نداي آسماني
گفته شد که يکي از اشکال هاي روايت هاي علايم ظهور، اختلاف متن اين روايت ها است، به گونه اي که دستيابي به نتيجه اي قطعي دربارهِ علايم را با دشواري مواجه مي کند. در اين جا به بررسي يکي از مهم ترين علايم ظهور - که تا کنون بررسي جامعي دربارهِ آن نشده است - مي پردازيم و با نقل همه تعبيرها، به چگونگي جمع ميان آن ها اشاره مي کنيم.
يکي از مهم ترين علامت ها که در شمار نشانه هاي حتمي ذکر شده و نزديک ترين آن ها به ظهور به شمار مي رود، صدايي است که از آسمان شنيده خواهد شد. کمتر روايتي است که از علايم ظهور سخن گفته، ولي به اين نشانهِ مهم اشاره نکرده باشد. فقط در غيبت نعماني از شصت و هشت روايت باب علايم، سي روايت، [1] دربارهِ اين نشانه سخن مي گويد و اين غير از روايت هاي ديگر باب ها و ديگر کتاب هاي غيبت است. موضوع نداء در منابع اهل سنت هم شبيه احاديث شيعه آمده است. [2] در برخي رواياتِ نداء به آيهِ «ان نشأ ننزل عليهم من السماء آيه»(شعراء: 4) استدلال و گويا نداي آسماني، مصداقي براي اين آيه شمرده شده است. [3] از اين علامت بيش تر به نداء و گاه صوت و گاه صيحه تعبير شده است. البته در مواردي، فزعه را مرادف آن ها گرفته اند که به نقد آن خواهيم پرداخت. آن چه در اينجا مورد نظر مي باشد، اين است که:
1. آيا هر سه تعبير نداء و صوت و صيحه يکي است و آيا فزعه با آن ها ارتباطي دارد؟
2. آيا اين نداء - چنانکه در برخي روايت ها آمده [4] - در ماه رمضان است؟
3. صدا چندتاست و ندا کننده کيست؟
4. مضمون نداء چيست؟
با توجه به آن چه در روش بحث گفته شد و به دليل کثرت روايت هاي مربوط به نداء در اين جا از سند آن ها بحث نخواهيم کرد، بلکه در صدد هستيم آن ها را با يکديگر مقايسه کرده آن چه را که با مجموع روايت ها سازگاري ندارد، رد کنيم.
پاسخ سؤال اول و دوم: از مجموع روايت ها، با مراجعه به کتاب هاي لغت استفاده مي شود که سه واژهِ نداء، صيحه و صوت مترادفند يا دست کم در اين موضوع، در يک معنا به کار رفته اند؛ ابن منظور، نداء را به صوت و صوت را به نداء معنا کرده است. [5] همچنين مصدر صيحه (صياح) را به صوت ترجمه و صيحه را عذاب معنا کرده است. [6] با اين حال راغب «صيحه» را «رفع الصوت» (فرياد)، معنا مي کند [7] که تأييد کنندهِ سخن ماست. همچنين «صاح به» را «ناداه» معنا کرده و صيحه را «يکبار فرياد زدن» دانسته اند. به نظر مي رسد کاربرد صيحه در قرآن - که سيزده بار تکرار شده است - الزاماً معادل عذاب نيست. بلکه مقصودِ حق تعالي، صدايي است که عذاب الهي را به دنبال دارد يا هشدار به عذاب است. به هر حال حتي اگر مترادف واژه هاي نداء، صوت و صيحه از کتب لغت هم استفاده نشود - که البته استفاده مي شود - اين امر از حديث هاي علائم الظهور به خوبي مشهود است. به عنوان مثال: در حديث نهم باب چهارده غيبت نعماني، پنج علامت ذکر شده که يکي از آن ها «صيحه من السماء» است. در روايت سيزده آن باب «مناد من السماء» آمده است. در روايت شانزدهم، از امام پرسيده شد: آيا صوت همان ]صداي[ منادي است؟ و امام جواب مثبت داد. دليل ديگر اين که در بيان علايم پنج گانهِ حتمي، گاه نداء، گاه صوت و گاهي صيحه تعبير شده است. [8] شايد از اين که شيخ مفيد در شمارش نشانه هاي ظهور تنها به نداء اشاره کرده [9] و از صيحه و صوت - با وجود فراواني آن دو در روايت ها - سخني نگفته است، بتوان استفاده کرد که وي نيز هر سه را يک علامت مي داند.
