بازگشت

امام حسين


تأثير فراوان برخورداري از ياران کارامد و هواداران استوار گام و مخلص، تا آن جاست که در بررسي تاريخ حضرت حسين بن علي (عليهماالسّلام) به اين نتيجه مي رسيم که وجود چنين ياراني، در ورود آن حضرت به ميدان خونين دفاع از اصول شريعت، ايفا کرده است.

در نقلي، مهم ترين دغدغه ي جناب عقيله ي بني هاشم حضرت زينب کبري (عليهاالسلام) که در شب عاشورا، در رابطه با ياران امام حسين (عليه السّلام) بروز کرده، او، به آن حضرت عرض مي کند:

اخي! هل استعلمتَ مِن اصحاب نيّاتهم؟ فاِنّي اخشي ان يسلموک عند الوثبه و اصطکاک اسنه؛ برادر جان! آيا از مقاصد و نيّت هاي ياران ات آگاهي پيدا کرده اي؟. من از آن مي ترسم که ايشان تو را در سختي جنگ رها کنند.

سيدالشهداء (عليه السّلام) در پاسخ، گريست و فرمود:

اما وَاللّهِ! - لقد نهرتُم و بَلَوتُهم و ليس فيهم الا شوَش الا قعسَ، لَيستاءنِسوُنَ بالمَنّيه دوني استيناس الطفل بِلَبنِ اُمّه؛ [1] به خدا سوگند! من ايشان را از خودم راندم و آزمايش کردم. در ميان آنان، کسي که مُتکبر و فراري از کار باشد، نيست. به درستي که اُنس ايشان به کشته شدن در رکاب من، بيش تر است از اُنس طفل شيرخوار به شير مادر.

آزمايش اطرافيان از سوي حضرت امام حسين (عليه السّلام)، حاکي از رابطه تنگاتنگ نحوهِ تصميم گيري رهبر با موقعيت روحي و رواني و اخلاقي و اعتقادي ياران است. همان گونه که اعلامِ برداشتن بيعت از ذمّه اطرافيان در منازل مختلفِ سفر به کربلا، به خصوص در شب عاشوراء، خبر از آن مي دهد که سيدالشهداء (عليه السّلام) به طور مستمر، در پي پاکسازي اطرافيان خود بودند تا در نهايت کساني به عنوان يار در کنار آن حضرت باقي بمانند که ناب ناب و در بالاترين درجه خلوص باشند.

در بيان ديگري، آن حضرت ياران خويش را چنين توصيف مي کند:

فاِنّي لا اعلم اصحاباً اوفي ولاخيراً مِن اصحابي [2] به درستي که من، ياران و همراهاني با وفاتر و بهتر از اصحاب خويش نمي شناسم.

اين، خود، نشانه ي آن است که بودن و نبودن چنين اصحابي، در تصميم سازي براي رهبري يک نهضتِ پايدار، بسيار حايز اهمّيّت است. به درستي که عدم وجود ياراني جان بر کف در اطراف حضرت حسن بن علي (عليهماالسّلام) باعث شد تا حضرت اش روياروييِ نظامي با معاويه لعنه اللّه را که به منزله ي به کارگيري آشکار تمام قوا براي ريشه کني باطل و پي ريزي و حفاظت از حکومت حق است، امري نابه جا به شمار آورد، و در مقابل، وجود همين ياران، هر چند اندک، پيرامون حضرت حسين بن علي (عليهماالسّلام)، عاملي مهم گشت تا قيام به شمشير بهترين راهِ احياي آيين رو به اُفولِ اسلام ناب به حساب آيد.

به راستي، آيا ياران حضرت مهدي (عليه السّلام) مي توانند کم تر از ياوران سيدالشهداء (عليه السّلام) باشند که ظهر عاشورا، جسم خويش را سپر تيرهاي بلا کردند تا حجّت خدا، در امنيّت، به اقامه ي نماز بپردازد؟

ضرورت عبرت آموزي از عمل کرد پيشينيان، طرح اين پرسش را بايسته مي کند که آيا اگر اهل کوفه به جاي پايمال نمودن بيعت خويش با سبط پيامبر اکرم(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم)، حضرت امام حسين(عليه السّلام)، بر عهد خويش درباره ي ياري آن حضرت، ثابت و استوار باقي مي ماندند، آيندگان شاهدِ رقم خوردنِ صفحات تاريخ با چه محتوا و مطالبي بودند؟


پاورقي

[1] موسوعه کلمات الاًمام الحسين (عليه السّلام)، ص 407؛ مقتل الحسين (عليه السّلام)، مقرّم، ص 262.

[2] موسوعه کلمات الاًمام الحسين (عليه السّلام)، ص 394.