بازگشت

مقايسه و نتيجه


امروزه پديده «جهاني شدن»، امري فراگير، گسترش يابنده، پيچيده و داراي آثار و پيامدهاي گوناگون در زندگي بشري است؛ به طوري که شرايط زندگي انسان ها را در بيشتر جنبه هاي آن، دستخوش دگرگوني هاي ژرف کرده است. از اين رو نمي توان گسترش نوآوري هاي اقتصادي در سرتاسر جهان، انطباق هاي فرهنگي و سياسي ملازم اين گسترش، تغيير و تحوّلات ارتباطاتي و تکنولوژيکي، در هم تنيدگي روابط، افکار و انديشه هاي بشري، پيچيدگي انگاره هاي اقتصادي، مالي و اعتباري و... را ناديده گرفت و نسبت به آن بي تفاوت بود.

از طرفي به علت تنوّع، پيچيدگي و نو بودن مباحث و موضوعات آن، نمي توان موضع گيري مثبت يا منفي قاطعي در مورد آن داشت؛ هر چند جنبه ها و پيامدهاي منفي و آثار نگران کننده آن، رو به فزوني است. همچنين به علّت اين که در پس پرده اين روند، عوامل و کارگزاران متعدّد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي قرار دارند؛ بايد به دقت و هوشمندانه آن را مورد بررسي و تحليل قرار داد.

به هر حال روشن است که: مباني، اهداف، ويژگي ها، آثار و پيامدهاي «جهاني کردن» و «جهاني سازي» و حتّي «جهاني شدن»، تفاوت و تباين اساسي با مباني، اهداف، ويژگي ها و خصوصيات «حکومت جهاني حضرت مهدي(عج)» دارد. هدف و مبناي اصلي اين «جهان گستري» سودجويي و تأمين منفعت بيشتر براي دولت هاي بزرگ، شرکت ها و نهادهاي فرا ملّي و... و نيز برتري طلبي و سلطه جويي قدرت هايي چون ايالات متحده است.

حتي مي توان قائل شد که «جهاني شدن» - به رغم مباني قابل توجّه آن - به نوعي با سرمايه داري جهاني پيوند خورده است. به هر حال در اين دو پروژه، شاهد گسترش و هژموني سياسي و فرهنگي غرب و ايالات متحده هستيم که نکته تلاقي و نزديکي آنها نيز به شمار مي رود. گفتني است که آنچه در اين دو وجود ندارد، تلاش براي تأمين نيازهاي اساسي جهانيان، چون برابري، عدالت، معنويت، اخلاق، رفاه همه جانبه و... است؛ برعکس در سايه آنها جهان اينک با اباحي گري و بحران معنويت، هويت و اخلاق رو به رو است؛ بلکه بحران ناامني، فقر، بهره کشي و نابرابري نيز به طور فزاينده اي گسترش مي يابد.

«جهاني شدن» با داشتن ابعاد و اشکال مختلف و مبهم و پيامدهاي سوء، نمي تواند وجه مشترکي با «حکومت جهاني حضرت مهدي(عج)» داشته باشد؛ هر چند پاره اي از ويژگي ها و نشانه هاي آن، با بعضي از ويژگي هاي حکومت آن حضرت مشابهت دارد و به خوبي مي تواند نشانگر اين باشد که زمينه تشکيل حکومت جهاني فراهم شده و سطح آگاهي، علم، پيشرفت و بالندگي جوامع به حدي رسيده است که بتوان به طور علمي و استدلالي، صحبت از آن حکومت جهاني و قريب الوقوع بودن آن نمود و ويژگي هاي والا و برتري هاي بي بديل آن را مطرح کرد. «جهاني شدن»، به روشني نياز انسان ها را به نزديکي و اتحاد با هم و تشکيل «جامعه جهاني واحد» آشکار مي سازد و راه کارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي آن را به گونه اي مدرن نمايان مي کند. گسترش سريع ارتباطات و نزديکي جوامع به يکديگر، امکان گفت وگو و تبادل آرا و افکار، استفاده مردم جهان از آخرين اخبار و يافته هاي علمي و پزشکي، تعامل و همفکري در مورد مسائل سياسي (جنگ، صلح و...) جهان، بالا رفتن سطح سواد و معلومات، جهاني شدن فنّ آوري و صنعت و... برخي از وجوه مثبت و قابل قبول جهاني شدن است که مدل کامل و مطلوب آنها در حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) وجود خواهد داشت.

وقتي جامع بشري به مرحله اي از رشد و شکوفايي علمي، صنعتي و فکري مي رسد که در آن نياز شديدي به اتحاد و نزديکي احساس شده و بشر در بيشتر جنبه هاي زندگي، رفتارها و گفتارهاي فرا ملّي و جهاني از خود بروز مي دهد؛ در اين صورت مي توان تئوري «تشکيل دولت کريمه جهاني» را به جهانيان ارائه داد و نکات مثبت و ارزنده آن را بيان نمود. از آنجايي که انسان ها نمي توانند موانع، کاستي ها و کمبودهاي حرکت رو به رشد خود را، به طور کامل از بين ببرند؛ در اين صورت نياز به قدرتي برتر و فوق بشري بيشتر احساس مي شود و قلب ها و افکار بدان سو متمايل مي گردد. البته حکومت حضرت ولي عصر(عج) نه تنها حکومتي آرماني و الهي است؛ بلکه حکومتي کاملاً عقلاني و علم گرا است و با وضعيت پيشرفته جهان، سازگار و متناسب است.

به هر حال شيعه با ديدگاهي روشن نسبت به آينده تاريخ بشري، همواره منادي و بشارت دهنده «زندگي مطلوب جمعي» و تشکيل «حکومت صلح و عدل جهاني» بوده است و با اتکا به همين اعتقاد، خود را در تمامي سختي ها و بحران ها حفظ کرده و منتظر پايان خوش تاريخ بوده است.

مدعاي اصلي ما در اين نوشتار اين است که «جهاني کردن» و «جهاني سازي» دنيا را در ورطه انحراف، جنگ، ناکامي و اباحي گري قرار داده است و پيامدها و آثار نامطلوب و ناگواري با خود به همراه دارد که هيچ يک در حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) وجود نخواهد داشت. با توجّه به انحرافات به وجود آمده، مي توان گفت که «جهاني شدن» نيز لزوماً پيشرفت طبيعي زندگي بشري نيست و اکنون يک سير طبيعي را طي نمي کند. به گفته پروفسور مولانا: «اين چه جهاني سازي است که 14 مردم دنيا گرسنه به خواب مي روند؟! 25% مردم افريقا زير محور فقر زندگي مي کنند؟! 1% مردم دنيا، 95% تسليحات جهان را در دست دارد؟! عدالت اجتماعي هنوز در تئورهاي روابط بين الملل مطرح نشده است؟ جهاني سازي، جهان را به نفع عده اي تغيير مي دهد و...؟»

بر اين اساس الان جهان - به خصوص دنياي غرب و مدرن - از چند بحران بزرگ، رنج مي برد: 1. بحران مشروعيت 2. بحران فساد 3. بحران اخلاق 4. بحران هويت 5. بحران مشارکت 6. بحران اشتغال و صادرات و... غرب تلاش مي کند با انتقال اين بحران به خارج از مرزهاي خود، کمي از آثار و نتايج سهمگين آن بکاهد و به عبارت روشن تر، درصدد جهاني کردن اين مشکلات و بحران ها آمده است. بر اين اساس جهاني کردن، جهاني سازي و حتّي جهاني شدن - در بعضي از وجوه آن - داراي اختلافات و تفاوت هاي اساسي با حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) است.