کلمهِ «فزعه» که به معني ترس و وحشت است و در چند خبر بيش تر نيامده است، ارتباطي با نداء، صيحه يا صوت ندارد؛ زيرا اين کلمه هيچ گاه به معناي نداء يا صدا (صوت) به کار نرفته است. تنها آن چه که باعث تصور ترادف آن ها مي شود، برداشت نادرست از صيحه است که پيش تر اين برداشت (معناي وحشت) را ردّ کرده، گفتيم مراد از صيحه در علايم، همان نداي آسماني است. به نظر مي رسد منشأ اين اشتباه، شباهتي است که از روايت ها دربارهِ صيحه و فزعه استفاده مي شود. به عنوان مثال: در برخي نقل ها مي خوانيم: صدا در ماه رمضان خواهد بود. [10] از سويي، فزعه هم در ماه رمضان ذکر شده است. [11] از اين رو صيحه و فزعه را يکي تصور کرده اند. [12] به ويژه که در روايتي مادهِ فزع با صيحه جمع شده است. [13] ولي به نظر مي رسد چنين نيست و فزعه با صيحه و نداء ارتباطي ندارد زيرا:
نخست: معناي آن ها با يکديگر متفاوت است - همانگونه که گذشت -؛
دوم: بر اساس روايت ها، فزعه در ماه رمضان است، ولي در ميان ده ها روايتِ نداء، تنها 4 روايت، وقوع نداء يا صيحه را در اين ماه مي داند [14] و اين چهار روايت هم به دليل وجود برخي اشکالات در متن آن ها، چندان قابل اعتماد نيست. [15] .
سوم: در چند روايت، سخن از کسوف در ماه رمضان است [16] که به نظر مي رسد مقصود از فزعه در رمضان همان باشد. چون: بنا به روايات، اين کسوف بر خلاف حساب منجمان، بي سابقه خواهد بود. [17] از اين رو، وحشت (فزع) عمومي را به همراه دارد.
چهارم: در يک حديث، نداء و فزعه در کنار هم ذکر شده است [18] که نشان مي دهد نداء با فزعه تفاوت دارد.
پاسخ سؤال سوم؛ از روايت هاي علايم استفاده مي شود: ندايي که هنگام ظهور به گوش مي رسد از دو ناحيه است: اول از جبرئيل که مردم را به مهدي(ع) مي خواند و دوم از شيطان که در مردم ترديد ايجاد مي کند. برخي از اين روايت ها مي گويد که نداي جبرئيل از آسمان و نداي ابليس از سوي زمين بلند مي شود. [19] از امام صادق(ع) پرسيده شد: چگونه مردم با ديدن عجايبي مانند خسف بيداء و نداي آسماني باز هم با قائم مبارزه مي کنند؟ امام فرمود: چون شيطان آنان را رها نمي کند و او هم ندايي دارد مانند اين که رسول الله را در عقبه [20] ندا کرد. [21] اين سخن امام دليل خوبي بر وجود دو فرياد از سوي دو قطب مخالف الهي و شيطاني است. در روايت هاي ديگري از امام پرسيده اند که مردم مي گويند دو ندا چگونه تشخيص داده مي شود؟ که اين پرسش نيز نشانگر ذهنيت عامه مردم دربارهِ تعدد نداست.
