بازگشت

جوانان طالقان


متقي هندي در «کنزالعمّال» وسيوطي در «الحاوي» دربارهِ انصار امام از «طالقان» چنين نقل کرده اند:

«وَيحاً للطّالقان، فان لِلّهَ عزّ وجل بها کنوزاً لَيسَت مِن ذهبٍ وفضّه، ولکن بها رجالٌ عرفوا اللّه حَق معرفته وهم انصار المهدي.» [1] .

«خوشا به حال طالقان، همانا براي خداي باشکوه وبزرگ در طالقان گنج هايي است که از طلا ونقره نيست، بلکه در آنجا مرداني هستند که خدا را چنان که حقّ معرفت اوست، شناخته اند وآنان از ياوران مهدي، عليه السلا م، هستند.»

در روايتي ديگر چنين آمده است:

«بخ بخ للطّالقان»

«آفرين، آفرين بر طالقان»

علاّمهِ مجلسي در اين باره حديث مفصل تري را نقل کرده است:

«له کنزٌ بالطالقان ما هو بذهب ولا فضّه، ورايه لم تنشر مُذطُويت، ورجالٌ کَاَن قلوبهم زبر الحديد لا يشوبها شکُّ في ذات اللّهِ اَشَدُّ مِنَ الجَمرِ، لو حَملوا علي الجبال لاَ َزالوها، لا يقصدون براياتهم بلده اِلاّ خربوها کَاَن علي خيولهم العُقبان، يتمسّحون بسرج الامام يطلبون بذل البرکه، ويحفّون به ويقونه بانفسهم في الحروب، يبيتون قياماً علي اطرافهم ويصبحون علي خيولهم. رُهبان بالليل، ليوث بالنهار. هم اطوع من الا َمَه لسيّدها، کالمصابيح کَاَن في قلوبهم القناديل وهم من خشيته مشفقون. يدعون بالشهاده ويتّمنون ان يُقتلوا في سبيل اللّهِ. شعارهم: يا لثارات الحسين. اِذا ساروا يسير الرعب اِمامهم مسيره شهر يمشون اِلي المولي اِرسالاً، بهم ينصراللّه اِمام الحقّ.» [2] .

«براي او گنجي است در طالقان که [از جنس] طلا ونقره نيست، وپرچمي است که از هنگام فرو پيچيده شدن، گشوده نشده است، ومرداني است که دل هاشان پاره هاي آهن است. در دل اين مردان شک در ذات الهي راه نيافته وسوزنده تر از پاره هاي اخگر است. [3] اگر به کوه ها حمله ور شوند، آن ها را متلاشي سازند، با پرچم هاشان آهنگ هيچ دياري را نکنند جز آن که ويرانش سازند، گويي که بر اسب هاشان عقابانند. براي برکت به زين اسب امام، عليه السلا م، دست کشند وگرداگرد او بگردند ودر نبردها با جان خويش ياري اش کنند. [4] شب را به قيام وعبادت گذرانند وروز را بر اسبان خود، زاهدان شب وشيران روزند. اطاعت پذيرتر از کنيز به سرور خويشند. چونان چراغ هايند؛ انگار در دل هاشان چلچراغي هايي فروزان است واز بيم الهي ترسانند. براي شهادت دعا مي کنند وآرزوي کشته شدن در راه خدا را در سر مي پرورانند. شعارشان: اي خون خواهان حسين! است. آن گاه که به راه افتند، ترس ووحشت پيشاپيش ايشان طول يک ماه را بپيمايد. متوجه مولا شوند وبه حرکت درآيند. خداي تعالي بديشان امام حق را ياري رساند.»


پاورقي

[1] کنزالعمّال، ج 7، ص 26.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 307.

[3] در نسخه اي ديگر به «سخت تر از سنگ» تعبير شده است.

[4] در برخي نقل ها پس از اين جمله، فقره هاي زير اضافه شده است: «ويکفونه ما يريد فيهم، رجالٌ لا ينامون الليل، لهم دويُّ في صلاتهم کدويّ النّحل»؛ «هر انتظاري که امام از اينان داشته باشد، کفايتش کنند، مرداني هستند که شب نمي خوابند. در نماز خويش صدايي چون صداي زنبوران عسل دارند (کنايه از ابتهالي که در نماز دارند)».