان صدوق تا امروز کسي از عالمان در اعتبار اين حديث مناقشه نکرده است.
بنگريد به مکيال المکارم، باب هشتم، امر هفتاد و يکم.
و مما يدل علي صحه هذا الحديث و صدوره عن الامام ايضاً ان الشيخ الطبرسي (ره) صاحب کتاب الاحتجاج ذکره مرسلاً من دون ذکر السند و التزم في اول الکتاب و صّرح بأنه لا يذکر فيه سند الاحاديث التي لم يذکر اسانيدها اما بسبب موافقتها للاجماع او اشتهارها بين المخالف و المؤلف او موافقتها لحکم العقل...
و مما يدل ايضاً علي صحته ان علمائنا من زمن الصدوق؛ الي زماننا هذا استندوا اليه و اعتمدوا عليه و لم يناقش و لم يتأمل احد منهم في اعتباره کما لا يخفي...
آنگاه نويسندهِ محترم مکيال المکارم در نتيجهگيري پاياني مينويسد:
فتبين من جميع ما ذکرناه ان الحديث المذکور من الروايات القطعيه التي لا ريب فيها و لاشبهه تعتريها و هو ممّا قال فيه الامام(ع) فانّ المجمع عليه لا ريب فيه.