بازگشت

فرهنگ جهاني واحد


عده اي بر اين عقيده اند که: هنجارها، ايستارها و ارزش هاي تقريباً يکساني، بر جوامع حاکم خواهد شد (البته با حفظ برخي از سنن و ارزش هاي محلّي و منطقه اي)، و مردم جهان، تابع يک فرهنگ واحد، برتر و غالب خواهند شد و هويت و ماهيت خود را بر آن اساس تبيين خواهند کرد. در سطح فرهنگي بايد از ظهور «جامعه مدني جهاني» سخن گفت. رابرتسون مي نويسد: «فرهنگ در نظريه نظام جهاني به ملاحظه مهمي تبديل شده است. در واقع ما به نقطه اي نزديک مي شويم که توجّه به فرهنگ، وجهي از نظريه پردازي در قالب نظريه نظام جهان تبديل مي شود... عرصه جهاني در کل، نظام اجتماعي - فرهنگي است که از درهم فشرده شدن فرهنگ هاي تمدني، جوامع ملي، جنبش ها و سازمان هاي درون ملي و ميان ملي، خرده - جوامع و گروه ها ي قومي، شبه گروه هاي درون جامعه اي... ناشي شده است. به موازات پيشرفت عمومي جهاني شدن، فشارهاي متزايدي بر اين واحدها وارد مي شود تا «هويت» خود را در رابطه با شرايط جهاني - بشري تعريف کنند». [1] .

البته تاکنون چيزي روي نداده و احتمال وقوع آن - با وجود آداب، رسوم، سنن، فرهنگ و هنجارهاي گوناگون - در آينده نيز ضعيف است؛ اما به هرحال ايده ها و افکار عده اي از سياستمداران و کارگزاران جهاني شدن، بدين سمت پيش مي رود و فعاليت رسانه هاي ارتباط جمعي و مطبوعات، در اين زمينه تمرکز يافته است.


پاورقي

[1] جهاني شدن، ص 149 و 137.