بازگشت

مقدمه


وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ [1] .

امروزه دنيا، شاهد تحوّلات و دگرگوني هاي گسترده و شگفت آوري، در عرصه اقتصاد، ارتباطات، فرهنگ، سياست، معاهدات و امور بين الملل، در راستاي «جهاني شدن» است. شالوده افکار و انديشه هاي سياسي، سمت و سوي تعهّدات و تصميم گيري هاي بين المللي، ماهيت برنامه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي دولت ها، ادبيات و فرهنگ غالب جوامع، جهت گيري سرمايه گذاري و خدمات اعتباري و مالي، شبکه ارتباطات و انفورماتيک و... به تدريج، بر اساس «جهاني شدن»، «جهاني سازي» و «جهاني کردن» شکل مي گيرد و پيوستگي و يکپارچگي ميان آنها بيشتر مي شود.

قطعي و روشن است که اينک، يکي از نظريات مهم در عرصه بين الملل، ارتباطات، فرهنگ، اقتصاد و سياست، «جهاني شدن» است. حتي مي توان گفت که: «از يک لحاظ، نظريه «جهان گرايي» (جهاني شدن) نظريه اي بلامنازع است. تحوّلات صورت گرفته در ابزار و شيوه هاي ارتباطات و جابه جايي هاي منابع و مردم، آشکارا مي توانند بر انهدام حد و مرزهاي اجتماعي، تأثير گذاشته؛ همبستگي و يکپارچگي بيشتري را موجب گردند. اين فرايندها، از قرن ها پيش وجود داشته است». [2] .

پديده جهاني شدن، رويدادي ناگهاني و جديد نيست؛ بلکه از گذشته - به شکل هاي مختلف - وجود داشته و اکنون سرعت آن بيشتر شده است. گسترش ارتباطات جهاني، به واسطه پيشرفت هاي فنّي، افزايش نهادهاي سياسي، اقتصادي و تجاري بين المللي، پيدايش سازمان هاي صنعتي و مالي چند مليتي و افزايش قدرت بازارهاي ارزي، به عنوان اجزاي اصلي فرايند جهاني شدن است. تأسيس سازمان ملل متحد(1945)، انتشار نظريه دهکده جهاني مارشال مک لوهان (1965)، انتشار نظريه موج سوّم آلوين تافلر (1978)، پايان جنگ سرد (1989)، اتّحاد پولي يازده کشور اروپايي (1998)، گسترش روز افزون سازمان ها و اتحاديه هاي اقتصادي (نظير آسه آن، نفتا و اکو)، ادغام بازارهاي مالي، ادغام بانک هاي بزرگ جهان، تأسيس «گات» (GAT) و درپي آن «سازمان تجارت جهاني» (WTO) در 1995 و... همگي از پيش زمينه هاي بروز پديده جهاني شدن است که هرچه زمان پيش تر مي رود، شدّت وقدرت آن بيشتر مي شود.

شايان گفتن است که در اين زمينه، رشد و پيشرفت شگفت انگيز فنّاوري، در زمينه هايي مانند حمل و نقل و رايانه و انقلاب انفورماتيک در دهه 1980، بسيار تأثيرگذار بوده است. [3] با توجّه به اين مطلب، ابعاد گسترده و گوناگون «جهاني شدن»، براي ما آشکار مي شود و حتّي پي مي بريم که «جهاني شدن» چيزي، يکپارچه، واحد و يکسان نيست؛ بلکه ما با «جهاني شدن»ها و ابعاد گوناگون آن روبه رو هستيم و خود جهاني شدن نيز امري متفرّد، يک شکل و يکسان نمي باشد و با يک نوع «جهاني شدن» روبه رو نيستيم.

