بازگشت

مخالفت شاه ولي اللّه دهلوي و اقبال لاهوري با اعتقاد به امامت


‌با توجّه به اين خصوصيّتِ وحي و مسأ‌له ختم نبوّت، کساني مثل «شاه ولي اللّه دهلوي» و به تبع او «اقبال لاهوري» گفته‌اند:

«اين که شيعه مدّعي عصمت و مفترض الطّاعه بودن و مقام تحديث براي ائمّه خود هستند، با ختم نبوّت سازگار نيست و تفاوت چنداني با پيامبري ندارد؛ زيرا بعد از پيامبر اسلام، بر هيچ فردي وحي نمي‌شود، در آسمان بر زمين بسته شده است و هيچ انسان آسماني، بر زمين ظهور نخواهد کرد.» [1] .

‌پيداست که اين تفکّر با مسأ‌له امامت و مهدويت به روايت شيعي سازگار نيست و آن را قبول ندارد. قابل ذکر است هم چنان که قبلاً گذشت، تجربه‌هاي ديني، يا تجربه‌هاي پيامبرانه هستند يا غير پيامبرانه. تجربه‌هاي پيامبرانه نيز، اگر چه بار معرفتي داشته باشند، يا وحياني هستند يا غير وحياني. [2] آري، بعضي از تجربه‌هاي پيامبرانه که وحياني نيستند، براي ائمّه اتفاق مي‌افتد؛ مثل مسأ‌له تحديث و بعضي از مراتب الهامات. پيداست که اين، با ختم نبوّت هيچ منافاتي ندارد؛ زيرا اين امور از نوع وحي اصطلاحي، که قوام پيامبري به آن است، نيستند. در ادبيّات ديني (آيات و روايات)، «وحي» معني خاصِ خود را دارد، که با رفتن پيامبر خاتم، خاتمه يافته است و شامل اين موارد نمي‌شود.


پاورقي

[1] شاه ولي اللّه دهلوي، التفهيمات الالهيّه، ج‌2، ص‌344. (از بسط‌تجربهِ نبوي، ص‌142).

[2] مجله انتظار، ش‌6، مقاله مهدويت و مسائل کلامي جديد.