بازگشت

محبوبيت اجتماعي


در دوران پيش از ظهور که يأس، سايه ي سياه خويش را بر وجودِ بشريت مي گستراند، خصيصه ي آينده نگريِ انسان، حسِّ اميد را، ناخودآگاه، از دلِ انسانيّت هاي مدفون مي روياند و آدمي را به «روزي ديگر» بشارت مي دهد.

بي گمان، نسلي که دچار يأس ها و سرخوردگي ها است، در پيِ ديدنِ روزي خواهد بود که تمامي استعدادهاي نهفته اش شکوفا شود، و همه ي انسان ها در پهنه ي زمين به جايگاه حقيقي شان برسند.

رهاورد بررسي ها نشان مي دهد که تمامِ تلاشِ امامان هدايت (عليهم السّلام)، در اين جهت مصروف مي شده که در زماني که يأسِ از دنيا و حاکمان آن بر شيعيان سيطره پيدا مي کرده، مراقب باشند تا نه تنها اين نااميدي به ناحيه ي رحمت الهي سرايت نکند، بلکه چراغ اميد به کارسازي و فرج و گشايش امور از جانب پروردگار متعال را در دل پيروان شان فروزان تر کنند. در روايتي از امام هشتم (عليه السّلام) چنين رسيده:

ما احسن الصبر، وانتظار الفرج... فعليکم بالصبر؛ فاِنّه اِنّما يَجييءُ الفرج علي اليأس...؛ [1] چه نيکو است صبر و انتظار گشايش امور را کشيدن... پس بر شما است که صبر پيشه کنيد؛ به درستي که فرج، آن گاه مي آيد که نااميدي فراگير گشته باشد.

در فضاي مالامال از يأس و نااميدي و سرخوردگي انسان ها، آشنايي با آينده ي سبز و پر نشاط از مجراي بشارت ها و پيش بيني هاي قطعي و تخلّف ناپذير انبيا و اولياي الهي، آدمي را در پي رسيدن به منجي و مُصلحي حقيقي مي دارد. اين حالت، در مرحله ي نخست، «تمايلي» بيش نيست، امّا با شناخت بيش تر نسبت به اوصاف متعالي و آرماني آن مصلحِ موعود و حکومت اش، در کنارِ رويارويي با واقعيّت هاي وحشت ناک و تلخ و نابه هنجار عصر پيش از ظهور، رفته رفته به «محبّت» و «دوست داشتن» رکن اصلي آن حکومت اصلاح گر، يعني قائد و رهبر نهضت، مبدّل مي شود. اين جا است که اين سخن در جاي گاه معنا و مفهوم واقعي خويش قرار مي گيرد:

«اِنّه لايخرج حتّي لايکون غائبٌ احبّ اِلي الناس منه، مِمّا يلقون من الشر [2] ؛ به درستي که [مهدي موعود (عليه السّلام)] قيام نمي کند تا زماني که هيچ غايبي نزد مردم محبوب تر از وي نباشد. و اين به خاطر شرارت ها و ناروايي هايي است که مردم ديده اند.

اهمّيّت عنصر محبوبيّت اجتماعي تا به آن جا است که وقتي به تاريخ مي نگريم، هيچ حکومتي را نمي يابيم که گفته باشد: «متکي بر ستم و سرکوب، بر مردم اِعمال حاکميّت مي کند.».

محبوبيّت اجتماعي که آمد، به دنبال خود مقبوليّت را مي آورد و با آمدن مقبوليّت، مردم، مُلتمِسانه، حاکم را بر اِعمال حکومت بر خويش دعوت مي کنند. نمونه ي بارز اين مطلب را در ماجراي بيعت مردم با حضرت علي (عليه السّلام)، مشاهده مي کنيم. [3] البته، متون رسيده درباره ي نحوه ي بيعت مردم با حضرت مهدي (عليه السّلام) نيز خالي از اين معنا نيست. [4] .