جهاني شدن، مبين نوعي جهان بيني و انديشيدن درباره جهان، به عنوان يک منظومه کلان و به هم پيوسته است. به قول برخي از متفکّران: «جهاني شدن يک گزينه انتخابي نيست که شما اراده کنيد آن را بپذيريد يا خير؛ بلکه کارواني است که هم زمان، در همه شاهراه هاي دنيا، به سرعت در حال حرکت است و کشورها نيز توان متوقف کردن آن را ندارند و مانند خاشاکي، در مقابل سيل برده خواهند شد... پيام بازيگران عرصه جهاني شدن نيز آن است که نيروهاي اقتصادي و دانش فني، به سمت همگوني و يکدستي، در اشکال سياسي، اقتصادي و رفتارهاي دولتي پيش خواهند رفت...». [4] به اين ترتيب، جهاني شدن آينده اي را نشان مي دهد که در آن تصميمات سياسي و اجتماعي، در مقياس جهاني، ناگزير بر ساخت هايي مبتني خواهد شد که بتواند با پيچيدگي هاي وضعيت جهاني، هماهنگ شود: يک دستگاه پيچيده مديريت و يک بازار بسيار منعطف و پويا که ضمن صرف نظر کردن از مشارکت مستقيم شهروندان، صرفاً با تلقي آنها به عنوان مشتري و مصرف کننده، مي تواند با کارآيي هر چه بيشتر عمل کند.

به علّت وقوع اين تغييرات و تحوّلات گسترده و ژرف در جهان و اهميت و جذّابيت موضوع «جهاني شدن»، نمي توان آن را ناديده گرفت و از بحث و گفت و گو درباره آن چشم پوشيد. الان مدعيان و نظريه پردازان «جهاني شدن» رو به فزوني نهاده است. شيعه نيز با ارائه نظريه «حکومت جهاني حضرت مهدي(عج)» در طول قرن ها و سال هاي متمادي، داعيه دار اصلي جهان شمولي در عرصه هاي فرهنگي، سياسي و... بوده است.

با توجّه به اين مطالب، در اين نوشتار بر آنيم که بتوانيم از بحث هاي مطرح در زمينه «جهاني شدن» - ضمن ارائه چشم اندازي از آن - پلي براي فهم و درک «حکومت جهاني مهدوي» بزنيم و در اثبات و تقويت «نظريه بي بديل مهدويت» تلاش کنيم. وضعيت کنوني جهان، با ضعف ها و قوّت ها، نقاط مثبت و منفي، نظريه ها و آرمان ها، خواسته ها و نيازها و طرح ها و برنامه ها، بهترين و روشن ترين دليل و برهان، بر اثبات ضرورت حکومت جهاني مهدي(عج) و نياز به آن است؛ يعني، نظريات ارائه شده درباره «جهاني شدن» و تصميم گيري ها، برنامه ريزي ها و راه کارهاي عملي در اين رابطه، مي تواند فهم و درک ما را از «مهدويت» آسان کند؛ حقيقت آيات و روايات «ظهور منجي» را بهتر تبيين نمايد؛ نياز و احتياج بشر به حکومت مقتدر و عدالت گستر را تعميق بخشد؛ زمينه را براي ظهور او فراهم سازد؛ سطح آگاهي و بينش مردم را بالا برد؛ آنان را آماده پذيرش دولت کريمه و حکومت جهاني او گرداند؛ «عصر موعود» را بهتر نشان دهد و «انديشه مهدويت» را فراگير و جهاني کند.

حکومت جهاني مهدي(عج)، خط بطلاني بر انواع گوناگون حکومت ها، نظريات، برنامه ها و طرح هاي ارائه شده در عرصه جهاني است؛ به طوري که تمامي اين نظريات و حکومت ها، امتحان خود را پس خواهند داد و مردم به پوچي، ضعف و بطلان آن پي خواهند برد و با آغوش باز، پذيراي «دولت مهدوي» خواهند بود؛ چنان که امام صادق (عليه السّلام) فرمود: «امر ظهور واقع نمي شود، مگر بعد از آن که هر طبقه اي به حکومت برسند و ديگر طبقه اي در روي زمين باقي نباشد که حکومت نکرده باشد؛ تا ديگر کسي نتواند ادّعا کند که اگر زمام امور به دست ما مي رسيد، ما عدالت را پياده مي کرديم! آن گاه حضرت قائم(عج) قيام کرده، حق و عدالت را پياده مي کند». [5] .

