بازگشت

حصکفي حنفي


ابوالفضل يحيي بن سلامه ي حصکفي، از علماي نامدار قرن ششم هجري بوده و وفات او در سال 551 ه بوده است. ياقوت حموي، ترجمه ي او را در معجم الأدباء آورده است. شايد او، از نخستين کساني از اهل سنّت است که از حضرت مهدي، عجّل الله فرجه، به زبان شعر، به عنوان «دوازدهمين امام» و به عنوان «آن مهدي که شيعه ي اماميّه به او اعتقاد دارد» نام مي برد. او، در ضمن يک قصيده ي مفصّل، به زبان بليغ و زيباي عربي، مي گويد:



و سائلي عن حبّ أهل البيت هل

اُقِرّ إعلاناً به أم أجحدُ



هيهات ممزوجٌ بلحمي و دمي

حُبُّهُمُ و هوالهُدي والرَّشَدُ



حيدرةٌ و الحسنان بعدَه

ثمّ عليٌ و ابنُه محمد



و جعفر الصادق و ابن جعفر

موسي و يتلوهُ عليُّ السيدُ



اعني الرضا ثم ابنُه محمدٌ

ثم عليٌّ و ابنُه المسدّدُ



الحسن التالي و يتلو تِلوَه

محمد بن الحسن المعتقدُ



قومٌ هم ائمتي و سادتي

و ان لَحاني معشرٌ و فنّدوا



اي کسي که از من، درباره ي محبّت اهل بيت مي پرسي: «آيا به طور آشکار به آن اقرار کنم، يا آن را انکار»

هيهات! (که اين محبت را انکار کنم!) بلکه محبت ائمه ي هدي با گوشت و خونم آميخته شده است.

علي، و پس از او، حسن، حسين، سپس علي، و فرزندش محمّد، و جعفر صادق، و فرزند جعفر [يعني]موسي.

و به دنبال او، فرزندش علي بزرگوار - مقصودم رضا است -، سپس فرزندش محمّد سپس علي و فرزند مؤيدش حسن و آن که به دنبال او مي آيد، يعني، محمّد فرزند حسن (عسکري) که مورد اعتقادم است.

اينان، همگي امامان و سروران من اند، گرچه گروهي، درباره ي آنان با من به جدال بنشينند و بخواهند عقيده ي مرا درباره ي آنان ابطال کنند.

اين قصيده را ابن جوزي حنفي، در کتاب (المنتظم، ج 3، ص 183) و عماد اصفهاني در کتاب خود (خريدة العصر) آورده اند.

نيز در صدر کتابي به نام الائمة الاثنا عشر که تاليف شمس الدين ابن طولون است، اين شعر آمده است.

اين شخص را گرچه ابن اثير (صاحب الکامل في التاريخ) از متقدّمين، و مرحوم شيخ عباس قمي در الکني و الالقاب [1] از متأخّرين، شيعه قلمداد کرده اند، ولي تتمه ي سخن او، در همين قصيده، و دفاع او از خلفاي سه گانه و اعلام اين که او يک شافعي مذهب است نشان مي دهد که وي، فردي از اهل سنّت و پابند به مذهب خود است.

با هم بخوانيم:



و لست أهواکم ببغضي غيرکم

إني إذن أشقي بکم لاأسعُد



فلا يظن رافضيٌ انّني

وافقته أو خارجيٌ مفسدُ



محمدُ و الخلفاءُ بعدَه

أفضلُ خلقِ الله فيما أجِدَ



و الشافعيُ مذهبي مذهبُه

لأنّه في قولِهِ مؤيَّد



گمان نشود که من، در کنار مودّت و محبّت شما اهل بيت، خلفا را مبغوض مي دارم.. چرا که در اين صورت، من، به وسيله ي شما، بدبخت مي شوم، نه خوش بخت و سعادت مند.

پس هيچ رافضي (يعني شيعه) يا خارجي مفسد، گمان نکند که من، با او، در بغض داشتن خلفا، موافق ام.

محمّد و خلفاي پس از او، بهترين خلق خدايند که من يافته ام و مذهب شافعي، مذهب من است؛ زيرا او، در کلام اش، تاييد شده است!


پاورقي

[1] الکني و الالقاب، ج 2، ص 162، انتشارات بيدار - قم (افست از چاپ مطبعة العرفان صيدا / لبنان، سال 1358).