بازگشت

سياست و تضعيف دولت هاي ملي


علاوه بر اقتصاد، بحث هاي گسترده اي نيز درباره جهاني شدن «سياست» وجود دارد که مهم ترين آنها، تضعيف موقعيت نهادهاي دولتي و تقويت سازمان ها و نهادهاي بين المللي است. بر اين اساس، دولت ها و سياستمداران، در يک فرآيند بين المللي و جهاني، با هم تعامل مي کنند و تصميم گيري و فعاليت جمعي دارند. «جهاني شدن، بزرگ ترين تهديد براي الگوي دولت - محور است... در نتيجه اين فرايند، توانايي دولت هاي ملّي در اتخاذ اقدامات مستقل در اجراي سياست هاي خود محدود شده، کنترل آنها بر کالاها - تکنولوژي و اطلاعات کاهش مي يابد و حتّي اختيار آنها در تبيين قواعد و قانون گذاري، در محدوده سرزمين ملّي نيز تنزّل پيدا کرده است». [1] .

از لحاظ سياسي، با ظهور و گسترش اختيارات نهادهاي سياسي جهاني، تحولات چشمگيري در حوزه قدرت و حاکميت دولت هاي ملّي و ماهيت نظام بين المللي، رخ نموده است. سازمان ملل متحد و ساير نهادهاي جهاني، از جلمه مهم ترين بازيگران سياسي در سطح بين المللي هستند که قدرت تصميم گيري در سطح جهاني دارند... ديگر دولت هاي ملّي به خودي خود، نمي توانند حريفي براي برخورد با چنين مسائل حياتي جهاني باشند. در نتيجه استقلال عمل سازمان هاي بين المللي در حوزه تصميم گيري، رو به افزايش بوده است.

در يک تحليل ديگر، پديده اي که امروز از آن به عنوان «جهاني سازي» تعبير مي شود، چيزي نيست جز تلاشي هماهنگ، برنامه ريزي شده، مقتدرانه و همه جانبه براي تشکيل يک «حکومت واحد جهاني» و سيطره قدرتمندانه به چهار سوي عالم؛ به نحوي که همه فرهنگ ها، تمدن ها، کشورها و جوامع بشري تحت سلطه اين حکومت باشند و از آيين، قوانين و دستورات آن فرمان برند. اين مسأله عمدتاً از سوي قدرت هاي بزرگ جهان - به خصوص ايالات متحده - مطرح شده و امري خطرناک است. مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايد: «نظم نويني که آمريکا در پي آن است، متضمّن تحقير ملّت ها و به معناي امپراتوري بزرگي است که در رأس آن امريکا و پس از آن قدرت هاي غربي قرار دارند...». [2] .


پاورقي

[1] کنث نش، جامعه شناسي سياسي معاصر؛ جهاني شدن سياست و قدرت، ص 10 (مقدمه).

[2] فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 25، ص 106 و 107.