بازگشت

انديشه ي افراطي در کشتار به هنگام ظهور


در احاديثي که از طريق عامّه رسيده است، خون ريزي هاي خيلي زياد و وحشت ناک ذکر شده است. اينک، به نقد بررسي يکي از آن ها مي پردازيم.

يوسف بن يحيي مقّدسي شافعي در کتاب عقدالدرر روايت مرسله اي را از اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره ي حوادث رم(روميه) [1] نقل مي کند و مي گويد:... فَيُکَبِّرُ الْمُسْلِمُونَ ثَلاثَ تَکبيراتٍ، فَتَکونُ کَالرَّملةِ عَلي نشزٍ، فَيَدْخُلُونُهَا، فَيَقتُلُونَ بِها خَمْسَمِئَةِ ألفِ مُقاتِلٍ، و يَقْتَسِمُونَ الأموالَ، حتّي يَکُونَ النَّاسِ في الْفَي ءِ شَيئاً واحِداً، لِکُلِّ إِنسانٍ مِنْهُم مِئَةُ ألفِ دينارٍ، وَ مِئَةُ رَأسٍ، ما بَيْنَ جارِيَةٍ وَغُلامٍ». [2] .

پس مسلمانان، سه تکبير مي گويند و مانند ريگ و شن هاي رواني که از بلندي ها فرو مي ريزند، داخل [روم]مي شوند و در آن جا، پانصد هزار جنگجو را مي کشند و غنائم و اموال را به طور مساوي تقسيم مي کنند، و به هر يک از آنان، صد هزار دينار و صد کنيز و يا غلام مي رسد...

اين روايت. مرسل است و مشکل سندي دارد و از نظر محتوا نيز قابل اعتماد نيست. پيدا است که جاعلان اين گونه احاديث، در خدمت حکومت هاي جائر بوده اند و به جهت توجيه پاره اي جنگ هاي پس از پيامبر اکرم (صلي اللّه وعليه وآله سلم) و قتل عام ها و کشتارهاي وسيعي که در آن صورت گرفت، اين چنين مجعولاتي را وارد کتاب هاي روايي کرده اند. مانند روايتي که به امام علي (عليه السّلام) نسبت داده اند که آن حضرت فرمود:... فيقتل من الروم حتي يتغيّرَ ماءُ الفرات بالدم. [3] يعني آنقدر از روميان را به قبل مي رساند که آب فرات به خون تغيير مي کند!

ابن کثير، در بارهي جنگ قادسيه مي گويد:

انهزم الفرس ولحقهم المسلمون... فقتل المسلمون بکمالهم و کانوار ثلاثين الفأ. وقتل في المعرکة عشرة الاف و قتلوا قبل ذالک قريباً من ذالک [4] ؛ لشکر ايرانيان، منهزم شد و فرار کردند. مسلمانان، به تعقيب آنان پرداخته و تمامي فرارايان را که سي هزار نفر بودند، به قتل رساندند. در جنگ سيزده هزار نفر آنان را گشته بودند. همين عدد را نيز قبل از آن گشته بودند...

وقتي به کتاب هاي تاريخي که در آن ها فتوحات را نوشته اند، مانند البدء و التاريخ و النهايه و... مراجعه مي کنيم. مي بيينم که، فرماندهان و زيردستان شان، جنايات زيادي را مرتکب شده اند.

رواياتي که مي گويد، از هر نه نفر هفت نفر و يا از هر هفت نفر، پنج نفر و يا دو ثلث مردم کشته مي شوند، به جنگ هاي قبل از ظهور، نظر دارند و نه زمان ظهور.

از طرفي، اختلاف در تعداد مقتولان نيز علّت هاي گوناگوني مي تواند داشته باشد که از جمله ي آن ها، ممکن است تفاوت مناطق و محورهاي درگيري و يا مراحل مختلف جنگ باشد.

با توجّه به احاديث زير و امعان نظر در دلالت آن ها، به اين واقعيت پي مي بريم که جهان، اندکي پيش از ظهور، دچار جنگ هاي خونين خواهد بود.