مشکلات دائمي جهان (جنگ ها، عداوت ها، کينه ها، نابرابري ها، نابساماني ها، ظلم ها و ستم ها)؛ نيازها و احتياجات ضروري بشر (در زمينه اقتصاد، سرمايه گذاري، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادي و معنوي و...)؛ الزامات و بايسته هاي جهان (در زمينه همگونگي و نزديکي فرهنگ ها، علوم، افکار و انديشه ها، تربيت اخلاقي و...)؛ ايده ها و آرمان هاي هميشگي همگان (صلح، دوستي، عدالت، نيکي، آرامش و...)؛ تجارب گذشته انسان ها (در نقص و ضعف دولت ها و حکومت هاي خود، جنگ ها و ستيزه جويي ها) و... باعث خواست و طلب آگاهانه و عاشقانه «ظهور منجي و مصلح الهي» از سوي بيشتر انسان ها خواهد شد؛ چنان که امام صادق (عليه السّلام) فرمود: «هر جمعيتي در انتظار دولتي هستند... اما دولت ما در آخر الزمان نمايان مي گردد». [6] نکته بديهي و روشن اين است که تصوير «حکومت جهاني مهدوي»، به روشني و با ذکر تمامي خصوصيات و ويژگي هاي مثبت آن، چندين قرن پيش، از سوي پيشوايان معصوم شيعه، بيان شده است.

برنامه ها و فعاليت هاي دولت ها و انديشمندان در اين زمينه، باعث شده که فهم و درک ما از «دولت کريمه و جهاني تر» حضرت ولي عصر(عج) آسان شود. اگر چند دهه پيش درباره «جهاني شدن» و «حکومت جهاني» سخن به ميان مي آمد، درک و فهم و پذيرش آن براي مردم، سنگين و آگاهي و دانش آنان در اين باره، اندک و محدود بود. در اين صورت بحث درباره «حکومت جهاني مهدي موعود» خام و غير واقعي مي نمود و زمينه سازي براي پذيرش و باور داشت آن، مشکل به نظر مي رسيد. اما اينک به راحتي مي توان، در اين باره و ويژگي هاي «دولت کريمه»، صحبت کرد و از حقانيت و درستي آن دفاع نمود. همچنين مي توان با بيان چارچوب هاي علمي و نظري آن، تئوري قابل قبولي در عرصه جهاني ارائه داد. اگر نتوانيم به درستي، ابعاد و زواياي مختلف انديشه «مهدويت» را در عصر حاضر بازگو کنيم و نسبت و ارتباط آن را با «جهاني شدن» بسنجيم؛ از قافله انديشه و گفتمان روز به دور خواهيم بود و نخواهيم توانست درک و فهم بشري را درباره آينده درخشان جهان به خوبي شکل دهيم.

در اين تحقيق و پژوهش؛ با توجّه به اهداف، مباني و ويژگي هاي «جهاني شدن»، «جهاني کردن» و «جهاني سازي»؛ و نيز مباني، اهداف و ويژگي هاي «دولت کريمه مصلح موعود»، در صدديم رابطه آنها را - هر چند به طور خلاصه - مورد پژوهش قرار دهيم و اين مطلب را روشن کنيم که روند و پروسه «جهاني شدن»، مي تواند، پيش زمينه و مقدمه اي براي تشکيل دولت فراگير حضرت مهدي(عج) باشد.


پاورقي

[1] قصص (28)، آيه 4.

[2] ري کيلي و فيل مارفليت، جهاني شدن و جهان سوم، ترجمه حسن نورايي و محمد علي شيخ عليان، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، ص 243.

[3] روزنامه جام جم، شماره 635.

[4] دکتر علي اصغر کاظمي، جهاني شدن فرهنگ و سياست، نشر قومس، ص 8 و 14.

[5] غيبت نعماني، ص 274.

[6] ينابيع المودّة، ص 447.