پرسش چهارم؛ گفته شد که هنگام ظهور، ندايي آسماني از سوي جبرئيل و ندايي ديگر از سوي شيطان (ابليس) مردم را دعوت مي کند. پرسش اين است که اين دعوت چيست و مضمون دو نداء چه خواهد بود؟ پاسخ اين که از روايات بسياري استفاده مي شود نداي جبرئيل به منظور معرفي مهدي(ع) به مردم جهان است. مضمون برخي از احاديث اين گونه است: «منادي از آسمان نام قائم(ع) را مي گويد و اهل شرق و غرب آن را مي شنوند... جبرئيل نام صاحب الامر و نام پدرش را مي گويد.» [22] و «ندا دهنده اي از آسمان مي گويد فلاني امير شماست.» [23] .
به قرينهِ ديگر روايت ها، پيداست که مقصود از فلان، نام امام عصر است چنان که از امام صادق(ع) نقل شده است:
«به اسم قائم نداء مي شود که اي فلان پسرم فلان قيام کن». [24] .
به احتمال نزديک به يقين عدم تصريح امام به اسم مهدي(ع) به جهت همان نهي از تسميه او در آن زمان بوده است. در جاي ديگري از امام پرسيده شد: نداي آسماني چيست؟ فرمود:
«ندا کننده اي است که به نام و نسب قائم ندا مي دهد». [25] .
با اين همه، حديث هايي وجود دارد که در آن ها مي خوانيم:
«جبرئيل ندا مي دهد که حق با علي(ع) و شيعيان اوست و شيطان مي گويد: حق با عثمان و طرفداران اوست.» [26] .
«جبرئيل مي گويد: علي(ع) و شيعهِ او رستگارند و شيطان مي گويد: فلاني و طرفداران او رستگارند، يعني مردي از بني اميه.» [27] .
يا به صورت مجمل آمده است که،
«شيطان مي گويد فلاني مظلوم کشته شده است.» [28] .
آن چه صحيح به نظر مي رسد، همان نداي جبرئيل به نام و نسب مهدي(ع) است و اين که جبرئيل از علي(ع) و ابليس از عثمان سخن بگويند قابل پذيرش نيست. دلايل اين سخن چنين است:
الف) آن چه از علي(ع) و عثمان سخن مي گويد فقط سه روايت است. چون هر دو مربوط به پاسخ امام ششم به مردي همداني است. [29] ديگري، خبري است که شيخ مفيد و شيخ طوسي آورده اند. [30] البته در اين خبر، نام عثمان مطلق آمده لذا بعضي احتمال داده اند که مراد، «عثمان بن عنبسه» يعني سفياني است. [31] ولي ثبوت اين نام براي سفياني محل ترديد، بلکه غيرقابل قبول است و با توجه به مقابلهِ آن با نام علي(ع) نمي تواند غير از «عثمان بن عفان» باشد. در غير اين چند روايت - که البته اسناد مختلفي دارند ولي مضمون آن ها دو تا بيش تر نيست - به نام عثمان تصريح نشده است، بلکه در چند روايت «فلان» آمده و در دو روايت (27 و 28 باب 14 نعماني) تعبير «مردي از بني اميه» اضافه شده است که به نظر مي رسد تفسير راوي است نه گفتار معصوم. در يک حديث نيز چنين مي خوانيم: «جبرئيل مي گويد حق با علي(ع) و شيعيان اوست و ابليس مي گويد حق با سفياني و شيعهِ اوست.» [32] در حديثي از کتاب فضل بن شاذان هم قسمت نخست که نداي جبرئيل دربارهِ علي(ع) است، آمده و حرفي از نداي ابليس نيست. [33] اين حديث به خاطرنام بردن از نفس زکيه و تطبيق او بر محمدبن ]عبدالله بن[ الحسن قابل ترديد است.
در مجموع به نظرمي رسد يا کلمهِ علي(ع) و عثمان از اضافه ها يا اشتباه هاي راويان باشد و يا مراد از «کسي که مظلوم کشته شده» يا «مردي از بني اميه» همان سفياني است - که در نقل شيخ صدوق به آن تصريح شده است - نه عثمان بن عفان. زيرا: شيخ صدوق، نداي ابليس را اين گونه نقل کرده که مي گويد:
«حق با سفياني و طرفداران اوست.» [34] .