حديث 1- عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم، قالا: سمعنا أبا عبداللَّه (عليه السلام) يقول: «لا يَکونُ هذا الأمرُ حتَّي يَذهَبَ ثُلثُ النّاسِ.»، فَقيلَ لَهُ: «إذا ذَهَبَ ثُلثُ النَّاسِ فَما يَبقي ؟» فقال، (عليه السّلام): «أما تَرضَوْنَ أنْ تَکونُوا الثُّلثَ الْباقي؟ [5] »؛ ابوبصير و محمّد بن سلم گويند: از امام صادق (عليه السلام) شنيديم که مي فرمود: «اين امر واقع نمي شود تا اين که دو سوم مردم از بين بروند.». پس به حضرت اش عرض شد: «اگر دوسوم مردم از بين بروند. چه کسي باقي مي ماند؟». پس فرمود: «آيا راضي و خرسند نمي شويد که از يک سوم باقيمانده باشيد؟».

حديث 2-... عن زرارةٍ، قال: قلت لأبي عبدالله (عليه السلام): «النِّداءُ حقٌّ؟». قال: إي؛ وَاللّهِ حَتَّي يَسْمَعُهُ کلّ قَوْمٍ بِلِسانهم.». وقال، عليه السّلامُ: «لا يَکُونَ هذَا الأمرُ حَتَّي يَذْهَبَ تِسْعَةُ أعشارِ النَّاسِ.» [6] ؛ زراره گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: «ايا نداي آسماني حقيقت دارد؟». فرمود: «بلي؛ به خدا قسم! چنان است که هر قومي با زبان خودشان، آن را مي شنوند.» آن حضرت فرمود: «اين امر محقّق نمي شود تا اين که نُه دهم مردم از ميان بروند.».

حديث 3-... عن سليمان بن خالد، قال: سمعتُ أَبا عَبدِاللّهِ (عليه السلام) يَقُولَ: «قُدَّامُ القائِمِ مَوْتَتانِ: مَوْتٌ أَحْمَر وَ مَوْتٌ أبْيَضُ، حَتَّي يَذْهَبَ مِنْ کُلِّ سَبْعَةٍ خَمْسَةٌ. اَلْمَوْتُ الأحْمَرُ، السّيف؛ والمَوْتُ الأَبْيَضُ، الطاعُونُ.» [7] ؛...سليمان بن خالد گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود: «قبل از قيام قائم (عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف)، دو نوع مرگ و مير رخ مي دهد: مرگ سرخ و مرگ سپيد. تا اين که از هر هفت نفر، پنج نفرشان از بين بروند. مرگ سرخ با شمشير، مرگ سفيد، با طاعون است.»

با ملاحظه ي اين احاديث و احاديث ديگر، معلوم و مبرهن مي شود که حجم وسيعي از مرگ و ميرها و خون ريزي ها، مربوط به دوران پيش از قيام امام عصر، (عليه السّلام)، و قبل از نداي آسماني است. بنا به روايت يونس بن رِباط که مي گويد:

سَمِعْتُ أبا عبداللّه (عليه السّلام) يقول: «اِنَّ أهلَ الحَقِّ لَمْ يَزالوا مُنذُ کانُوا في شِدَّةٍ. أما إِنَّ ذاکَ إلي مُدَّةٍ قَريبَةٍ وَعافِيَةٍ طويلَةٍ [8] .

از اباعبدالله (عليه السّلام) شنيدم که مي فرمود: «همانا، اهل حقّ، از هنگامي که در شدّت و سختي بوده اند، پيوسته در آن حال خواهند بود (سختي با آنان همراه است). و همانا بدانيد که پايان آن سختي ها، نزديک و عافيت اش طولاني است.».

بالاخره درنوميدي بسي اميد است پايان شب سيه سپيد است که اِنَّ مَعَ العُسرِ يُسراً فانَّ مع العُسر يسرا.

خلاصه اين که يک دسته از روايات در مورد خون ريزي ها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و يک دسته از خبار، از مجهولات و از اسرائيليات است که با هدف و انگيزه هاي مختلفي. مانند خدشه دار کردن چهره نهضت جهاني و حکومت حضرت مهدي.. و يا توجيه گشتارها در فتوحات و...، وارد کتابهاي روايي شده است.