به خاطر فراهم بودن همين زمينه ي اجتماعيِ مناسب، وقتي امام عصر (عليه السّلام) ظهور مي کند، مردم، با تمام خوش حالي و در نهايت احترام، از آن حضرت استقبال مي کنند. مرحوم سيد بن طاووس، رحمه اللّه، در نقلي چنين آورده:

لايخرج المهدي حتّي يُقتل النفسُ الزکيّه. فاِذا قتلتِ النفسُ الزکيّه غضب عليهم اهل السماء و اهل الارض، فأتي الناسُ المهدي و زفوّها اِليه ما تزّف العروس اِلي زوجها ليله عِرسها [5] ؛ حضرت مهدي (عليه السّلام) قيام نمي کند تا زماني که نفس زکيّه به شهادت مي رسد. پس هنگامي که نفس زکيه کشته شد، اهل آسمان و زمين، بر قاتلان او خشم ناک مي شوند. در اين هنگام است که مردم، گِرد مهدي (عليه السّلام) جمع مي شوند، و او را همانند عروسي که شب زفاف به سوي خانه ي شوهر مي برند، براي حکومت مي آورند.

بي گمان تعبير «زفوها اِليه...» حاکي از اشتياق شديد مردم به حکومت حضرت مهدي (عليه السّلام) و فراهم بودن زمينه ي بي نظير اجتماعي قبل از ظهور است که به هنگام ظهور، اين گونه از حکومت آن حضرت استقبال مي شود. و همانطور که از متن روايت ظاهر است اين زمينه ي اجتماعي پس از بروز ظلمي آشکار که در قالب شهادت نفس زکيه پديد آمده، در جامعه ايجاد مي گردد، بر همين اساس مي توان علت رويکرد مردم به حکومت مهدوي را در ادامه سرخوردگي ايشان از ظلم و فساد ديگران ارزيابي کرد.

مرور رواياتي که در اين باره وارد شده اند به ما مي نماياند که عنصر محبوبيّت، در بستر سازي براي حکومت حضرت مهدي(عليه السّلام)، از جايگاه ويژه اي برخوردار است. در بياني از قتاده چنين رسيده است:

المهدي خيرالناس... محبوبٌ في الخلايق... [6] ؛ حضرت مهدي (عليه السّلام) بهترين مردم است... او، محبوب نزد خلايق است.

در تعبير ديگري از اهل سنّت اين طور آمده است:

اِذا نادي منادٍ من السماء: «اِن الحق في آل محمد»، فعند ذالک يظهرالمهدي علي افواه الناس و يشربون حُبّه فلايکون لهم ذکر غيره؛ [7] هنگامي که ندا دهنده اي از آسمان فرياد زند: «حق در آل محمد (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) است.»، پس در آن زمان مهدي ظاهر مي شود و محبّت او در دل مردم جاي مي گيرد به طوري که در ياد هيچ کس، غير او نخواهد بود.

در نقل ديگري، مقدار اشتياق مردم به آن حضرت، با تشبيه به شدت شوق و دل بستگي شتر ماده اي به فرزندش بيان شده:

... فيبلغ المؤ منين خروجه فيأتونه مِن کلّ ارض، يحنّون اليه کما تحنّ الناقه الي فصيلها...؛ [8] هنگامي که خبر خروج حضرت مهدي (عليه السّلام) به انسان هاي مؤ من مي رسد، از هر سرزميني به سوي او روانه مي شوند و با اشتياق به سوي او مي شتابند، همان طور که شتر ماده به طرف فرزند خود مي رود.


پاورقي

[1] بحارالا نوار، ج 52، ص 110؛ بحارالا نوار، ج 52، باب 22، ح 7 و...

[2] عقدالدرر، ص 94.

[3] مراجعه شود به خطبه 3 (شقشقيه)، نهج البلاغه.

[4] عقدالدرر، ص 96 و ص 142، باب الرابع؛ سنن الدّاني، ابوعمروالدّاني؛ لوحه 85 و 95.

[5] ملاحم و فتن، سيد بن طاووس؛ باب 63، ص 139؛ معجم احاديث الاِمام المهدي (عليه السّلام)، ج 1، ص 478، ح 319 (با کمي تفاوت).

[6] عقدالدرر، ص 202.

[7] همان مدرک، ص 83.

[8] همان مدرک، ص 113، باب 4.