ب) امروز - که نزديک به چهارده قرن از نزاع طرفداران اميرمؤمنان(شيعه علي=الشيعه) و هواداران عثمان (شيعه عثمان =العثمانيه) گذشته است - تقريباً بيش تر مردم جهان از اين دو گروه اطلاع لازم و کافي را ندارند چه رسد به هنگام ظهور که معلوم نيست با وجود ظلم وفساد فراوان چه اندازه مسلمان وجود داشته باشد تا علي(ع) و عثمان بن عفان را بشناسند. پس چگونه ممکن است جبرئيل و ابليس فريادي بزنند که اکثريت مخاطبان آن را نمي فهمند و به منظور آنان پي نمي برند؟! به علاوه چرا معاويه در مقابل علي(ع) قرار داده نشده يا دو نفر ديگر که مدار حق و باطلند، معرفي نشده اند؟ قاعده اين است: آن زمان که جبرئيل مردم را به مهدي(ع) هدايت مي کند، ابليس، دشمن او را معرفي کند، چنان که در نقل صدوق آمده است که ابليس به سفياني دعوت مي کند. پس به نظر مي رسد اين چند روايت که از علي(ع) و عثمان سخن مي گويد، متأثر از موقعيت آن زمان و حزب بندي هاي صدر اسلام و تاريخ ائمه است؛ توضيح اين که پس از قتل عثمان دو گروه (حزب) با نام هاي «شيعه علي(ع)» و «شيعه عثمان» به وجود آمدند و با «الشيعه» و «العثمانيه» تشخص يافتند. [35] اين ذهنيت عام در دوره هاي بعدي نيز وجود داشته و بر اساس آن در اين احاديث تغييراتي ايجاد شده است. به ويژه که درادامهِ روايت مي گويد: «عثمان مظلوم کشته شد، پس انتقامش را بگيريد.» و اين مطلب مربوط به دورهِ بني اميه است که عثمانيه در مقابل شيعيان سياسي اميرالمؤمنين(ع) قرار داشتند، ولي هنگام ظهور، اين امر موضوعيتي نخواهد داشت.
ج) به طور کلي روايت هايي که نداي جبرئيل را مربوط به علي(ع) و نداي ابليس را مربوط به عثمان مي داند، با حديث هايي که نداي جبرئيل را دربارهِ معرفي قائم و نداي ابليس را انحراف مردم از او مي داند، توان مقابله ندارد چون اين روايت ها انسجام ندارد. نيز، تعدادي از خبرها، مضمون نداي ابليس را بيان نکرده و آن را براي ايجاد ترديد ميان مردم و انحراف از نداي جبرئيل - يعني يک عنوان کلي - مي داند.
در ادامهِ بحث از مضمون نداي آسماني لازم است به خبرهاي واحد ديگري اشاره شود که مضمون صدا را مطالب ديگري غير از آن چه گفته شد، مي داند. در اين احاديث مي خوانيم:
1 - «از شدت جنگ، منادي راستگويي ندا مي کند که جنگ و کشتار براي چيست؟ صاحب شما فلاني است.» [36] .
2 - «وقتي سفياني به بيداء رسيد، ندا کننده اي از آسمان فرياد برمي آورد که: اي بيداء، اين قوم را نابود کن.» [37] .
3 - «جبرئيل پيشاپيش قائم ندا مي کند که بيعت از آن خداست.» [38] .
4 - «نداي آسماني مي گويد: اي پرندگان آسمان و درندگان زمين از گوشت بدن جباران سير شويد.» [39] .
مورد اولي مطابق مجموع روايت هاي نداء است مگر آن که جملهِ «جنگ و کشتار براي چيست» را اضافه دارد، ولي اصل اين که نداي جبرئيل دربارهِ معرفي قائم است، مطابق ديگر احاديث و اضافه احتمالا ً از روات است؛ چون دراخبار ديگري اين اضافه وجود ندارد. بقيه موارد نيز همين گونه است؛ يعني منفرد است و روايت ديگري در تاييد آن ها به چشم نمي خورد. علاوه بر اين چند مورد، اخباري هست که مي گويد:
«ندايي از سوي دمشق خواهد آمد»، [40] .