نيز يک سري از آنها، مرسله و مرفوعه است و مشکل سندي دارد، مرفوعه ي فضل بن شاذان از امام صادق (عليه السلام) از اين قبيل است:

يقتُلُ القائِمُ (عليه السلام) حَتَّي يَبلُغَ السُّوقَ، قالَ: فيقولُ لَهُ رجلٌ مِنْ وُلد أبيهِ: «إنَّکَ لَتَجْفِلُ النَّاسَ إجفالَ النَّعَم! فَبِعَهدٍ مِن رسولِ اللّهِ (صلي الله وعليه واله وسلم) أو بِماذا؟» قالَ: «وَلَيسَ في النَّاسِ رَجُلٌ أَشدُّ بَأساً.». فَيَقُومُ إليهِ رجُلٌ مِنَ المَوالي فَيَقوُلٌ لَهُ: «لَتَسْکُتَنُّ أَوْلَأَضْرِبَنَّ عُنُقَکَ.». فَعِنْدَ ذالکَ يُخرِجُ القائمُ (عليه السلام) عَهْداً مِن رَسُولِ اللّهِ (صلي الله وعليه واله وسلم) [9] ؛ حضرت قائم (عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف) آن قدر از انسان ها مي کشد تا ساق پا را خون فرا مي گيرد. شخصي از فرزندان پدرش [10] به حضرت اعتراض شديد مي کند و يم گويد: «مردم را از خود دور مي کني، هم چنان که گلّه و گوسفندان را رم مي دهند! آيا اين روش، طبق دستور رسول خدا، است؟ به چه دليلي اين چنين رفتار مي کني؟». يکي از ياران حضرت، از جاي برمي خيزد و مي گويد: «سکوت مي کني يا گردان ات را بزنم؟». حضرت، عهد و پيماني را که از رسول خدا (صلي الله وعليه واله وسلم)، همراه دارد، بيرون مي آورد و ارائه مي کند.

البته، همچنان که در ابتدا و حديث ذکر شد، اين حديث، مرفوعه است و مشکل سندي دارد و از طرفي محتوا و دلالت اش، ناقص و باتمام است؛ زيرا، سوق، هم ساق پا را گفته اند و هم ممکن است نام شهر يا محلي باشد، محلّي همانند سوق الأهواز، (نام اهواز فعلي) سوق حَکَمَة (نام يکي از مناطق اطراف کوفه)، سوق اسد (در اطرف کوفه)، سوق الثلاثاء (منطقه اي در بغداد قبل از ساخته شدن شهر) [11] ،... بنابراين نمي توانيم بگوئيم، «حتّي يبلغ السوق» به معناي رسيدن خون به ساق پا است، خصوصاً، با توجه به اينکه در حديث مذکور، صبحت از خون به ميان نيامده است، بلکه چنين به نظر مي رسد که «سوق»، به معناي «رسيدن به محل و مکاني» باشد.

البته، ما، طبق روايات صحيح، جنگ و خون ريزي ها، اعدام ها و انتقام از ظالمان را در عصر ظهور مي پذيريم، لکن نه به اين اندازه ها «رواياتي از اهل بيت (عليهم السلام) موجود است که تعداد قتل ها و مشخّصات فردي و گروهي مقتولان، در آن ها مشخّص شده است. و در ذيل بعد از نگرش به شيوه ي رفتار حضرت مهدي(عج) با دشمنان و معاندين به معرفي آنان مي پردازيم.


پاورقي

[1] واقع در شما او غرب قسطنه طنية است حموي مي گويد: امروز اين نقاط، در دست فرنگ است و پاپ در آن سکونت دارد. (معجم البلدان؛ ج 3. ص 10. به فرهنگ معين؛ ج 5، ص 634 رجوع شود).

[2] عقدالدرر، ص 189، باب 9، ف 1؛ معجم الأحاديث، ج 3، ص 124.

[3] عقدالدور، 89.

[4] البدايه والنهاية، ج 7، ص 44.

[5] کمال الدين، ج 2، ص 655 - 656، ب 57، ح 29؛ الغيبة، طوسي، ص 206 (با اندکي تفاوت در عبارت «قلنا: إذا ذهب ثلثا الناس فمن يبقي ؟»).

[6] الغيبة، نعماني، ص 274، ب 14، ح 54.

[7] کمال الدين، ج 2، ص 655، ب 57، ح 27.

[8] الغيبة، نعماني، ص 284، ب 15، ح 4.

[9] اثبات الهداة، ج 2، ص 585، ب 32، ف 59، ح 792؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 387، ب 27، ح 203 - و باسناده (السيّد علي بن عبدالحميد في کتاب الغيبة) الي کتاب الفضل بن شاذان رفعه الي عبداللّه بن سنان عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال.

[10] شايد مقصود اين باشد که يکي از فرزندان پيامبر و علي عليهما اسلام بود.

[11] معجم البلدان، ج 3، ص 283؛ موارد السجن، ص 367؛ مجمع البحرين، ج 5، ص 188.