بازگشت

هاشميه


هاشميه، پيروان ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفيه هستند. [1] اين فرقه اعتقاد داشتند که محمد مرده است؛ اما پسرش امام است و بعد از او ابوهاشم مهدي است و نمرده و حتي مي تواند مردگان را هم زنده کند. [2] وي فرد با نفوذ و مرد شجاعي بوده و قيام هاي مخفيانه اي عليه بني اميه داشته است؛ البته با انگيزه سياسي، نه مذهبي و در زمان سليمان بن عبدالملک مي زيست. حاکم اموي چون نفوذ شخصيت ابوهاشم را ديد، او را به دمشق فرا خواند و در راه شيري زهرآلود به او دادند؛ که بر اثر همين زهر از پاي درآمد. [3] برخي مرگ او را باور نداشتند و قائل به غيبت و مهدويت او شدند. [4] البته مهدويت ابوهاشم از ساخته هاي عباسيان مي باشد. [5] عباسيان با جعل اين فرقه توانستند با مطرح کردن دروغين وصيت ابوهاشم به يکي از سران بني عباس حق حکومت را از آل علي(ع) به خود منتقل سازند و بدين وسيله مردم را به تبعيت از خود فرا خواندند.

اين گروه الان وجود خارجي ندارند؛ گو اينکه فرقه بيانيه، پيروان بيان نهدي، که معاصر امام باقر(ع) بودند هم به مهدويت ابوهاشم اعتقاد داشتند. [6] .

البته در زمان خود ابوهاشم چنين اعتقادات مذهبي درباره او نبوده است.

عمربن عبدالعزيز

سعيدبن مسيب قائل به مهدويت وي شده است. [7] عمربن عبدالعزيز، هشتمين خليفه امويان بود، که به مدت دو سال و 5 ماه خلافت کرد؛ يعني از صفر سال 99 ه. تا رجب سال 101 ه. [8] روايت است که وي توسط مروانيان مسموم و با زهر از پاي درآمد. نسب وي از طرف مادر به عمربن خطاب مي رسد؛ يعني مادرش دختر عاصم بن خطاب بوده است [9] و برادرزاده عبدالملک مروان.

عمربن عبدالعزيز در مدينه ميان مسلمانان پارسا و آشنا به سنت اسلام تربيت شده بود. وي در مدت کوتاه خلافت خود کوشيد تا بدعت هايي را که پيشينيان او نهاده بودند، منسوخ کند. البته خدمات او را بايد با توجه به اوضاع تاريخي بررسي کرد؛ که آيا در واقع نيت او نسبت به اهل بيت(ع) خير بوده، يا نه؟ که اين مقاله جاي بحث آن نيست.

سعيدبن مسيب در سال 94 ه.: 712م. از دنيا رفته است. [10] وي از امام سجاد(ع) روايت نقل کرده و در محضر حضرت درس آموخته است. [11] سعيدبن مسيب امام را والاترين فقيه زمان مي دانست و احترام خاصي براي او قائل بود.

منابع و ما خذ شيعه، سعيد را يکي از پيروان امام سجاد(ع) مي دانند؛ ولي اين موضوع نمي تواند درست باشد. در حقيقت گرچه سعيد احترام خاصي به امام سجاد(ع) مي گذاشت و يکي از دوستان صميمي آن حضرت نيز بود؛ ولي در مسائل حقوقي و شرعي نظريات مشترکي با آن حضرت نداشت؛ و حتي بعد از شهادت امام سجاد(ع) بر پيکر آن حضرت نماز نخواند. [12] .

وي همان گونه که بيان شد، مدعي مهدويت عمربن عبدالعزيز شده بود. در حالي که نشانه هايي که از مهدي موعود در منابع روايي ذکر شده، هيچ کدام در عمربن عبدالعزيز وجود نداشت و چيزي دال بر اينکه خود عمربن عبدالعزيز هم مدعي مهدويت بوده، در منابع يافت نشد.

توجه به اين نکته مناسب است که درگذشت سعيدبن مسيب سال 94 ه. بوده؛ ولي درگذشت عمربن عبدالعزيز سال 101ه. مي باشد.

گروه و يا فرقه اي که پيرو اين ادعا باشند، يافت نشده است و کاملاً منقرض شده اند همچنين در منابع چيزي درباره غرض سعيد از چنين ادعايي يافت نشده است.


پاورقي

[1] الملل و النحل، شهرستاني، ج 1، ص 150.

[2] غاليان، صفري فروشاني، ص 89.

[3] تاريخ سياسي اسلام، حسن ابراهيم حسن، ج 1، ص 435، ترجمه ابوالقاسم پاينده، سازمان انتشارات جاويدان، چاپ هفتم، 1371.

[4] تشيع در مسير تاريخ، دکتر جعفري، ص 317.

[5] غاليان، صفري فروشاني، ص 90 و ص 140.

[6] فرق الشيعه، نوبختي، ص 48.

[7] المهديه في الاسلام، سعد محمد حسن، ص 182.

[8] تاريخ سياسي اسلام، حسن ابراهيم حسن، ج 1، ص 402.

[9] همان، ص 403.

[10] معجم رجال الحديث، آيت الله العظمي خويي(ره)، ج 8، ص 137، چاپ سوم، بيروت، 1403 ه.: 1983م.

[11] همان، صص 133-132.

[12] همان، ص 135.