رواياتي که مدت زمان ظهور حضرت را تعيين مي کند
در مشرعه بحارالانوار، جلد 2، صفحه 231 مينويسد:
«و علي کل هذا الانتظار الکثير الطويل الذي ربما يمتدّ الي الاف السنين لهذه المدّه القليله بعيده الاّ ان يکون له نوّاب بعد وفاته کما يظهر من بعض الروايات؛
در هر حال اين انتظار طولاني که چه بسا به هزارها سال برسد، براي اين مدت کم بعيد است؛ مگر اينکه نائبان حضرت پس از او حکومت حق را استمرار بخشند.»
اين اشکال را ايشان در صفحه 212 هم آورده بود مينويسد:
«اذا فرضنا عمر الامام المنتظر(ع) بعد ظهوره اربعين سنه فضلاً عن تسع سنوات کما في بعض روايات الباب فالامر لايخلو من غرابه فان انتظار اکثر من الف سنه و ربّما اکثر من آلاف السنين لظهوره(ع) في مده قليله لاهل عصر واحد عجيب و غريب و ان ظفر القاري بجوابه فالرجاء منه اعلام المولف الفقير في فرض الحياه و کل ما قيل او رايته في امثال المقام قعقعه و مجرّد کلمات؛
اگر فرض کنيم که عمر امام مهدي(ع) پس از ظهور، چهل سال باشد - چه برسد به آن که در بعضي از روايات نه سال آمده است - قضيّه خالي از غرابت نيست؛ چرا که بيش از هزار سال و چه بسا بيش از هزارها سال انتظار کشيدن براي يک مدت کم، آن هم براي مردم يک زمان، عجيب و غريب است. و اگر خواننده به جوابي در اين رابطه دست يافت اميد است که مؤلف را اگر زنده بود با خبر سازد ولي هر چه گفته شده و آنچه من در چنين موارد ديدهام جملات بي محتوايي بوده است.»
آنگاه پس از اشکال مينويسد:
«نعم اذا فرض استمرار عمله و حکومته(ع) بتوسّط نوّابه فهو نعم الجواب لکنّه احتمال غير مدلل قطعيّاً؛
بله اگر استمرار حکومت حضرت توسّط نمايندگانش يقيني باشد اين جواب خوبي است، ولي اين هم احتمالي است که دليل قطعي ندارد.»
آنگاه وعده ميدهند که شايد در مبحث رجعت به اين بحث گذري کنيم.
دفاع ما
1- ما هم مثل خود ايشان ميشويم و به ايشان در مقام جواب ميگوييم چه کسي و چه دليل معتبري داريد که زمان حکومت کوتاه است؟ چه کسي به شما گفته است اين روايات که اعتباري ندارد؟
چه طور روايت غير معتبر را (البته به گفته خودتان) ميپذيريد و آنگاه اشکال ميکنيد که چرا چهل سال و يا نه سال؟ اين مدت کم است. (دقت کنيد ايشان درصفحه 230-231 به روايات اشاره ميکند و گويا هيچ کدام اعتبار ندارد، ولي ايشان اشکال ميکند)
2- اگر منظور شما اين است که حکومت حق ديده شود و تجربه گردد و همه گذشتگان و انسانهايي که به دنيا آمدهاند و حکومت ناحقّ را ديده و تجربه کردهاند، حکومت حق را ببينند؛ اين منظور تحقق مييابد و زنده و يا مردهِ انسانها حضور حکومت حق را مشاهده خواهند کرد.
3. اگر منظور اين است که مردم به کمال برسند اين از حسن حکومت حق است که در سالهاي کوتاه مردم را به اوج کمال ميرساند. به تعبير شما هزارها سال حکومتها مردم را در اختيار داشتهاند، ولي نتوانستهاند مردم را رشد دهند و اين از عظمت حکومت حضرت مهدي(ع) است که در دورهاي نه چندان طولاني مردم را به اوج کمال ميبرد و ره صد ساله را يک شبه طي ميکنند.4. اگر منظورتان اين است که انسانهاي جديدي خلق شوند و آنان نيز در سايهِ اين حکومت هدايت شوند؛ در پاسخ بايد گفت که حکومت مهدي در پايان عمر دنيا ميآيد پس از آن که همه آمدند و نتوانستند حق را فراگير سازند.
اگر بنا باشد که انسانهاي جديدي باز بيايند، ممکن است آنان فکر کنند که ميتوانند بدون وحي و... باز حکومت شايستهاي به پا سازند و اساساً خداوند ميخواهد حقيقت را به انسانهايي که آمدهاند نشان بدهد؛ نه اين که انسانهاي ديگري را در عصرهاي ديگري بيافريند.
در پايان بايد گفت که ما انسانها حتّي شايستگي اين چند سال را هم نداريم. آري، شايستگي هزارها سال دوري از امام را داريم؛ چرا که قدردان نبودهايم، ولي شايستگي اين چند سال حکومت حق مهدي(ع) را نداريم. اين فضل الهي است که شامل حال مردم ميشود آن هم به خاطر وجود ارزشمند اولياي الهي از آغاز آفرينش تا زمان ظهور.
آري، اگر مردم قدرداني کنند شايد زمان ظهور طولانيتر شود؛ بداء که مشکلي ندارد.
در پايان باز تعجب خويش را از برخورد دوگانهِ نويسندهِ محترم ابراز ميداريم؛ از يک سو روايت غير معتبري را (البته از ديدگاه خود) به کار ميگيرد و از سوي ديگر به مفاد آن اشکال ميکند و از مردم تقاضاي استمداد دارد.
توضيح بيشتر
بايد ديد رواياتي که عمر حکومت حضرت را نه سال و يا چهل سال ميداند، از ديدگاه نويسندهِ مشرعه معتبر است يا خير؟ اگر معتبر نيست نبايد آن را عليه عقيدهاي به کار ببرد.
هم اکنون فرصت مراجعه به اين روايات را نداريم، ولي نويسنده محترم خود در جلد 2 صفحه 230 و 231 به بخش عمده اي از اين روايات اشاره کرده و ظاهراً همه را غير معتبر دانسته است.
شما به اين دو صفحه مراجعه کنيد، ولي باز در ذيل آورده است
«و علي کل هذا الانتظار الکثير الطويل الذي ربما يمتدّ الي الاف السنين لهذه المده القليله بعيده...».
البته شايد نويسندهِ بزرگوار ميخواهد بگويد که اين روايات علاوه بر ضعف سند با اعتبار نيز سازگار نيست و يا ميخواهد ادعا کند که از مجموع اين روايات قدر مشترکي ميگيريم و آن کمي زمان ظهور است و آن قدر مشترک حجت است و آنگاه اشکال ميکند.
گفتني است: ادامه يافتن حکومت حضرت با رجعت امامان(ع) و نيز با آمدن جانشيناني ديگر براي حضرت خود پاسخي متين است. به نظر ميرسد که با دقت در حقيقت ظهور جوابهاي ديگري در اين باره به دست ميآيد.