بازگشت

جنبه هاي آثار منفي جهاني شدن


بعضي از جنبه هاي آثار منفي جهاني شدن عبارت است از:

- نبود رهبري واحد و تأثير گذار در عرصه بين الملل و فزوني رقابت ها و ستيزه جويي ها؛

- تخريب محيط زيست، فعاليت بي حد و حصر شرکت هاي فرا ملّي در استفاده بي جا و اسراف گرانه از طبيعت، کمبود منابع اوليه و فرسايش تدريجي زمين در بيشتر ابعاد آن؛

- ترويج فساد، بي بند و باري، فحشا و فرهنگ منحط غربي و از بين رفتن آموزه هاي اخلاقي و معنوي در پرتو اين فرايند؛

- به وجود آمدن نابرابري هاي اقتصادي در برخي از کشورها و به وجود آمدن شکاف بين کشورهاي شمال و جنوب و گسترش و تعميق فقر و نابرابري و بهره کشي از مستضعفان؛

- دوري الزامي کشورهاي جنوب از تأمين نيازهاي اساسي مردم خود (توزيع عادلانه غذا، آب لوله کشي، برق براي مناطق محروم، بهداشت مناسب و...)؛

- افزوده شدن بر معضل بيکاري به جهت رشد سريع فن آوري و مکانيکي شدن بسياري از امور زندگي؛

- رواج فرهنگ تجمّل پرستي و مصرف گراي در تمامي گوشه و کنارهاي زمين؛

- شکل دهي ذائقه مصرف کنندگان (از غذا گرفته تا لباس) از سوي شرکت هاي فراملّي و وسايل ارتباط جمعي بين المللي؛

- زوال تنوع و گوناگوني فرهنگي و اشاعه يک فرهنگ سطحي و مبتذل در جهان؛

- فزوني معضلات حقوق بشر و سوء استفاده از آن به منظور تشر زدن و حتي باتوم کاري کشورهاي غير غربي و مجبور کردن آنها به تسليم در برابر خواسته هاي کشورهاي پيشرفته؛

- جهاني شدن جرايم و خلاف ها (قاچاق مواد مخدر، قاچاق زنان و کودکان و...) و بيماري هاي (مثل ايدز و...)؛ [1] .

- به اعتقاد افرادي نظير چامسکي و بارنت، جهاني شدن اقتصاد، سبب فقر گستري، بيکاري و به تعبيري جهاني شدن بعضي از مردمان دارا و محلي شدن برخي نادارها شده است. [2] روزه نا نيز از برخي ناظران جهاني نقل مي کند: مجموعه پيامدهاي ناگوار در نتيجه برتري نهايي جهاني شدن به اين ترتيب است: «گرايش اقتصادي آن، به سوي انحصارگرايي است؛ بر حاکميت جبري فن آوري، شکاکيّت سياسي، مقهور ساختن و از تحرّک انداختن [حريف ] استوار است؛ مضمون منطق غايي و جهاني آن انعطاف ناپذير است و تنها به انباشت سرمايه و بازار مصرف اصالت مي دهد و مرام آن به گونه اي است که عوامل، علّت ها و هدف هاي بيرون از حيطه انباشت سرمايه و بازار مصرف را از ارزش هاي داراي اولويت اجتماعي کنار مي گذارد. [3] .

مسائلي مانند آزادي، حقوق بشر و... نيز بازيچه دست صاحبان قدرت قرار گرفته است. جهاني سازي، فقط به آزادي تظاهر مي کند؛ اما در حقيقت در صدد خارج کردن آن از نظم جهاني است. منحصر کردن تمام اصول با قانون بازار، با اصل آزادي مغاير است و تنها توهم آن را موجب مي شود. از طرفي آنچه اکنون به عنوان حقوق بشر مطرح مي شود، تنها پوششي براي پوشاندن حقيقت است. در روند جهاني شدن حقوق بشر، تنها به يک بهانه تبديل شده است.

با توجّه به اين مشکلات، نارسايي ها و کاستي ها و نيز با دقّت و تأمل در نيازها و خواسته هاي بشر در حرکت به سوي يکپارچگي و اتحاد جهاني - که متناسب با فطرت آنان است - به اين نتيجه روشن و بديهي دست مي يازيم که: «اينک بهترين فرصت و موقعيت براي ترسيم چهره اي روشن و گويا از نظام جهاني مهدوي(عج) فرا رسيده است و بايسته است که اين نظريه پيشينه دار شيعه را با تبيين مباني، اهداف، پيامدها و ويژگي هاي آن، در اختيار بشر قرار دهيم».


پاورقي

[1] براي مطالعه بيشتر ر.ک: پگاه حوزه؛ مقاله جهاني شدن از منظر مذهب، شماره 61، ص 11 و 12.

[2] فصلنامه پژوهش و سنجش شماره 25، ص 225.

[3] مجله سياست خارجي، سال سيزدهم، شماره 4، ص 1029.