ولي اين روايت ها يا مربوط به علايم ظهور نيست [41] و دربارهِ فَرَج به معني عام آن وارد شده است و يا هرگز از زبان معصوم صادر نشده است.
در خاتمه، ذکر اين نکته هم لازم است که اخبار مربوط به نداي آسماني آن گونه که برخي گفته اند، اختصاص به شيعه ندارد، [42] بلکه در منابع کهن و متأخر اهل سنت نيز فراوان نقل شده است. [43] .
پاورقي
[1] ر.ک: روايت هاي شماره 9 - 11، 13 - 17، 19 - 23، 25 - 29، 31 - 35، 54 و 63 - 67 از باب 14، الغيبه نعماني و همچنين صص 301، 146 و 187، همان.
[2] ر.ک: الفتن، صص 235 - 237.
[3] الغيبه نعماني، ح 19 و 23، باب 14، صص 268 و 271.
[4] همان، ح 17 و 13، باب 14، صص 267 و 262.
[5] لسان العرب، ج 15، ص 315 و ج 2، ص 57.
[6] همان، ج 2، ص 521.
[7] مفردات الفاظ القرآن، ص 298.
[8] مقايسه کنيد روايت هاي اول و هفتم از باب علائم کمال الدين(ص 677 و 678) و روايت 21، باب 14 الغيبه نعماني (ص 270) را با يکديگر.
[9] الارشاد، ج 2، ص 369.
[10] مختصر اثبات الرجعه، چاپ شده در مجله تراثنا، ص 217؛ الغيبه نعماني، ص 262، 267 و 301.
[11] الغيبه نعماني، ح 8 و 11، باب 14، ص 260 و 262.
[12] تاريخ الغيبه الکبري، ص 597؛ مقاله بررسي نشانه ها، چشم به راه مهدي، ص284.
[13] الغيبه نعماني، ح 17، باب 14، ص 267 و به نقل از آن بحار، ج 52، ص 234؛ در اين روايت از اميرمؤمنان پرسيده شده است: «هل قَبل هذا او بعده مِن شي؟ فقال(ع): صيحه في شهر رمضان تفزع» البته در اين روايت از انتهاي حکومت يک گروه سخن گفته مي شود و «هذا» به همان برمي گردد.
[14] کمال الدين، ص 678؛ الغيبه نعماني، ص 262، 267 و 301.
[15] همچنين است خبري که نعماني و طوسي از حسن بن محبوب از امام رضا(ع) آورده اند که فرمود: «سه فرياد در ماه رجب خواهد بود.» (الغيبه طوسي، ص 439؛ الغيبه نعماني، ص 186) اين روايت علاوه بر اين که در ميان اخبار ديگر مؤيد و قرينه اي ندارد، مضطرب است؛ چون در غيبت نعماني به نقل از امام رضا(ع) آمده است: «عند فقدان الشيعه الرابع من ولدي»، ولي در نقل شيخ طوسي «الثالث من ولدي» است که احتمال جعل آن از سوي مدعيان مهدويت امام حسن عسکري(ع) وجود دارد. دربارهِ مدعيان مهدويت امام يازدهم، ر.ک: الغيبه طوسي، ص 218 به بعد.
[16] الغيبه نعماني، روايت هاي 45 - 47، باب 14، ص 280؛ الغيبه طوسي، ص 444؛ کمال الدين، ص 684.
[17] الغيبه نعماني، روايت هاي 45 - 47، باب 14، ص 280؛ الغيبه طوسي، ص 444؛ کمال الدين، ص 684.
[18] همان.
[19] معجم احاديث المهدي، ج 3،ص 464 (به نقل از نعماني)؛ بحار، ج 52،ص 233 (به نقل از همان).
