بازگشت

روايتي که ادعاي مشاهده را در زمان غيبت کبري کذب مي داند


در مشرعه، جلد 2، صفحه 227 مي‌نويسد:

الباب 23 من ادّعي الروِ‌يه في الغيبه الکبري‌

«فيه روايات اوليهما تشتمل علي قوله(ع)و سيأ‌تي من شيعتي من يدّعي المشاهده ا‌لا من ادّعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصيحه فهو کذاب مفتر

قلت: ان الروايه بجهاله حال حسن بن ا‌حمد المکتّب شيخ الصدوق غير معتبره علي ا‌نّه مخالفه للروايات الکثيره الداله علي الروِ‌يه فلا عبره بها.

در باب 23 رواياتي است که نخستين آن‌ها همين روايت است و مي‌گويد: هر کس پيش از خروج سفياني و پيش از صيحهِ آسماني ادعاي مشاهده کند، بسيار دروغ‌گو و مفتري است. آن‌گاه نويسنده در يک اظهار نظر مي‌گويد اين روايت به دليل جهالت حسن بن احمد استاد صدوق بي اعتبار است به علاوه اين روايت با روايات بسياري که بر روِ‌يت امام دلالت دارد، منافات دارد؛ بدين دليل اين روايت اعتباري ندارد.»

دفاع ما:

ما ابتدا متن روايت را مي‌آوريم، آن گاه به دو اشکال نويسندهِ محترم دربارهِ سند و محتواي روايت پاسخ مي‌گوييم.

«خرج التوقيع الي ابي الحسن السمري يا علي بن محمد السمري اسمع ا‌عظم الله ا‌جر اخوانک فيک فأ‌نّک ميّت ما بينک و بين ستّه ايّام فاجمع ا‌مرک و لا توص الي ا‌حد يقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت الغيبه التامّه فلا ظهور الاّ بعد اذن اللّه تعالي ذکره و ذلک بعد طول الا‌مد و قسوه القلوب و امتلاء الا‌رض جوراً و سيأ‌تي من شيعتي من يدعي المشاهده الا فمن ادّعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصيحه فهو کذّاب مفتر و لا حول و لا قوه الا باللّه العلي العظيم.

توقيعي به دست ابوالحسن سمري رسيد به اين مضمون: اي علي بن محمد سمري گوش فرا ده خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ دارد. مرگ تو شش روز ديگر فرا مي‌رسد. امورت را جمع و جور کن و به کسي به عنوان جانشين براي خودت وصيت مکن؛ چرا که غيبت تامّ واقع شد و ظهوري نخواهد بود، مگر پس از اذن و اجازهِ خداوند متعال. و اين ظهور و اذن پس از طولاني شدن مدت و سخت شدن دل‌ها و پرشدن زمين از جور خواهد بود و در آينده از شيعيان من کساني دعوي مشاهده مي‌کنند؛ آگاه که هر کس پيش از خروج سفياني و قبل از صيحه آسماني ادعاي مشاهده کند، او بسيار دروغگو و مفتري است و حول و قوه‌اي نيست جز به واسطهِ خداوند بلند مرتبه و بزرگ.» [1] .

اين روايت به طور مسند در کمال‌الدين شيخ صدوق و غيبت شيخ طوسي آمده و به طور ارسال در کتاب احتجاج مرحوم طبرسي ذکر شده است.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 151.