بازگشت

انتظار مطلوب


بنابراين، انتظار بر دو گونه است: انتظار آگاهانه ومطلوب، و انتظار نامطلوب که دوّمي، همان مترصد بودن علامت هاي ظهور، مانند صداي آسماني (صيحه)، فرو رفتن در زمين (خَسف)، ظهور سفياني ودجّال است. ما اين علايم را نفي نمي کنيم، در اين باره روايت هاي زيادي در مجموعهِ روايات «مَلاحِم» آمده است. هر چند اين روايت ها تاکنون به صورت دقيق مورد پژوهش سندي علمي قرار نگرفته، ولي از قبل بر درستي برخي از آن ها تأکيد مي کنيم. ليکن در اين جا بر شيوهِ «مترصد بودن» در معني انتظار، انتقاد داريم. به نظر ما اين شيوه، امّت را از عمل به وظايفي که در دورهِ انتظار بر دوش اوست، منحرف مي سازد واز شيوهِ انتظار صحيح باز مي دارد.

ولي مورد نخست، همان «انتظار مطلوب» است. در چنين انتظاري هم فعاليت وحرکت وامر به معروف ونهي از منکر وجود دارد وهم دعوت به سوي خدا وجهاد واين، از نشانه هاي بزرگ ظهور امام عصر(عج) است؛ زيرا ظهور امام(عج) با زنجيره اي از سنّت هاي الهي در جامعه وتاريخ ارتباط دارد که اين سنّت ها متحقق نمي شود مگر به فعاليت وحرکت.

علامت هاي ظهور در روايت ها اجمالاً صحيح هستند، امّا به نظر ما محدود به زمان خاصي نيستند ودر روايت ها نيز صراحتاً وارد شده که وقّاتون [1] را تکذيب کنيد.

عبدالرحمن بن کثير مي گويد: ما نزد حضرت ابي عبدالله امام صادق(ع) بوديم که مهزم وارد شد وبه امام عرض کرد: قربانت شوم، دربارهِ اين حادثه اي که ما انتظار آن را مي کشيم (ظهور امام عصر(عج)) بفرماييد کي اتفاق مي افتد؟ امام(ع) فرمود:

«يا مَهزَم! کذب الوقّاتون وهلک المستعجلون.» [2] .

«اي مهزم! آنان که براي اين امر وقت مشخص مي کنند، دروغ مي گويند وآنان که تحقق آن را پيش از موعدش مي جويند هلاک مي شوند».

فُضيل بن يسار از امام باقر(ع) سؤ ال کرد: آيا براي اين امر (ظهور حضرت) زمان خاصّي است؟ فرمود:

«کذب الوقّاتون.» [3] .

«دروغ گفته اند آنان که زمان خاصي را مقرر کرده اند».

بنابراين، هدف از نشانه ها، روشن کردن دقيق زمان ظهور امام عصر(عج) نيست. درست آن است که بگوييم اين ها به اعمال ما ارتباط دارد. «خسف» و«صيحه» [مثلاً] از علامت هاي ظهورند، ولي عمل ماست که تحقق اين امور را نزديک يا دور مي سازد.

اين تصحيح وتوجيه در تفسير مفهوم ظهور ضروري است و همان است که ما از آن به «انتظار مقبول وموجّه» ياد مي کنيم.


پاورقي

[1] آنان که زمان خاصي را براي ظهور حضرت حجت(ع) پيش بيني مي کنند (مترجم).

[2] الزام الناصب، ج 1، ص 260.

[3] همان.