[20] در منابع معتبر سيره مي خوانيم: وقتي انصار در عقبه دوم با رسول خدا بيعت کردند، صدايي شنيده شد که خطاب به مشرکان گفت: اي گروه عرب و قريش! اين محمد(ص) و صابئي ها ]کنايه از تازه مسلمانان[ در جمره عقبه بر جنگ با شما بيعت مي کنند. پيامبر فرمود: اين صداي شيطان است. وقتي قريش سلاح برداشتند، پيامبر به انصار فرمود متفرق شويد. ر.ک: السيره النبويه 1:447؛ اعلام الوري 1:143؛ تاريخ الطبري 2:364).
[21] براي نمونه ر.ک به روايات 27 تا 32، باب 14، کتاب نعماني و روايت هشتم، باب علايم، کمال الدين.
[22] کمال الدين، ح 4 باب علايم، ص 678؛ الغيبه نعماني، ح 29، باب 4، ص 273.
[23] الغيبه نعماني، باب 14، ح 13، ص 263.
[24] همان، ح 28 و 33، ص 272 و 275.
[25] همان، ح 64.
[26] همان، ح 15.
[27] کمال الدين، ح 4، باب علايم، ص 678؛ الغيبه نعماني، ح 29، باب 4، ص 273.
[28] الارشاد، ج 2، ص 371؛ الغيبه طوسي، ص 435.
[29] الغيبه نعماني، باب 14، ح 13، ص 263.
[30] همان، ح 19 و 20، ص 268 و 269.
[31] بحار، ج 52، ص 294؛ معجم احاديث المهدي، ج 3، ص 457 (به نقل از نعماني).
[32] الارشاد، ج 2، ص 371؛ الغيبه طوسي، ص 435 و 454: «ينادي مناد من السماء اول النهار اَلا انّ الحق مع علي و شيعته ثم ينادي ابليس في آخر النهار من الارض الا انّ الحق مع عثمان و شيعته...».
[33] همان.
[34] کمال الدين، ح 14، باب علايم،ص 680.
[35] مختصراثبات الرجعه، چاپ شده در مجله تراثنا، ص 217.
[36] کمال الدين، ص 680.
[37] در واقع عثمانيه همان اهل سنت هستند و شيعه عموم شيعه اند نه خصوص اماميه.
[38] اين مضمون در روايت 34 و 35، باب 14، الغيبه نعماني آمده است، ولي با توجه به آن که راوي و مضمون هر دو يکي است، آن را خبر واحد به شمار ميآوريم. ضمناً روايت شماره 34، در چاپ اخير غيبت نعماني وجود ندارد!.
[39] الغيبه نعماني، ح 67، باب 14، ص 290؛ ر.ک: الفتن، ص 229.
[40] الغيبه طوسي، ص 453 و به نقل از آن؛ بحار، ج 52، ص 290.
[41] عقدالدرر، ص 87: «عن ابي عبدالله الحسين بن علي عليهما السلام انه قال: ان لله مائده - و في روايه مأدبه - بقرقيسياء يطلع مطلع من السماء فينادي: يا طير السماء و يا سباع الارض هلموا الي الشبع من لحوم الجبارين.» بايد توجه داشت که اين روايت در منابع ديگر از امام صادق(ع) نقل شده است و به نظر مي رسد صاحب عقدالدرر به جهت تشابه کنيه، آن را به امام حسين نسبت داده است. مقايسه کنيد با، بحار، ج 52، ص 246.
[42] الغيبه نعماني، ص 288؛ الغيبه طوسي، صص 441، 442 و 463.
[43] البته در يکي از اين روايت ها (الغيبه طوسي، ص 442) صداي دمشقي در کنار نداي آسماني آمده است؛ يعني همراه يکي از علايم حتمي ظهور، ولي در اين حديث تنها اين نداي آسماني به نشانه هاي حقيقي ظهور شباهت دارد و بقيه موارد مذکور، به ظهور مهدي ارتباطي ندارد و به ظاهر پيش گويي است. همين که نداي آسماني و صداي دمشقي در کنار هم آمده است، اين مطلب را مي رساند که صداي دمشقي به نداي آسماني ربطي ندارد و از آن جداست.