قاطعيت امام در برخورد با اشخاص و گروه هاي مختلف
ائمه ي طاهر، (عليهم السّلام)، مهربان بودند و همه، منشأ رحمت و برکات اند. امام رضا، (عليه السّلام)، مي فرمايد: «الإمام، الأنيسُ الرَّفيقُ، والِدُ الشّفيقُ، وَالأَخُ الشَّقيقُ والأمُّ البَرَّةُ بالوَلدِ الصَّغيرِ و مَفزَعُ العِبادِ في الدّاهِيَةِ النّادِ...؛ [1] امام، همدمي رفيق، پدري دل سوز، برادري برابر، مانند دو نيمه ي خرما که به هم متصل باشند، مادر مهرباني نسبت به فرزند خردسال اش، پناه امّت در گرفتاري هاي هول ناک است.».
نيز ابوربيع شامي گويد: به امام صادق، (عليه السّلام)، عرض کردم: «حديثي از عمر بن اسحاق به من رسيده است.». فرمود: «عرضه بدار.». گفتم: «عمرو، پيش اميرالمؤمنين (عليه السّلام) رفت و آن حضرت در چهره ي او زردي مشاهده کرد. حضرت فرمود: اين زردي چيست؟ گفت: به مرضي مبتلا بودم. پس حضرت علي، (عليه السّلام)، به ايشان فرمود: إنّا لَنَفرح لِفَرحِکُم وَنحزُنُ لِحُزنِکُم ونَمرُضُ لِمَرَضِکُم وَنَدعُوا لَکُم فتَدعُونَ فَنُؤمِّن... فقال أبوعبدالله، (عليه السّلام): «صَدَقَ عَمْروٌ.»؛ [2] .
همانا، ما، در شادي شما شاديم و در غم و اندوه شما، اندوه ناک و در مريضي شما، مريض مي شويم و براي شما دعا مي کنيم. پس شما دعا کنيد و ما آمين مي گوييم.... پس امام صادق، (عليه السّلام)، فرمود: «عمرو، راست گفت.».
نظير اين جريان را رميله از اميرالمؤمنين (عليه السّلام) نقل مي کند. [3] .
نيز امام عصر(عج) در توقيعي به شيخ مفيد(ره) مي فرمايد: «... إنّا غَيرُ مُهملينَ لِمُرعاتِکُم، وَلا ناسينَ لِذِکرِکُم وَلَولا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُم اللَّأْواءُ وَاصْطلَمَکُمُ الأَعداءُ؛ [4] همانا، ما، سرپرستي شما را وا نگذاشته ايم [شما را مراعات و مواظبت مي کنيم ] و فراموش تان نمي کنيم، اگر جز اين بود، گرفتاري ها، شما را از پاي مي انداخت و دشمنان، شما را از بين مي بردند...».
امثال اين احاديث بسيار است: ائمه ي طاهر، (عليهم السّلام)، مايه ي رحمت اند و مقتضي رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است. مقابله ي قاطع با ظالمان و مخالفان حاکميت اسلام، يکي از مصاديق رأفت و رحمت امام به مؤمنان است. با توجه به اين که شرايط ويژه ي هنگام ظهور طوري است که جايي را براي کوچک ترين اغماض و مدارات با معاندان نمي گذارد، قاطعيّت امام و ياران مقتدر و شهادت طلب آن حضرت در رويارويي با دشمنان و ايجاد رعب و وحشت در ميان آنان، هر مخالف ستم پيشه اي را به تسليم وا مي دارد و آنان، چنان مرعوب مي شوند که بعضاً، خلع سلاح شده. و قدرت رويائي را ندارند. و بدين ترتيب دامنه برخورد نظامي و خون ريزي، تقليل مي يابد و به حدّاقل مي رسد. از طرفي، زمينه ي گناه نيز از ميان مي رود؛ چون، امنيّتي براي طاغيان و عاصيان نخواهد بود.
بنابراين، اکثريّت مردم، مظلوم و ستمديده و طالب خير و صلاح و از کساني خواهند بود که امام عصر(عج) آنان را مورد لطف قرار مي دهد و تنها گروهي اندک مقاومت نشان مي دهند. و اين جا است که در چنين شرايطي، صلح و تقيه و رحمت و رأفت با اين گونه افراد و گروه ها و خطوط، معنا ندارد و چاره اي جز شمشير و اِعمال قوّه ي قهريّه و قضاوت هاي داودي و سليماني که در آن نيازي به شهادت شاهدي ندارد، [5] نيست.
پس اشخاص و گروه هايي مورد نقمت واقع مي شوند که مي خواهند مانع پيشرفت، و به اصطلاح سد راه و صد «عن السبيل» هستند. اين جا است که طبق روايت، «واي به حال کسي که مانع حرکت حضرت بشود.».
بعضي از آنان، قوم و نژاد خاصي اند و برخي پيرو اديان ديگرند و گروه ها و فرقه هايي به ظاهر مسلمان ولي منافق صفت و يا مقدّسان کج انديش خواهند بود. امام زمان(عج) با هر يک، به شيوه ي خاصي برخورد خواهند داشت. با نقل رواياتي، اين موارد را بازگو مي کنيم.
پاورقي
[1] اصول کافي، ج 1، ص 200.
[2] بصائرالدرجات، ج 5، ب 16.
[3] بحارالأنوار، ج 26، ص 154.
[4] احتجاج، ج 2، ص 323؛ بحارالانوار، ج 53، ص 174؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 518.
[5] اصول کافي، ج 1، ص 397؛ کمال الدين، ج 2، ص 671.